eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳 🌳🌻🌻 🌳🌻 🌳 🌦طلوع باران 🌦 🌻جلسه ی دوم ماهیت مرگ🌻 شنیدید می‌گویند اجل فلانی فرا رسیده بود،یا فلانی مثل اجل معلق ناگهان حاضر شد؟؟ تاحال از خود پرسیده‌ایم اصلا اجل به چه معناست و اجل معلق یعنی چه؟؟ 🍃🌳 ورقی دیگر 🌳🍃 🌻معنای ریشه اجل🌻 «اجل» در قرآن به معنی سرآمدنِ مدت زندگی است. اگر انسان از تمام مهلتی که در دنیا دارد، استفاده کند و به تکامل قوای خود برسد و روحانیةالبقاء شود، اجل مسمّی دارد. اما اگر پیش از رسیدن به آنجا، در شرایطی غیر از شرایط اجل مسمّی قرار گیرد، زودتر و به اجل معلّق می‌میرد. الأنعام,آیه 2 " هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ ..." ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔِﻠﻲ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﺪتی ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﺰﺩ ﺍﻭﺳﺖ ... 🌻معنی ریشه وفی🌻 «وفات» نیز از ریشۀ «وفی» به معنیِ تمام کردن است. در قرآن آمده که نفس انسان هنگام مرگ و نیز موقع خواب، توفّی می‌شود؛ یعنی خدا یا ملائکه، نفس انسان را می‌گیرند و نگه می‌دارند تا هنگام بعث و بیداری، به او برگردانند. الأنعام، آیه 60 "وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ ... " ﺍﻭ ﻛسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺒﺎﻧﮕﺎﻫﺎﻥ نفس ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ. ادامه دارد.... @ketabezendagi 🌳 🌳🌻 🌳🌻🌻 🌳🌳🌳🌳
هدایت شده از کتاب زندگی
💐🌿💐🌿💐🌿💐 🌿💐🌿💐 💐🌿 🌦 طلوع باران 🌦 💐 جلسه ی دوم ماهیت مرگ 💐 آیا می توانیم جلوی مرگ را بگیریم ؟؟؟ آیا داشتن زندگی ابدی در این دنیا ممکن است؟؟؟ مرگ نیز امری قهری و از مقدّرات حتمی الهی برای ماست که هیچ‌چیز مانعش نمی‌شود؛ "كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ". [یعنی هر صاحب‌نفْسی که در مسیر تکاملش حرکت می‌کند، می‌میرد.] اما انسان با توجه به تعیّنی که به نفسش می‌دهد، نوع مرگ را خودش تعیین می‌کند. پس ما آن‌به‌آن مرگ و قیامت داریم؛ ولی چون آن را نمی‌شناسیم و مرگ را فقط برای کسی می‌دانیم که نَفَسش قطع می‌شود، فکر می‌کنیم امروز حیّ هستیم و وقتی اجلمان به سر رسید، تازه می‌میریم. درحالی‌که ما همواره مرگ و حیات داریم و با همین مرگ و حیات است که نَفسمان تعیّن می‌گیرد. پس هم ما که در دنیاییم و خود را زنده می‌بینیم، مرده‌ایم و هم اموات، حیات دارند؛ منتهی در شرایط دیگر یعنی در برزخ به حیات خود ادامه می‌دهند. البته درک این امر، شناخت درست و وجودی می‌خواهد. وگرنه چه بسیار که مرگ را در طول زندگی تجربه کرده‌ایم؛ اما متوجه نشده‌ایم و به راحتی از مرگ‌های آن‌به‌آنِ خود گذشته‌ایم. ادامه دارد.... @ketabezendagi 💐🌿 🌿💐🌿💐 💐🌿💐🌿💐🌿💐
🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴 🍁🌴🍁🌴 🌴🍁 🌦 طلوع باران 🌦 🍁 ادامه جلسه دوم ماهیت مرگ 🍁 آیا علم می‌تواند به حقیقت مرگ دست پیدا کند؟ چرا؟؟؟ مرگ در زندگی انسان چگونه می‌تواند موجب برکت شود؟؟؟ 🍁 مرگ، امری مهم و ثقیل است که حقیقتش برای ما دست‌نیافتنی است و هرچه علم پیشرفت کند و ابزار جدیدی برای واکاوی انسان بسازد، نمی‌تواند عمق و حقیقت مرگ را آشکار نماید. 🍁 مرگ، امری وجودی است، نه عدمی؛ و در اسم «مبارک» حق‌تعالی ریشه دارد: "تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ. الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ...". خدای مبارک، مرگ را خلق کرده، همان‌طور که حیات را آفریده و بلکه طبق این آیه، حتی خلقت مرگ بر خلقت حیات، مقدم است. پس اگر آن را بپذیریم و در عالمش برویم، اسم «مبارک» مدام در حیاتمان برکت می‌دهد. . سورۀ آل‌عمران، آیۀ 185: هر نفسی مرگ را می‌چشد. سورۀ ملک، آیات 1 و 2: مبارک است آن‌كه مالکیت به دست اوست و بر هر چيز، تواناست؛ هم‌او كه مرگ و زندگى را آفرید. ادامه دارد... @ketabezendagi 🌴🍁 🍁🌴🍁🌴 🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴
🌲🌷🌲🌷🌲🌷🌲 🌷🌲🌷🌲 🌲🌷 🌦 طلوع باران 🌦 چرا خبری از فرج و ظهور نیست در حالی که همه دعا می‌کنند؟؟؟ آیا منتظر بودن غیر از ندبه خواندن و جمکران رفتن و دعا کردن است؟؟! اندیشیدن و تعقل چه نقشی در وحدت قلوب دارد؟؟؟ 🌷این مباحث برای یادگیری نیست. باید با این‌ها عالم مان را پیدا کنیم تا حجاب‌های جانمان کنار رود. بدانیم تا خود را از خودی‌ها و دین مان را از پیرایه‌ها پاک و خالص نکنیم، خبری از فرج و ظهور نیست. امام می‌خواهد حقیقت معارف را روشن کند و ما با این پیرایه‌ها نمی‌توانیم آمادۀ پذیرش آن حقایق شویم. یک نشانۀ مهم عدم آمادگی هم این است که در انتخاب‌هایمان تفرقه داریم و در میدان واحد، هرکدام طبق نظر خود، برداشتی می‌کنیم و تصمیمی می‌گیریم. اتحاد قلوب فقط این نیست که با هم یکی شویم و مهربان باشیم. بلکه باید به جایی برسیم که نگاه مان یکی شود و همه واقعاً عاشق یک محور باشیم و با نظر به او تصمیم بگیریم. 🍃 وحدت قلوب یعنی: در این حقایق و معارف به وحدت برسیم و همه در عالمش برویم؛ آن هم نه با دانایی که به هوش و موقعیت و شرایط هرکس بستگی دارد، بلکه با دارا شدن که خمیرمایه‌اش در وجود همه هست. 🍃 🍃اما افسوس که "أَكْثَرُهُمْ لايَعْقِلُونَ"! بیشترشان تعقل نمی‌کنند. سورۀ مائده، آیۀ ۱۰۳🍃 @ketabezendagi 🌲🌷 🌷🌲🌷🌲 🌲🌷🌲🌷🌲🌷🌲
💠🔷💠🔷💠🔷💠 🔷💠🔷💠 💠🔷 🌦 طلوع باران 🌦 🔷 جلسه ی سوم ماهیت مرگ 🔷 گفته شده به یاد مرگ باشید و ... ؛ مرگی که قرار است در یک لحظه از زندگی به سراغ ما بیایید چرا باید به یادش باشیم ؟؟؟ چرا باید لحظات خوش زندگی به یاد مرگی باشیم که در یک لحظه خاص به سراغمون می آید ؟؟؟ 