🔹 منبرهای یک دقیقه ای 🔹
✳️ حجتالاسلام #پناهیان
✅ سبک زندگی اسلامی زندگی مزدوری یا کارمندی را قبول ندارد
در سبک زندگی اسلامی شخص باتقوا برای بهشت و جهنم کار نمیکند بلکه تنها رضای خدا را طلب دارد از هر بندگی و بردگی رها شده و بنده الهی است.
سبک زندگی اسلامی زندگی مزدوری یا کارمندی را قبول ندارد.در سبک زندگی اسلامی جوانان باید به تولید، کارآفرینی و تجارت مستقل فکر کنند اما متاسفانه امروز بسیاری از افراد دانشگاهی دنبال استخدام دولتی یا همان کار کارمندی هستند.
اگر رهبر معظم انقلاب از جوانان درخواست ورود به میدان و راهاندازی گروههای مختلف کاری دارند به این دلیل است که نباید راهحل مشکلات کشور به مسئولان سپرده شود.
در جامعه امام زمانی(عج) افراد نسبت به شغل کارمندی یا مزدوری علاقه ندارند، این جامعه بر اساس تقوا و استقلال در تولید و کارآفرینی اداره میشود.
انسان با تقوا کار خود را بر مبنای تشویق یا تنبه انجام نمیدهد بلکه با اخلاص برای رسیدن به نتیجه مطلوب کار میکند، اما زندگی کارمندی که نظم آن برگرفته از غرب است شخص برای دریافت حقوق بیشتر در ساعت مشخص بر سر کار حاضر میشود اگر تشویق یا تنبیه باشد کار میکند اگر نباشد کار نمیکند.
📚 سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در مصلی امام خمینی(ره)/خرداد98
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
〰〰〰〰〰〰
🆔 @vareth_manbar
🆔 @vareth_eitaa
🌐 vareth.ir
بلعم باعورا عالمی اهل ریاضت بود که در اثر تبعیت از هوای نفس سقوط کرد و خداوند در قرآن از او به عنوان سگ یاد کرده است.

خبرگزاری شبستان: «بلعم باعورا» يكي از دانشمندان بني اسرائيل بود و آن چنان در مقامات معنوي ارج و قرب يافت كه مستجاب الدعوه شد و حضرت موسي (ع) از او به عنوان مبلغ استفاده مي كرد، ولي بر اثر تمايل به فرعون و وعده و وعيدهاي او از راه حق منحرف شد و همه كرامات خود را از دست داد، تا آنجا كه در صف مخالفان موسي(ع) قرار گرفت.
هنگامي كه فرعون تصميم گرفت موسي و يارانش را تعقيب كند به بلعم باعورا گفت: از خدا بخواه كه موسي و اصحابش به دست ما گرفتار شوند. او پذيرفت و به طرف موسي و اصحابش به راه افتاد تا آنها را نفرين كند. چهارپاي وي از حركت امتناع ورزيد، بلعم باعورا حيوان را زد؛ خداوند حيوان را به زبان آورد و حيوان گفت: واي بر تو! چرا مي زني؟! آيا مي خواهي همراه تو بيايم كه تو پيامبر خدا و قومش را نفرين كني؟ بلعم باعورا آن قدر حيوان را زد تا جان داد. در اين هنگام اسم اعظم از دست او رفت.[1]
اين موضوع به زمان موسي (ع) يا ساير پيامبران اختصاص نداشته و بعد از پيامبر اسلام (ص) و تا به امروز نيز ادامه دارد كه بلعم باعوراها علم و دانش و نفوذ اجتماعي خود را در برابر درهم و دينار يا مقام و يا از روي حسد در اختيار گروه هاي منافق و دشمنان حق قرار داده و مي دهند.[2]
اين افراد ويژگي هايي دارند كه قرآن، آنها را چنين بيان مي كند:
«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[3]؛
[و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم؛ ولي (سرانجام) خود را از آن تهي ساخت و شيطان در پي او افتاد، و از گمراهان شد! * و اگر ميخواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا ميبرديم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستي گراييد، و از هواي نفس پيروي كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كني، دهانش را باز، و زبانش را برون ميآورد، و اگر او را به حال خود واگذاري، باز همين كار را ميكند؛ (گويي چنان تشنه دنياپرستي است كه هرگز سيراب نميشود! (اين مثل گروهي است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را (براي آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)!]
پي نوشت:
[1] تفسير قمي، ج1، ص 248
قسمت سی وهفت
منظور شما از اين سخن
چيست؟
فاطمه هم شب گريه مى كند هم روز، ما از تو مى خواهيم سلام ما را به او برسانى و به او بگويى كه يا شب گريه كند و روز آرام باشد تا ما بتوانيم استراحت كنيم، يا روز گريه كند و شب آرام باشد، ما نياز به آرامش داريم.
باشد، من به فاطمه مى گويم. ۱۹۱
على (ع) به سوى خانه
خود حركت مى كند و در گوشه اى مى نشيند. او با خود فكر مى كند چگونه سخن همسايهها را به فاطمه (س) بگويد. فاطمه (س) به او نگاه مى كند و مى فهمد كه او حرفى براى گفتن دارد، امّا خجالت مى كشد بگويد.
على جان! تو سخنى با من دارى؟
فاطمه جان! همسايهها به من گفته اند كه به تو بگويم يا روز گريه كنى يا شب.
