📋 #خلاصه_بحث_روز
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر
#معراج_پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
خلاصۀ جلسۀ 87
27 #رمضان_1442
عشق، عامل حیات انسانی
مهمترین و بالاترین ادراکات، ادراک #عشق است : "الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ"؛ انسان با چیزی معیت دارد كه آن را دوست دارد. اینکه قرآن مکرر به #عقل توصیه میفرماید برای این است که عقل مصدر عشق است. بینش در عقل پردازش شده و در قلب تعین میگیرد و درنهایت میشود گرایش. به عبارت دیگر عشق در عقل تولید میشود و در قلب...
متن کامل در لینک زیر:
saehat.ir/خلاصه-دروس/معراج-پیامبر/عامل-حیات-انسانی
@Lotfiiazar
▪️▪️▪️
#شبچهارممحرم
🏴برای خواندن بیشتر نوشتههای کوتاه روی لینک زیر بزنید
http://saehat.ir/عکس-نوشته-ها
🏴سایت:
saehat.ir
🏴 #یک_قطره_عشق
کار امام حسین(علیهالسلام) رساندن به خدا بود. او برای وصل کردن آمده بود، نه جنگیدن. هرگز هم #جنگ را شروع نکرد. اما تا آخرين لحظات، تيرهای #عشق و محبت را به سوی سپاه دشمن انداخت تا عهد الست را يادآور شود و نور وجود را به آنان بتاباند.
او قلب دشمن را هدف قرار داده بود و سوز هدایتِ کسانی را داشت که کمر به قتلش بسته بودند. گویی اصلاً آنها را دشمن نمیديد! بلکه مستعدّانی میديد که چهبسا اگر حق برایشان روشن شود، به مسير خدا بازمیگردند.
برای همین تا آخرین نفس، دست از محبت نکشید و با قطرهقطرۀ خونش سفرۀ #هدایت را تا همیشۀ تاریخ و برای همۀ انسانها گشود.
باشد که قدر این خوان گسترده را بدانیم...
برگرفته از کتاب #ابتلا_در_کربلا، جلد ۱
🏴 #محرم
🌐 Saehat.ir
📱 @Lotfiiazar
🏴 #یک_قطره_عشق
#کوفيان در نامههايشان به امام حسین(علیهالسلام) دروغ ننوشتند.
راست میگفتند؛ واقعاً امام را میخواستند، از وضعيت آن زمان و ظلم و ستم حاکم، ناراضی بودند و با تعابير زيبا امام را دعوت کردند.
اما چه شد که کارشان به آنجا رسيد و عليه امام، شمشير کشيدند؟
آنها امام را در ظرف کوچک خود دوست داشتند؛ ظرفی که پيرايه و رنگ داشت. میخواستند امام را به رنگ خود درآورند، تا آنگونه که آنان میخواهند، عمل کند و هرچه دوست دارند، برايشان فراهم آورد.
اینگونه بود که نتوانستند در #طلب خود، ثابتقدم بمانند و در معاملهٔ زر و زور و تزویر دنیا کم آوردند؛ چون تابِ سختیهای حرکت با امام را نداشتند.
برگرفته از کتاب #ابتلا_در_کربلا، جلد ۱
🏴 #محرم
🌐 Saehat.ir
📱 @Lotfiiazar
#قلم_نوجوان
🏴 یا حسین(ع)
با زمزمهٔ #روضه، خود را آرام میکنم.
میدانم اگر این بغض تاب نیاورد و بشکند، باران، نگاهم را تار میکند.
با تمام وجود، دستهایم را بالا میبرم.
انگار میان آسمان، چشمبهراه دستان کوچک ششماهه و نخ چادر سهسالهام.
دستهایم را به امیدِ بندهنوازی ارباب بالا میبرم و چنان به سینه میکوبم که دانهدانهٔ سهلانگاریهایم، مثل دانههای تسبیح پراکنده شوند.
میخواهم قلبم را آزاد کنم.
میخواهم بیدارش کنم.
آنقدر با مداح، دم میگیرم و بر #سینه_میزنم، تا خوابِ سنگین این قلب به هم بخورد.
قلبی که #ظهر_عاشورا بیدار نشود، جا ماندهای بیش نیست؛ جاماندهای که شاید دفعهٔ بعد، با کربلای امام زمانش بیدار شود و ببیند این بار، آخرین امام هم یارانش را با خود برده و او مانده با دنیای کوچکش که بدون نگاه امام، فرق چندانی با کابوس ندارد.
برای همین است که باید هرطور شده، این قلبِ خوابآلود را بیدار کنم.
#عنصر_عشق
#محرم
#عاشورا
🌐 Saehat.ir
📱 @Lotfiiazar