💠 مرگ، امری دفعی نیست که در پایان زندگیِ دنیا بیاید؛ بلکه روندی تدریجی و دائمی است که از هنگام تولد انسان در دنیا با اوست و هرلحظه او را فرامی‌گیرد. "كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ"، نه "یَذوق" «ذائق» اسم فاعل است و اسم فاعل بر دوام و استمرار دلالت دارد. درواقع انسان از وقتی به دنیا می‌آید، مرگش آغاز می‌شود؛ زیرا از لحظۀ ورود به دنیا، نفس شروع به تعین گرفتن می‌کند و برای این امر، باید مدام بمیرد تا حیات نو بگیرد. در عین حال با به پایان رسیدن اجل، باز مرگ به سراغ انسان می‌آید و اتصال او به دنیا را یک‌باره می‌بُرد. حال اگر اجل مسمّی باشد، لحظه‌ای تقدیم و تأخیر ندارد. اما اجل معلّق ( یعنی شرایطی که در طول عمر انسان تأثیر دارند) را می‌شود جلو و عقب انداخت. ادامه دارد.... @ketabezendagi 💠🔷 🔷💠🔷💠 💠🔷💠🔷💠🔷💠
هدایت شده از کتاب زندگی
💙💎💙💎💙💎💙 💎💙💎💙 💙💎 🌦 طلوع باران 🌦 💎 جلسه ی سوم ماهیت مرگ 💎 می گویند هر کس با اختیار مرگ خود را انتخاب می کند ؛ وقتی من می توانم بودن و این همه لذت های زیبا را اختیار کنم، براستی چرا باید مرگ را انتخاب کنم ؟؟! 💎 مرگ اختیاری هم که گفته‌اند، به معنی خروج اختیاری از دنیا نیست؛ بلکه گذر اختیاری از عقاید و اوصاف و افعال باطل به مراتب عالی حقّانی است که فقط و فقط با افاضۀ نور ولایت انجام می‌گیرد. عبادت و شریعت هم به این شرط تأثیر دارد، که آن را به ولایت وصل کرده باشیم و از شناخت ولایی‌مان برآید، نه از علم حصولی و محاسبات جزئی. البته اختیار ما فقط در نوع مرگ است، نه در اصل مرگ. یعنی مرگ، سیر باطنی ماست و به هر حال می‌میریم؛ اما براساس نوع و میزان شناختمان از نورانیت می‌توانیم نوع این سیر را انتخاب کنیم. اگر حقیقت مرگ و ارتباط آن با نفس را بچشیم، تازه می‌فهمیم که چگونه هرکس با اختیار بمیرد، حضرت علی(ع) را می‌بیند . عبارت معروف "يَا حَارُ، مَنْ يَمُتْ يَرَنِی" 《بحارالأنوار، ج ۶۵ ص ۲۱ شعر منسوب به حضرت علی(ع): ای حار، هرکس بمیرد، مرا می‌بیند 》 فقط برای لحظۀ خروج از دنیا نیست؛ 🍃بلکه هرکس در دنیا مقام نورانیت علی(ع) را بشناسد و مرگ اختیاری داشته باشد، همین جا در هر مرگی مقام ولایت را می‌یابد و با او به حیات می‌رسد؛ تا جایی که: شرکش به توحید، نفاقش به ایمان، و ایمانش به مظهریت ولایت تبدیل می‌شود.🍃 چنین کسی دیگر به حیات خود، زنده نیست، بلکه به مرتبۀ عالی ولایی زنده است؛ لذا دیگر خودی نمی‌بیند؛ غیر از مقام نورانیت، سایر مراتب وقتی در سیر نزول می‌آیند، حد و تعین می‌گیرند. @ketabezendagi 💙💎 💎💙💎💙 💙💎💙💎💙💎💙
هدایت شده از کتاب زندگی
🌹💚🌹💚🌹💚🌹 💚🌹💚🌹 🌹💚🌹 🌦 طلوع باران 🌦 🌹 ادامه ی جلسه ی سوم ماهیت مرگ 🌹 بارها درگیر جزئیات شده ایم و به آن فکر کرده ایم. ولی بعد متوجه شدیم ساعت ها در توهّم زندگی کردیم. چگونه می‌توانیم فقط به حقیقت توجه کنیم ؟؟؟ 