هدایت شده از دبخند
تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود گفت:
دخترم این چه حجابیه که داری؟
همه ی موهات بیرونه؟
دختره با پررویی گفت:
تو نگاه نکن!
بعد از چند دقیقه پیر مرد کفشش را درآورد بوی جوراب در فضا پخش شد !!
دختره درحالی که دماغشو گرفته بود به پیرمرد گفت:
اه اه اه این چه کاریه میکنی خفمون کردی؟
پیرمرد باخونسردی گفت:
خوب تو بو نکن!!!😂
@de_bekhand
شـــ😂ــادی و نکات مومنانه:
مامانم خطاب به مرغ مینامون :😐
سلام عزیزم 😍
صبحت بخیر
خوب لالا کردی ؟😃
بزار برات دون بیارم عشقم بخوری جون بگیری چاق بشی . . . 😄
چله بشی . . .
آی مامان قربونت بشه . . .😘
ای جانم . . . ای جان!
مامان خطاب به من:
نمی خوای اون تن لشتو از جا بلند کنی ؟😳😐
آدم انقدر تنبل و بی مسوولیت 😳😁
من 😳
مرغ مینا 😝
مادرم
💚واقعادیدم که میگم..
هدایت شده از دبخند
امروز تو صف نونوایی بودم که یه دفعه نونوا گفت کی سیر خورده؟
منم گفتم :من!
گفت بیا جلو نونتو بدم بروسریع ...
تاحالا توی یک روز اینقدر تخریب شخصیتی نشده بودم ...!😐😂
@de_bekhand
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
روز تولد مولاست و همه میخواهیم به مولا تبریک بگوییم؛
شاید زیارت نامه و نمازی بخوانیم و بگوییم مولاجان میلادت مبارک ؛
امّا آیا این به تنهایی کافی است؟ نه....
میلاد حضرت خودش مبارک است، برای تبریک گفتن، باید "وجود" من مبارک شود ....
#میلاد مولامون حضرت امام حسن علیه السلام پیشاپیش مبارک...
شـــ😂ــادی و نکات مومنانه:
قصه ی حمام رفتن کودکان دهه های گذشته نه چندان دور رو حتما شنیده و یا خودتان تجربه کرده اید!
“اولش مي رفتيم تو حمومي كه نه آب سردش معلوم بود نه گرمش! يهو آب ميشد ٢٠ درجه زير صفر يه وقتا هم ٦٠ درجه بالای صفر!
بعد مادر گرامي با شامپوي پاوه چنان ميوفتاد رو سرمون به طوري كه تموم سلول هاي مغزمون نيم متر جابجا ميشد.
هر چقدر جيغ و داد مي زديم انگار نه انگار!
بدترين مرحله وقتي با كيسه سفت و ضخيم با روشور ميفتاد به جونمون!
خدا شاهده دو لايه از پوستمون كنده ميشد! مامانمون فكر مي كرد چركه بيشتر ادامه مي داد!
میگفت نیگا چقدر کثیفی چرکو کثافت از جونت بالا رفته😂
بماند كه اون وسطا يه كتكي هم مي خورديم!
وقتي حموم تموم ميشد كلي لباس تنمون مي كردن يه يقه اسكي هم روش!
بعدش از شدت درد و خستگي خوابمون مي برد، همه ميگفتن آخي چه راحت خوابيده!!”
واقعا بهوش آمدن ما معجزه بود.😂😂😂😂😂