عارفِ خراباتی، آقا شیخ محمد اسماعيل خانِ دولابی (ره) :
اعمال هر کس به اندازه معرفتش قیمت دارد.
خلوص عمل، بسته به میزان معرفت است.
اعمالی که از محبت سرچشمه می گیرد، خلوصش بیشتر است.
#کانال_عارفین
@Arefin
حضرت امام خامنه ای :
🍃به يادآن لحظه باشيد که ما را سر دوش می گيرند، می برند بسمت جايگاه ابدی و سرازير قبر می کنند. از اين حالات نبايد غافل بود؛ بايد جلوی چشممان باشد.
اينكه سفارش می كنند به قبرستان برويد، يک علتش اين است. بعضی بدشان میآيد كه كسی آنها را ياد مرگ بيندازد؛ نه، اين درمان است، اين داروست؛ علاج خودخواهیها وغفلتها و هوسرانیهای ماست.
کانال_عارفین
@Arefin
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:
به درستی که قلب ها زنگ می زند،
همانطور که آهن زنگ مۍگیرد، و
جلای آن قرائت قرآن است.
#کانال_عارفین
@Arefin
تیکه کلام شهید حججی این بود؛
دعا کنین رو #سپید بشم!
این عاشقان وصال یار ، چه دیدند که اینگونه از
#تمامیت_خود گذشتند؟؟!!
و ما #جاماندگان در این دنیای غریب چه دیده ایم که اینگونه #وابسته به #تکرار خود شده ایم!!؟؟
آری او راست می گفت...
بد دردیست، درد عادت کردن
@shahidtoraji213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا درخت کیوی دیده بودین :)
😊 @de_bekhand ☺️
حرف های من و خدا_16.mp3
11.12M
#حرفهای_من_و_خدا
#سحر شانزدهم
خسته ام دلبر جان!
بی مهری های اهل زمین، بی تابم کرده ..
و نفس هایم در میان دشمنی هایشان، حبس شده است!
چاره ای برایم می اندیشی؟
@ostad_shojae
4_5935779995757577381.mp3
8.68M
#تکنیک_های_مهربانی 💞 ۳۹
در همه حال مهربان بودن و کار خیر کردن نشانه ی زیرکی نیست!
انسان زیرک کسیه که بدونه کجا و به چه کسی باید محبت کنه!
@ostad_shojae
قسمت سی و دو
اين نامه على (ع) است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم. من همان كسى هستم كه با لشكرهاى زيادى جنگ كرده و آنها را شكست داده ام.
آن روزى كه
من مرد ميدان بودم شما در گوشه خانه در آسايش بوديد.
شما مى دانيد كه من نزد پيامبر چقدر عزيز بودم.
اگر من سخنى بگويم مى گوييد كه على حسادت مى ورزد، اگر سكوت كنم خيال مى كنيد من از مرگ مى ترسم.
من همان كسى هستم كه در جنگها به استقبال مرگ مى رفتم، آيا يادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله مى كردم؟ امّا من امروز در مقابل همه سختىها صبر مى كنم.
نامه على (ع) به پايان مى رسد.
على (ع) اين نامه را براى ابوبكر مى فرستد. ابوبكر نامه را باز مى كند و آن را مى خواند.
با خواندن اين نامه، ترس تمام وجود ابوبكر را فرا مى گيرد، او به ياد شجاعت على (ع) مى افتد. على (ع) كسى است كه پهلوانان عرب را به خاك و خون كشيده است. او يك بار ديگر نامه را مى خواند، على (ع) در اين نامه از شجاعت و برقِ شمشير خود سخن گفته است. ۱۶۸ * * * خليفه دستور مى دهد تا مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى كند. به راستى چه خبر شده است؟ او بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: «اى مردم! من مى خواستم پولِ فدك را صرف تقويت سپاه اسلام بنمايم، امّا على با اين نظر مخالفت كرده و مرا تهديد كرده است، گويا او با اصل خلافت من مخالف است. من از همان روز اوّل، از درگير شدن با على مى ترسيدم و از جنگ با او گريزان بودم ». ۱۶۹
آرى، سخنان خليفه نشان مى دهد كه او خيلى ترسيده است، اگر دسته
گلى به آب بدهد
و خود را از خلافت بر كنار كند چه خواهيم كرد؟
آن وقت همه نقشهها خراب خواهد شد.
بايد به او قوّت قلب داد، بايد او را راهنمايى كرد.
من بايد از جا برخيزم. اگر من يك ساعت كنار خليفه نباشم او همه چيز را خراب مى كند.
اين عُمَر است كه با خود سخن مى گويد. و سرانجام برمى خيزد و چنين مى گويد:
اى حضرت خليفه!
چرا اين قدر ترسو و ضعيف هستى؟ من چقدر زحمت كشيدم تا اين خلافت را براى تو آماده كردم، امّا تو حاضر نيستى از آن بهره مند بشوى.
من بودم كه نيروهاى شايسته و كاردان را گرد تو جمع كردم و دشمنانت را آرام كردم. اگر من با تو نبودم على، استخوان هاى تو را در هم شكسته بود.
برو خدا را شكر كن اى جناب خليفه، كه من در كنار تو بودم و هستم، البتّه كسى كه بر مقام خلافت نشسته است بايد شكر خدا را هم بكند.
آيا بار ديگر از على ترسيده اى؟ ما مى توانيم على را با نيرنگ آرام كنيم.
على كسى است كه پهلوانان عرب را كشت، امّا نترس، از تهديد او وحشت نكن كه من او را آرام مى كنم. ۱۷۰
سخنان عُمَر به پايان مى رسد.
بار ديگر آرامش به قلب خليفه باز مى گردد و لبخند بر صورتش مى نشيند.
عُمَر به خليفه قول داده كه هر طور هست على (ع) را آرام كند، امّا به راستى او چگونه مى خواهد اين كار را بكند؟
آيا او خواهد توانست به قول خود عمل كند، آيا او خواهد توانست خليفه را براى هميشه از
اين غم نجات دهد؟ آرى! خليفه جهان اسلام نياز به آرامش دارد، بايد هر طور هست آرامش را به او هديه كرد تا بتواند به راحتى به امور حكومتى بپردازد. * * * اينجا خانه خليفه است، او به سخنان عُمَر فكر مى كند، عُمَر به او قول داده است كه على (ع) را آرام كند.
امّا چگونه؟ آيا او مى خواهد فدك را به فاطمه (س) باز گرداند؟ اين كار يعنى پايان خلافت ابوبكر.
خليفه كسى را مى فرستد تا عُمَر نزد او بيايد. نگاه كن، عُمَر با عجله به خانه خليفه مى آيد.
وقتى خليفه نگاهش به او مى افتد مى گويد:
به نظر تو اكنون بايد چه كنيم؟
من مى گويم كار را يكسره كنيم و على (ع) را به قتل برسانيم.
آخر چگونه؟! كشتن على (ع) كار ساده اى نيست.
من يك نفر را سراغ دارم كه مى تواند اين كار را بكند.
چه كسى؟
خالد (پسر وليد).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تالار ایران در موزه لوور
🆔 @aajibtarinhaa