على جان! من به زودى از بين
اين مردم مى روم و به پيش خداى خود مى روم! ۱۹۲
آرى، اين گونه است كه فاطمه (س) را از گريه كردن منع مى كنند، او ديگر نبايد به كنار قبر پيامبر بيايد و گريه كند. صداى گريه او، مردم را آزار مى دهد. او اوّلِ صبح، از خانه بيرون مى رود. او با اين بيمارى كجا مى رود؟
نگاه كن! او به سوى قبرستان بقيع مى رود. حسن و حسين (ع) نيز همراه او هستند. او در گوشه اى از قبرستان مى نشيند و شروع به گريه مى كند. خورشيد، بالا مى آيد، آفتاب داغ مدينه بر فاطمه (س) مى تابد. فاطمه (س) از جاى خود بلند مى شود، او به دنبال سايه مى گردد.
آنجا درخت كوچكى هست، فاطمه (س) زير سايه درخت مى نشيند و به گريه خود ادامه مى دهد.
غروب آفتاب مى شود، على (ع) به دنبال فاطمه (س) مى آيد و او را به خانه مى برد. ۱۹۳ * * * شب در گوشه اى از مدينه جلسه اى تشكيل مى شود.
فاطمه براى گريه كردن به بقيع رفته است، اين براى ما خطر دارد.
آرى، تا ديروز فاطمه در خانه خود گريه مى كرد
، امّا امروز به بقيع رفته است، اگر مردم بفهمند چه خواهد شد؟
به راستى چه بايد كنيم؟
ما بايد درختى كه فاطمه زير سايه اش مى نشيند قطع كنيم تا آفتاب او را اذيّت كند و مجبور شود به خانه برگردد.
چند نفر با تبر به سوى بقيع مى روند و آن درخت را قطع مى كنند.
فردا صبح، فاطمه (س) با حسن و حسين (ع) به سوى بقيع مى آيد. آفتاب بالا آمده است، امّا اينجا ديگر درختى نيست تا فاطمه (س) زير سايه اش بنشيند.
آنجا را نگاه كن! على (ع) براى ديدن فاطمه (س) آمده است. او مى بيند كه فاطمه (س) در آفتاب نشسته است. على (ع) آستين خود را بالا مى زند:
مى خواهى چه كار كنى، مولاى من؟
مى خواهم براى فاطمه سايه بانى بسازم.
بيا من و تو هم مولاى خود را كمك كنيم، بيا برويم ساقه درخت خرما بياوريم...
خسته نباشى!
اين گونه است كه بَيتُ الاَحزان (خانه غم ها) ساخته مى شود. سايبانى كوچك براى گريه كردن فاطمه (س).
فاطمه جان! بيا در زير اين سايه بان بنشين. ۱۹۴
روزها و شبها مى گذرد... * * * خبرى در شهر مى پيچد: «بيمارى فاطمه (س) شديد شده است، او ديگر نمى تواند از خانه بيرون بيايد». عدّه اى از زنان مدينه به عيادت او مى آيند.
آنها در كنار فاطمه (س) مى نشينند و حال او را مى پرسند.
فاطمه (س) رو به آنان مى كند و مى گويد: «بدانيد كه من از شوهرانِ شما ناراضى هستم، زيرا آنها ما را تنها گذاشتند و به دنبال هوس هاى خود رفتند. عذاب بسيار سختى در انتظار آنها مى باشد، واى بر
كسانى كه دشمن ما را يارى كردند ». ۱۹۵
زنان مدينه با شنيدن سخنان فاطمه (س) به گريه مى افتند. آنها نزد شوهران خود مى روند و به آنها مى گويند كه فاطمه (س) از دست شما ناراضى است.
شما كه از پيامبر شنيده ايد كه فرمود: «فاطمه، پاره تن من است، هر كس او را اذيّت و آزار دهد مرا آزرده است»، شما بايد برويد و فاطمه را راضى و خوشنود سازيد.
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 حاج #احمد_کافی
#سختیهای_ازدواج در آخرالزمان
#کانال_عارفین
@Arefin
هدایت شده از کانال عشق
💠﷽💠
💠 تقصیر من است یا #همسرم؟
🔴 #آیت_الله_حائری:
💠 به راحتی میشود آدمها را با حرفهایشان شناخت.
فرض کنید یک خودکار روی طاقچه است!
👈 به یکی میگویی برو بیار. میرود میگردد. خودکار هست [اما] پیدایش نمیکند. میگوید: «نمیبینم».
👈 به دومی میگویی برو. [خودکار] هست [اما] پیدایش نمیکند. میگوید: «نیست».
💠آن که میگوید نمیبینم یک #شخصیت دارد؛ آن که میگوید نیست، یک شخصیت.
💠آن که میگوید نمیبینم ... #ضعفها و نقصها را متوجه #خودش میداند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگیاش افتاد، پای خدا [را] وسط نمیکشد، به حساب خودش میگذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف #بینایی من هست. «من» نمیبینم.
💠 اما آن که میگوید« نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، #فرافکنی میکند. به دوش خدا، روزگار، (#همسر و...) میاندازد.
🔅من و شما از کدام دستهایم؟
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
#بهترين_راه_برای_عنداللهی_شدن_روزه_گرفتن_است
🍃حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی: روايت لطيفي را مرحوم كليني از امام هفتم (عليه السلام) نقل فرموده، كه مرحوم محقق داماد، در شرح آن بيان شيريني دارد. حديث اين است كه حضرت فرمود: «بدن شما به اندازه بهشت ميارزد؛ آن را به غير بهشت نفروشيد كه ضرر خواهيد كرد». مرحوم محقق داماد ميفرمايد: اين روايت ناظر به آن است كه روحتان فوق بهشت است. روح را بايد به «جنّة اللّقاء» بدهيد. روحتان بايستي به «عند مليكٍ مقتدر» برسد و بهترين راه برای عنداللهي شدن روزه گرفتن است.
#کانال_عارفین
@Arefin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر شگفتانگیز از لحظه برخورد آبهای خلیج آلاسکا و اقیانوس آرام که در بعضی مواقع از سال اتفاق می افتد.
🆔 @aajibtarinhaa