🌹در مثال آبشار گفتیم که برخی آب را می‌شناسند و اجازه می دهند آب تحت عنوان احاطۀ مرگ، مدام کف‌هایشان را بشکند تا قطرۀ خالص و محو در عظمت آب شوند. این همان مظهریت است که خودشان هستند، ولی فانی در آب‌اند و خودی نمی‌بینند. اما برخی هم نمی‌خواهند بمیرند و نمی‌گذارند آب، کف‌هایشان را بشکند. آن‌ها هم در آب‌اند؛ ولی آن‌قدر کفشان زیاد می‌شود که دیگر به جای آب، کف می‌بینند و برای خود، وجود توهّمی و حیات سرابی قائل می‌شوند. پس دلیل غفلت از وجود، کف است. کفی که با مرگ از بین نرود، غلیظ می‌شود و فرد، همان را وجود می‌بیند. درنتیجه دیگر حتی نمی‌تواند تصور مرگ را بکند؛ چون برای خود، کفی شده است ! یادش می‌رود که تنها با مرگ به حیات می‌رسد و باید بمیرد تا زنده شود. برای همین می‌نشیند تا یک روز اجلش سر برسد و از دنیا برود! او نمی‌تواند زنده بودن پس از مرگ را درک کند و لذا به هیچ مرگی تن نمی‌دهد؛ مگر آنجا که مرگ خواه‌ناخواه او را احاطه نماید. البته آنجا هم باز مرگ را نمی‌فهمد؛ چون خود را وجود گویا و شنوا و عالم و قادر و... دیده و فکر کرده زنده است. همین زنده دیدن «خود» نگذاشته تقدّم مرگ بر حیات را ببیند و همین جا برای رسیدن به حیات برتر بمیرد. لذا با مرگ هم حیات برتر را نمی‌چشد و هنوز دنبال حیات توهّمی «خود» می‌گردد؛ "قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً"! سورۀ طه، آیۀ 125: گفت: پروردگارا، چرا مرا کور محشور کردی؟ حال آنکه بینا بودم ! ادامه دارد..... @ketabezendagi 🌹💚🌹 💚🌹💚🌹💚 🌹💚🌹💚🌹💚🌹
🍀🌺🍀🌺 🌺🍀🌺 🍀🌺 🌺 🌦 طلوع باران 🌦 🍀 ادامه ی جلسه ی سوم ماهیت مرگ 🍀 معمولا انقدر از مرگ هراس داریم،که تا حرفش به میان می‌آید، می گوییم: « حرفای خوب بزنیم،مرگ چیه» حتی از فکر کردن به مرگ هم فراری هستیم؛ حیات حقیقی در گرو مرگ است.... حال چگونه؟؟! 🌺 سعادت و شقاوت ما بیش از آنکه به حیاتمان بستگی داشته باشد، به نوع مرگمان بستگی دارد؛ چون وقتی نگاه ما به مرگ غلط است، حیات را هم درست نمی‌بینیم و در همۀ امور طبق میل خود دست می‌بریم. 🍃 ما فقط آمده‌ایم که بمیریم تا حیات حقیقی را ظهور دهیم. 🍃 اما اگر اسیر کف‌ها شویم، دیگر به جای «سمیع» و «بصیر» و «متکلم» و سایر اسماء الهی، گوش و چشم و زبان خود را همه‌کاره می‌بینیم و به جای دین و حکم خدا، با فکر و ارادۀ خودمان نظر می‌دهیم. حال، کف‌هایی که ما را اسیر و از آب جدا می‌کنند، گاهی تعلق به مال و مقام و شأن و شئون دنیا دارند و گاه حتی علم و عبادتی که آن را از خود می‌بینیم و برایمان عُجب و ریا می‌آورد. ما از آغاز زندگی، بارها بی‌تأثیر شدن اسباب ظاهری و ظهور آیات الهی را دیده‌ایم و وسیله و سببی را که در دستمان بوده، از دست داده‌‌ایم؛ اما نفهمیده‌ایم که این، مرگ است و معترض شده‌ایم! مرگ دیگران و قطع کلی آن‌ها از همۀ اسباب را هم بارها دیده‌ایم؛ اما باز به خود نیامده‌ایم و از دنیا و اسبابش دل نکنده‌ایم. خداوند "يَا مَنْ فِي‏ الْمَمَاتِ‏ قُدْرَتُهُ"است (دعای جوشن کبیر: ای آن‌که قدرتش در مرگ است.)؛ اما ما در مواجهه با مرگ‌ها به جای اینکه قدرت خدا را ببینیم و قادر شویم، فقط ارث و میراث برده‌ایم ! ادامه دارد... @ketabezendagi 🌺 🍀🌺 🌺🍀🌺 🍀🌺🍀🌺
