eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 #ایجاد_انگیزه_درس_خواندن 💠 برای ایجاد #انگیزه درس خواندن در فرزند خود، درباره آن چه یاد می‌گیرد #سوال کنید، نه درباره نمراتش. 💠 مثلا از او بپرسید که چه چیزی در #مدرسه یاد گرفته است، آن ها را به شما بگوید. 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر یک انگور یخ زده رو فرو ببری توی یک لیوانی که خیلی سردش کرده باشی، همچین اتفاقی میفته! 🆔 @aajibtarinhaa
🌑 تاریک شده‌ایم! ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸بوده‌اند کسانی که اگر معصیت یا خلافی از آنها صادر می‌شد یا غذای ناپاکی می‌خوردند، متوجه می‌شدند و می‌گفتند: تاریک شدیم، حجابی حاصل شد. و یا می‌گفتند: غذای خانۀ فلانی به ما می‌سازد. بعد معلوم می‌شد که آنها از صُلحا بوده‌اند، و وقتی طعام افراد لااُبالی را می‌خوردند، خون با مدفوعشان دفع می‌شد. 🔸اگر کسی پی‌گیری کند و در فکر این شود که در اعمال و اقوال، مراقب باشد و گفتار و کردار خود را نگاه کند که چه می‌کند، و معاصی و مسامحه‌کاری‌ها و سهل‌انگاری‌هایی را که از او سرزده، هر روز حساب کند، عیوب و نقایص خود را با عینک مراقبه و دقت و محاسبه تشخیص می‌دهد و می‌بیند. اما اینکه آنچه را که تقصیر نموده‌ایم، انجام دهیم یا تدارک نکنیم، حسابش جداست. 🔸آقایی را دیدیم که اهل مراقبه بود؛ هرگاه نماز مغرب را به اندازه‌ای که هوا تاریک شود، به تأخیر می‌انداخت، ناراحت می‌شد. یا اینکه برای وضوی نماز شب موفق نمی‌شد، و یا وقتی حیوانات به او حمله می‌کردند، می‌گفت: این حیوانات می‌گویند چرا نماز را به تأخیر انداختی! ⭕️باید انسان مراقب اعمالش باشد، تا نتایج و آثار خوب و بد آنها را ببیند. 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۴۲۶ 💻 مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق لینک زیر در سایت رسمی مؤسسه نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت(ره):🔻 👆 http://bahjat.ir/fa/content/9461 ☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ✅ @bahjat_ir
کانال عشق
✏️ وصیت شهید به دختر ۵ ساله اش در مورد حجاب...... 🌷دلگویه دختر شهید مدافع حرم مهدی دهقان 🔖در پنجم
🔵 507 ــــــــــــــــــــــــــ سلام اگر خانمی در بین نماز متوجه شود که موهای او از چادر بیرون آمده، وظیفه اش چیست؟ 📗مرجع 🔴 ــــــــــــــــ سلام علیکم ذکر گفتن را قطع کند بدون اینکه صورت نماز بهم بخورد موهای خود را بپوشاند ونماز را ادامه دهد. ــــــــــــــــــــــــــــ 🌺 🍀🌺 🌺🍀🌺🍀 i
✴️•☜ریشه ی بیماری ها و خرابی بدن چیست؟ ✍امام صادق (ع): ريشه (بيمارى) و خرابى بدن ترك غذاى شب است. 🔻البته کسانی که خود را عالم به 🔻مصالح ومفاسد جسم انسان میدانند 🔻مردم را تشویق به ترک شام میکنند، 🔻که البته اهل علم میدانند که اینان 🔻جاهلانی هستند که خود را عالم 🔻معرفی کرده اند 📚الكافى ، ج ۶ ، ص ۲۸۸. 🍒 @tebolathar
#باهم_بسازیم ۱۰ تفاوت های زن و مرد ۲ 🍃 مغز مردها برای انجام چند کار به طور همزمان ساخته نشده، پس نمی توانند هم حرف بزنند هم احساس کنند! اما زنان بطور همزمان چند فعالیت را باهم انجام میدهند. 🍃مردها نسبت به مسائل پیرامون خود، کلی نگر هستند در حالیکه زنان جزئی نگر هستند. 👈 در برابر خانم خانه تان، به جزییات ظاهری اش توجه کنید؛ هرچند کوچک 😉 @Ostad_Shojae
قسمت سوم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: آتش . چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه … پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام … می رفتم و سریع برمی گشتم … مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد … تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت …با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد … بهم زل زده بود … همون وسط خیابون حمله کرد سمتم …موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو …اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم … حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه … به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم… هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم … چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم … اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود …بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت … وسط حیاط آتیشش زد … هر چقدر التماس کردم … نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت … هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت … اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند … تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم … خیلی داغون بودم …بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد … اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود … و بعدش باز یه کتک مفصل … علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد … ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم … ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم …تا اینکه مادر علی زنگ زد… قسمت چهارم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: نقشه بزرگ . به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم … التماس می کردم … خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم … من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده …هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد … زن صاف و ساده ای بود … علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه…تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت… شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد … طلبه است؟ … چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ … ترجیح میدم آتیشش بزنم اما بهاین جماعت ندم … عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت …مادرم هم بهانه های مختلف می آورد … آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره … اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون… ولی به همین راحتی ها نبود … من یه ایده فوق العاده داشتم … نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم…به خودم گفتم … خودشه هانیه … این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی … از دستش نده …علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود … نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت … کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه …یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم … وقتی از اتاق اومدیم بیرون … مادرش با اشتیاق خاصی گفت … به به … چه عجب … هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا …مادرم پرید وسط حرفش … حاج خانم، چه عجله ایه… اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن… شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیمبعد …- ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم …اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته …این رو که گفتم برق همه رو گرفت … برق شادی خانواه داماد رو … برق تعجب پدر و مادر من رو …پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من … و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم … می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده …
پیامبر اکرم فرمودند: «هر خانه‌ای که در آن دختر باشد، هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل مى شود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمى گردد و فرشته ها براى پدرشان هر روز و شب عبادت یکسال را مى نویسند.» دختر دارا قدر برکت خونه‌تون رو بدونید❣️ @khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلوه‌های یار هر دم ببینم یار را، آن مونس و دلدار را در جلوه‌های نو به نو، آن رونق هر کار را هر جلوه‌اش دل می‌برد، جان می‌دهد، جان می‌خرد عشقش نشانم می‌دهد، هم مقصد و هم راه را آن یار بی نام و نشان، در جلوه‌های بی‌امان زنّار پاره می‌کند، از عشق خود، عیّار را در هیبت و اندر جلال، آن یار بی مثل و مثال از غیرت یکتایی‌اش آتش زده اغیار را چونانِ خورشیدِ عیان، می‌تابد و روشن كند در ظلمت آخرزمان، هر روزن و ديوار را در جلوه‌های بيكران، جارى ز فيضش آن به آن همچون گلستان می‌كند، هر باغ و هر گلزار را @Lotfiiazar