eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃رغبت جنسش با فرق دارد از جنس شوق است و میل شدید به چیزی ، مرا پر از او می‌کند و خالی از خود دیگر میل و خواستی ندارم جز میل و او رغبت، مرا آینه‌ای می‌کند برای به تصویر کشاندن قامت او و من امشب که را دارم؟! ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🆔 ارتباط با ادمین همگامان: @hamgamaan https://eitaa.com/eshgh14
رغبت جنسش با فرق دارد از جنس شوق است و میل شدید به چیزی ، مرا پر از او می‌کند و خالی از خود دیگر میل و خواستی ندارم جز میل و او رغبت، مرا آینه‌ای می‌کند برای به تصویر کشاندن قامت او و من امشب که را دارم؟! ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سائحات محله فرشته ┄┅┅═ 🌷 ═┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1320419607C5538e36702 ┄┅┅═ 🌷 ═┅┅┄ https://eitaa.com/eshgh14
روستازاده کرمانی روستازاده بود، همان رعیت نظام پادشاهی، در لبنان هم سیدحسن یک روستایی و فرزند سبزی فروش در خانواده فقیر بود. یک رمز و لحظه ای وجود داشت که اینها رشد کردند و به قله رسیدند. یک لحظه تحول در حیات آنان وجود دارد، ظلم است به او اشاره کنیم اما به نسل امروز نگوییم این قهرمانان واقعی اگر در مسیر مکتب خمینی بزرگ قرار نمیگرفتند تحولی در زندگی شان رخ نمیداد‌. همان جوان کرمانی سر زمین باقی می ماند! اصلا اینها با تمام عظمت‌شان، شاگردند. شاگرد خمینی، اگر نگوییم لحظه رشد و ترقی شان از کجا بوده است، چگونه آیندگان به رمز و راز سلیمانی شدن پی خواهند برد؟ نسل ما این شانس را داشت که قهرمان را ببیند، نه آنکه از لای ابیات اشعار یا قصه اساطیر با قهرمان داستا‌ن‌ها آشنا شود! قهرمان ملی ما ساخت سینما و هالیوود نبود، عین واقعیت بود. قابل تکرار است چون این خاصیت مکتب خمینی است. او را از تحولی که امام برایشان ایجاد کرد روایت کنیم. یادش گرامی🌹 https://eitaa.com/eshgh14
💚🔆 🔆 🌹 امشب، شب رغبت‌هاست. چقدر به خواسته امامت فکر کرده‌ای؟ ━━═━━⊰❀🌷❀⊱━━═━━━ 📱@Hamgaman_manshur 🌐 hamgaman-institute.ir 🔆 💚🔆https://eitaa.com/eshgh14
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣 شبِ آرزوها نمی‌خواد از خدا بخوای ببخشدت! یه کار مهمتر داری! | https://eitaa.com/eshgh14
🔺هم اکنون _ مصلی تهران 🔹حضور و شور و حال مردم قبل از شروع مراسم سالگرد سردار دلها ┄┅┅┅┅❀ 💠💠 ❀┅┅┅┅ https://eitaa.com/eshgh14
دهه چهل خورشیدی ، چشمه علی شهر ری و شستن فرش توسط مردم برای نوروز https://eitaa.com/eshgh14
زبید خاتون و بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد… پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: بهلول، چه می سازی؟ بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم. همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: آن را می فروشی؟! بهلول گفت : می فروشم. - قیمت آن چند دینار است؟ - صد دینار. زبیده خاتون گفت : من آن را می خرم. بهلول صد دینار را گرفت و گفت : این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم. زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت : این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای !!! وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت : یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش! بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت : به تو نمی فروشم !!! هارون گفت : اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم. بهلول گفت : اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم!!! هارون ناراحت شد و پرسید : چرا؟ بهلول گفت : زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم! https://eitaa.com/eshgh14
🌱السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... 🌱تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج @ketabezendagi https://eitaa.com/eshgh14