eitaa logo
کانال عشق
312 دنبال‌کننده
14هزار عکس
10.9هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🔸https://eitaa.com/eshgh14
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه https://eitaa.com/eshgh14
هدایت شده از کتاب زندگی
هدایت شده از کتاب زندگی
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سریال کیمیا_سکانس تاثیر گذاروجالب در مورد🌷🌷🌷💔🥀 ✨❤🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨✨✨ اول هفته‌مون بخیر باشه. ❣️ ✨✨✨✨ ارتباط با ما 👇 https://zil.ink/yasschool
24.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا ام‌البنین 😭😭😭 سفره داره روزهای شنبه کربلا 🔴 حاجت روایی با حضرت ام البنین 🔵 آیت الله سید محمود شاهرودی: 🌕 من در مشکلات و حوائج برای حضرت ام البنین سلام الله علیها صد مرتبه صلوات می فرستم و حاجت میگیرم. https://eitaa.com/eshgh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 دو برادر با هم در مزرعه خانوادگي كار مي كردند كه يكي از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگي داشت و ديگري مجرد بود . شب كه مي شد دو برادر همه چيز از جمله محصول و سود را با هم نصف مي كردند . يك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌ ((درست نيست كه ما همه چيز را نصف كنيم . من مجرد هستم و خرجي ندارم ولي او خانواده بزرگي را اداره مي كند .)) بنابراين شب كه شد يك كيسه پر از گندم را برداشت و مخفيانه به انبار برادر برد و روي محصول او ريخت . در همين حال برادري كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت :‌(( درست نيست كه ما همه چيز را نصف كنيم . من سر و سامان گرفته ام ولي او هنوز ازدواج نكرده و بايد آينده اش تأمين شود . )) بنابراين شب كه شد يك كيسه پر از گندم را برداشت و مخفيانه به انبار برادر برد و روي محصول او ريخت . سال ها گذشت و هر دو برادر متحير بودند كه چرا ذخيره گندمشان هميشه با يكديگر مساوي است . تا آن كه در يك شب تاريك دو برادر در راه انبارها به يكديگر برخوردند . آن ها مدتي به هم خيره شدند و سپس بي آن كه سخني بر لب بياورند كيسه هايشان را زمين گذاشتند و يكديگر را در آغوش گرفتند. یاجبااار 👳 https://eitaa.com/eshgh14