تبلیغ خلاقانه یک بنیاد خیریه در کره جنوبی برای هشدار درباره اسراف و دور ریختن غذا
برای باز کردن در سطل، باید دستهای کودک آفریقایی که بر روی پدال چاپ شده را با پا فشار داد!
◼️ @de_bekhand ◼️
🕌 گناه و مهلت توبه
✍امام صادق علیه السّلام : بنده چون گناهى کند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود.
📝شـــرح:در روایتی دیگر آمده است که چون کسى گناهى کند هفت ساعت مهلت دارد و در این حدیث از صبح تا شب مهلتش ذکر شده است و براى جمع میان دو حدیث علامه مجلسى (ره) فرماید: یعنى به اندازه این مدت، و ممکن است مدت این مهلت نسبت به اشخاص و حالات و گناهان متفاوت باشد یا مقصود از (((غدوة))) و بامداد پیش از ظهر باشد و مقصود از شب نزدیکهاى شب.
📚اصول کافى جلد 4
◼️ @de_bekhand ◼️
این هتل ترسناکترین هتل جهان محسوب میشود که دارای کابینهای شفاف است ودر ارتفاع 121 متری از سطح زمین،بر روی صخرههای واقع در منطقه دره مقدس کشور پرو در امریکای لاتین قرار گرفته است.
◼️ @de_bekhand ◼️
🔴برنامههای شیطان
شیخ جعفر ناصری: گاهی مومنین یک ارتباطی پیدا میکنند که برای ایمانشان مفید است. یک برنامههایی و یک نظمی را شروع میکنند و یک خط معنوی را دنبال میکنند که برای زندگی دنیای و آخرتی آنها مفید است. از آن طرف شیاطین گروهی دارند که فقط آدم دزد هستند. ولی نه آدم به این معنی بلکه آدم به معنی اینکه در وجود انسان حیات مثل یک آدم است.
قلب مثل یک آدم است که چشم و گوش دارد. تشبیهات روائی زیادی هم در این زمینه داریم (رک: الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج2؛ ص267 و التوحید (للصدوق)؛ ص366) که حیات دل یا باطن انسان مثل یک آدم است که چشم و گوش دارد. شیاطین آن آدم را میدزدند؛ یعنی حیات را میدزدند. بیخ گوش شما میآید و میگوید که: نه! مثل اینکه فایده ندارد. برو شما! این کار را رها کن یا میگوید: ای بابا! شما از این مسائل چه خیری دیدی؟!
بیا برو. کجا برو؟! شیطان راهی هم نمیتواند ارائه کند ولی دوست دارد که مؤمنین انسجام فکری نداشته باشند و هر چه آنها را به حیات ابدی و خدا نزدیک میکند را از بین ببرد. این گروه در شیاطین آدم دزد هستند. میخواهند انسجامهای فکری را از ایشان بگیرند و راههای رشد را برایشان میبندند
◼️ @de_bekhand ◼️
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای #ام_داوود و سرّ آن
📗 برگرفته از کتاب #رجب_شهر_الله
#رجب
#وفات_حضرت_زینب (سلاماللهعلیها)
@ketabezendagi
📚داستان کوتاه
🎁 “طعم هدیه”
روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.
شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است.
ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟
استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.
این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد.
◼️ @de_bekhand ◼️