🌳💐🌳💐🌳💐🌳 💐🌳💐🌳 🌳💐 🌦 طلوع باران 🌦 💐ادامه ی جلسه ی سوم ماهیت مرگ 💐 یک جاهایی لازم است مقابل حرف یا عملی سکوت یا صبر کنیم ... ؛ خلاف نفس خود عمل کنیم اما در درون کاملا در فشار و سختی هستیم، جریان این سختی و فشار چیست؟؟! 🌳💐 مرگ، حکم قطعی خدا برای نفْس است؛ پس وقوع مرگ، اطاعت مطلق نفْس از خداست: "وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ..."؛ [ سورۀ آل‌عمران، آیۀ 145: هیچ نفسی نمی‌میرد، مگر به اذن و ارادۀ خدا.] هنگام رفتن از دنیا، همۀ نفوس به جبر از این حکم اطاعت می‌کنند. اما در دنیا جبری نیست و باید مرگ را اختیار کرد. مثلاً مرگ اختیاری در حرف زدن، این است که نفسمان مطیع حق باشد و حق را بگوییم، اگرچه تلخ باشد؛ جایی هم لازم است، سکوت کنیم، اگرچه استخوان در گلو و تیغ در چشممان باشد! با این نوع مرگ است که حقیقت نورانیت را می‌بینیم و "أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ" ؛ [ زیارت جامعۀ کبیره: نفس‌های شما (اهل‌بیت(ع) در نفس‌هاست.] را کشف می‌کنیم؛ و چون حیات ولایت از ما ظهور پیدا می‌کند، قدرت می‌گیریم و قادر می‌شویم. مرگ اختیاری، حیات "عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" [ سوره‌ی آل عمران،آیه 169: نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.] را در پی دارد، آن هم نه فقط برای شهدا. 🍃 زندۀ حقیقی کسی است که هر لحظه می‌میرد و حیات می‌گیرد. چه در جهاد اصغر و چه جهاد اکبر، نفْس خود را به دست مرگ می‌سپارد و در تلخ و شیرین، مطیع حق می‌شود؛ 🍃 و چون این حقیقت را یافته که مرگ هر لحظه هست و قیامت هر لحظه برپا می‌شود، همین جا به بهشت امنیت و کمال می‌رسد. او چون مرگ را چشیده، شیرینی حیات را می‌فهمد و حاضر است از همه چیز خود بگذرد تا آن حیات برتر را حفظ کند. اما اگر غیر از این باشد و شخصیت خود را فدای به دست آوردن و حفظ کف‌ها کند، مرده است، اگرچه ظاهراً نفَس بکشد؛ چنان‌که خداوند برای این نوع زندگان که هدایت نمی‌پذیرند، مرگ را اثبات می‌کند: "إِنَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى‏..."! [ سورۀ نمل، آیۀ 80 : همانا تو نمی‌توانی مرده را بشنوانی! ] ادامه دارد.... @ketabezendagi 🌳💐 💐🌳💐🌳 🌳💐🌳💐🌳💐🌳
🌸🍃🌺🍃🌸🍃 🍃🌺🍃🌸🍃 🌺🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌺🍃 🍃 🌸 🌦 طلوع باران 🌦 🌸🍃 آخرین قسمت جلسه ی سوم ماهیت مرگ 🍃🌸 اینکه کسی را قبول نداریم و فکر می کنیم مقصر طرف مقابل است ریشه در چه چیز دارد؟؟ مقصر کیست؟؟؟ 🌺🍃 اگر همیشه آمادۀ مرگ باشیم، نفسمان مطیع می‌شود. عقاید و اخلاق و عبادات هم باید ما را بمیرانند و مطیع خدا کنند. نماز باید ما را از فحشا و منکر بمیراند، تا در ذکر اکبر الهی حیات بخشد؛ (اشاره به آیۀ 45، سورۀ عنکبوت: "...إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ..."