eitaa logo
کانال عشق
316 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.6هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
مهمترین نیاز زن؛ مهمترین نیاز شوهر.mp3
1.09M
🎙 مهمترین نیاز #زن و مهمترین نیاز #شوهر چیست؟ 🔴 #استاد_پناهیان 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
❣️خداوند خواست تا انسان، برترین باشد... #دردانه بزرگ که شدم، فهمیدم مادرم ما را چنان با لطافت به مهارت‌های زندگی مسلح کرده است که به‌راحتی می‌توانیم مسائل زندگی‌مان را عاقلانه حل کنیم. تمام تجربیات، اعتقادات دینی و حتی علمش را آنقدر خلاقانه در قالب قصه، نمایش و بازی در اختیار ما می‌گذاشت که با تمام وجود پذیرایشان بودیم. یادم می‌آید یک بار برای اینکه به ما بیاموزد نباید فقط به فکر منافع شخصی خودمان باشیم، گوشت‌کوب را در دستش گرفت و به عنوان خبرنگار با ما مصاحبه کرد. می‌پرسید آیا شما به فکر دیگران هستید؟ چرا؟ چگونه؟ ما هم با کلی قیافه گرفتن جواب می‌دادیم. مادرم هم در قالب خبرنگار به جواب‌های ما جهت صحيح می‌داد. 💟 👨👩👧👦 #برداشت_آزاد @Lotffiazar
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹حال خوش معنوی را از بچه‌ها یاد بگیریم! 🍃توصیۀ شنیدنی آیت الله بهجت برای رسیدن به حال خوب #کانال_عارفین @Arefin
#حق_و_باطل 🍃شناخت حق از باطل در آخرالزمان یکی از وظایف منتظران است این در حالی است که خوف و شوق هر دو باید با هم باشند تا منتظران به تشخیص درست دست یابند البته حق در آخرالزمان برای مؤمن مثل آفتاب است و حیای بی‌جا، عامل هلاکت در آخرالزمان می باشد. یکی از وظایف انسان های منتظر در آخرالزمان شناخت معیارهای تشخیص حق از باطل است و با توجه به اینکه باید حق را بشناسیم و مردم را با آن بسنجیم لازم است بدانیم که موضع دشمن، راهی برای شناخت حق از باطل می باشد و با مطالعه تاریخ اهل بیت(ع) به این درک برسیم که نفاق آخرالزمان مثل کربلاست. #کانال_عارفین @Arefin
نصب تندیس پیرمرد امانت دار زنجانی(حاج حسن نعلچگر) که ۴۵سال از این دوچرخه که بهش سپرده بودن امانت داری کرد و چند وقت قبل از دنیا رفت. این پیرمـــرد معروف زنجانی نزدیک به ۴۵ سال، هر روز هنگام باز کردن مغازه، دوچرخه ای را که به امانت به او سپرده شده بود، در کنار درب مغازه می‌گذاشت به امید اینکه روزی از صاحب آن خبری شود کاش برای سالهای بعد، درسی از این اسطوره امانت به کتابهای درسی اضافه شود تا آموزش پاکی و صداقت برای فرزندان سرزمینمان باشد ‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @aajibtarinhaa
📷 روستای آغویه از توابع شهرستان کلیبر آذربایجان شرقی #ایرانگردی 😊 @de_bekhand ☺️
🔴 #بی_نظمی_در_بیان_خانمها 💠معمولا زنان براي بيان مشكلاتشان #نظم منطقي ندارند و پس از بیان يك مشكل، بلافاصله به سراغ مشكل بعدي مي‌روند. و اگر حس کنند مردشان، حرفهايشان را نمي‌فهمد بيش از پيش #افسرده مي‌شوند. 💠لذا مرد عاقل از بی نظمی در بیان مشکلات توسط همسرش #عصبانی نمی‌شود. 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
#مقام_معظم_رهبری: 💠 منظور از کمک فقط شستن ظرف و... نیست. البته این‌ها هم کمک است ولی بیشتر کمک #روحی است. کمک معنوی و فکری است. 💠مرد باید ضرورت‌های زن را درک کند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او #غافل نباشد. 📕مطلع عشق، صفحه۸۰و۸۱ 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 همسران عزیز سلام!✋ ما جمعی از اساتید روان‌شناس حوزه علمیه بدلیل زیاد شدن اختلافات زن‌و‌شوهرها و خیانت برخی #همسران، کانالی عالی راه‌اندازی کردیم. 🔴به کانال 65 هزار نفری ما، بپیوندید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1130430467Ca0c7cbea7d
قسمت پنجاه و نهم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: هوای دلپذیر . برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها … شیفت های من، از همه طولانی تر شد … نه تنها طولانی … پشت سر هم و فشرده … فشار درس و کار به شدت شدید شده بود … گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم … از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم … به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد … سخت تر از همه، رمضان از راه رسید … حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم … عمل پشت عمل … انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره … اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود … از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم … کل شب بیدار … از شدت خستگی خوابم نمی برد … بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک … رفتم توی حیاط … هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد … توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد … و با لبخند بهم سلام کرد … – امشب هم شیفت هستید؟ – بله … – واقعا هوای دلپذیری شده … با لبخند، بله دیگه ای گفتم … و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره … بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم … اون هم سر چنین موضوعاتی … به نشانه ادب، سرم رو خم کردم … اومدم برم که دوباره صدام کرد … – خانم حسینی … من به شما علاقه مند شدم … و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه … می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم … قسمت شصتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: خانواده برای چند لحظه واقعا بریدم … – خدایا، بهم رحم کن … حالا جوابش رو چی بدم؟ … توی این دو سال، دکتر دایسون … جزء معدود افرادی بود که توی اون شرایط سخت ازم حمایت می کرد … از طرفی هم، ارشد من … و رئیس تیم جراحی عمومی بیمارستان بود … و پاسخم، می تونست من رو در بدترین شرایط قابل تصور قرار بده … – دکتر حسینی … مطمئن باشید پیشنهاد من و پاسخ شما… کوچک ترین ارتباطی به مسائل کاری نخواهد داشت … پیشنهادم صرفا به عنوان یک مرده … نه رئیس تیم جراحی … چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه … – دکتر دایسون … من برای شما به عنوان یه جراح حاذق و رئیس تیم جراحی … احترام زیادی قائلم … علی الخصوص که بیان کردید … این پیشنهاد، خارج از مسائل و روابط کاریه… اما این رو در نظر داشته باشید که من یه مسلمانم … و روابطی که اینجا وجود داره … بین ما تعریفی نداره … اینجا ممکنه دو نفر با هم دوست بشن و سال ها زیر یه سقف زندگی کنن … حتی بچه دار بشن … و این رفتارها هم طبیعی باشه … ولی بین مردم من، نه … ما برای خانواده حرمت قائلیم … و نسبت بهم احساس مسئولیت می کنیم… با کمال احترامی که برای شما قائلم … پاسخ من منفیه …
میم مثل مادر_14.mp3
10.8M
#میم_مثل_مادر ❤️ ۱۴ حرفِ آخـــر؛ ماجرای ریزش ها و رویش ها، به اوجِ خود نزدیک می شود! جایِ خودت رو در حوادث آخرالزمان، پیدا کن! @ostad_shojae