؛ همانا نماز از فحشا و منکر بازمی‌دارد و هرآینه ذکر خدا بزرگ‌تر است.) وگرنه متوهّمانه خود را حیّ می‌بینیم و با همین‌ها، پر از کف‌های غلیظی می‌شویم که اگر هم بفهمیم کف‌اند، نمی‌توانیم آن‌ها را بشکنیم؛ چون نمی‌خواهیم این حیات توهّمی را از دست بدهیم. آن‌قدر خود را برتر می‌بینیم و غرق کف می‌شویم، که آبِ وجود دیگران هم به چشممان نمی‌آید و هرکس را که ظاهر عملش با ما فرق داشته باشد، تحقیر می‌کنیم. اما افسوس که این روند، عین مرگ است؛ منتهی مرگی که به حیات نمی‌رساند ! زیرا چه‌بسا آن‌که در فعلش خطاکار است، کف رقیقی داشته باشد و حرف حق را بهتر بشنود؛ اما ما به خاطر حجاب‌ها و غروری که از عبادات خود گرفته‌ایم، نتوانیم وارد عالم معارف شویم. ادامه دارد... @ketabezendagi 🌸 🍃 🌺🍃 🍃🌸🍃 🌺🍃🌸🍃 🍃🌺🍃🌸🍃 🌸🍃🌺🍃🌸🍃
هدایت شده از کتاب زندگی
🌳🌟🌳🌟🌳🌟🌳 🌟🌳🌟🌳 🌳🌟 🌦 طلوع باران 🌦 🌟آخرین قسمت جلسه ی هفتم ماهیت مرگ🌟 منِ هزار فکرِ هزار دست... مقتضی فجور و تقوا در همۀ ما هست. گاه وقتی در میدانی قرار می‌گیریم که مقتضی فجور در درونمان غوغا می‌کند، مثلاً عصبانی می‌شویم و شعلۀ غضبمان بالا می‌کشد، کاری را می‌کنیم که نباید؛ و بعد که از آن موقعیت خارج شدیم، می‌گوییم: «چه کاری بود؟ ای‌کاش می‌مردم و این کار را نمی‌کردم!» واقعاً هم همین است و در آن میدان باید از فجور بمیریم و اهل تقوا شویم. اگر این را امروز بفهمیم و در عالمش قرار گیریم، فرصت بیداری، بازگشت و جبران داریم. اما اگر بماند برای فردا، دیگر فرصتی نیست و فقط می‌توانیم فریاد واحسرتا سر دهیم که چرا غفلت کردیم! پس بیایید با مرگ، زندگی کنیم؛ که آن‌به‌آن حیات است، نه افسردگی. وگرنه نفسی که امروز خدا را در جلال و جمالش نبیند و در مرگ و حیات، سرمایۀ الهی‌اش را ظهور ندهد، فردا چطور می‌خواهد به لقاء حق برسد؟ وقتی بخواهیم جایی استخدام شویم، رزومۀ تحصیلی و کاری خود را ارائه می‌دهیم. هنگام مرگ که خواستار لقاء الهی هستیم، چه رزومه‌ای از خود به خدا تحویل می‌دهیم؟ برای اینکه رزومۀ خود را بشناسیم، باید از بدن و روحمان که از خداست، چشم بپوشیم و آن‌وقت ببینیم چه هستیم؛ یک «منِ» هزارفکرِ هزاردست که آن‌قدر گره خورده و درگیر است که خود هم نمی‌توانیم پیدایش کنیم. حتی می‌ترسیم به آن فکر کنیم؛ از بس افکارمان در کثرت است و این‌سویی شده‌ایم! یک «منِ» متعادل از نفس خود نساخته‌ایم که مدام سعه بگیرد و وقتی به اقتضای دنیا در میادین گوناگون قرار می‌گیرد، همۀ شئون زندگی را در خود جای دهد، اما فارغ از تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، واحد بماند و هزار«من» نشود. ادامه دارد... @ketabezendagi 🌳🌟 🌟🌳🌟🌳 🌳🌟🌳🌟🌳🌟🌳
══🌱═₪❅📚❅₪═🌱══ ⚜ ⚜ 📌 اگر فقط به فکر ظاهری و خانه و ماشین و مبل و... هستی، همگی ناپایدارند و روزی با رهایشان می‌کنی. آن وقت با نیاز جانت که دولت حق و اسماء الهی است، 👈مواجه می‌شوی. زندگی امروز همان روزهایی است که باید برای ساختن آن تلاش کنی تا از نعمات پایدار فردا بی‌بهره نباشی. 📱@Hamgaman_manshur 🌐 hamgaman-institute.ir ══🌱═₪❅📚❅₪═🌱══ https://eitaa.com/eshgh14