🔹 منبرهای یک دقیقه ای 🔹
✳️ آیت الله #فاضل_لنکرانی
✅ قلب انسانی که شب عید فطر را احیا کرده، نخواهد مرد
در شب عید فطر خداوند به صورت بسیار گستردهتری رحمت خود را بر مؤمنان و روزهداران نازل میکند.
منادی در شب عید فطر در هر آسمان ندا میدهد که ای مؤمنان صبح کنید و به سوی جوایز خود بشتابید.
در روایت دیگری آمده ملائکه در روز عید بر سر هر کوی و برزنی میایستند و صدا میزنند؛ مردم بشتابید به سوی رب کریم و باب کرم خدا امروز گستردهتر از هر زمان دیگری است، پروردگار عطای زیادی به شما میخواهد بدهد و از گناهان بزرگ میگذرد.
بنابر این نباید از نماز عید سعید فطر غافل شد چون آثار و برکات فراوانی بر آن مترتب شده است. نمازی نیز در شب عید فطر که معروف به نماز «هزار قل هو الله» است توصیه شده که بزرگان و عرفا تأکید فراوانی بر آن دارند.
روایات فراوانی وجود دارد که هر کسی این دو رکعت نماز را بخواند چیزی از خدا نمیخواهد مگر اینکه خداوند به او اعطا میکند.
انسان باید این فرصت بزرگ را مغتنم بشمارد؛ در روایات آمده روزی که همه قلوب میمیرند قلب انسانی که شب عید فطر را احیا کرده، نخواهد مرد.
روایتی هم از پیامبر اسلام درباره اهمیت عید فطر، آمده که؛ مبادا کسی روز عید در خانه خود بماند چون خدا طلوع جدیدی در روز عید دارد و از خانههای خود بیرون روید تا این که رحمت خدا شامل حال شما شود.
📚 سخنرانی آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی /مرداد93
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
〰〰〰〰〰〰
🆔 @vareth_manbar
🆔 @vareth_eitaa
🌐 vareth.ir
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
این روز آخر ...
خودت می تونی بفهمی ، روزه هات تونسته رویِ رشدِ نَفْسِت مؤثر باشه یا نه؟ !
خودت می تونی بفهمی ، این ماه رمضون، با خدا ، چند چند، بودی !
www.aparat.com/v/cbFT2
🔺چجوری؟
#خداحافظ_رمضان
@ostad_shojae
هر رزمنده که رد می شد می ایستاد ما را نگاه می کرد که هندوانه می خوردیم و گریه می کردیم!
شاید فکر می کردند ما موجی های عملیات هستیم.
سرهامان را به تاسف به چپ و راست می چرخاندیم.
های های گریه می کردیم و هندوانه می خوردیم . اشک ازچشما نمان سرازیر بود و آب هندوانه از لب و لوچه مان.
بعد از عملیات که به خرمشهر رسیده بودیم جاسم را دوره کردیم تا شیرینی آزادی شهرش را بدهد.
هنور خط تثبیت نشده بود. او از شوق دیدار خانه آزاد شده، درباغچه خانه نیمه مخروبه شان، تخم هندوانه می کاشت و به ما میگفت:
- سر صبر شیرینی هم می دم. بزارید این هندوانه برسه اون وقت.
ما صبر کردیم . مدتی گذشت، اما او که رفته بود برای باغچه اش از شط آب بیاورد چون مرغ مهاجری که از پرواز جا مانده باشد با ترکش خمپاره ها به نزد خانواده اش رفت.
حالا هندوانه ها رسیده بود... ما بنا بر وصیت جاسم میهمان خانه مخروبه اش شدیم، شیرینی آزادی شهرش را باشیرینی شهادتش می خوردیم.
😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نان و کشک
هم وطنان پابرهنه ی ما در سیستان و بلوچستان .
سفره های خالی را فراموش نکنیم.
😊 @de_bekhand ☺️
✳️⚪️✳️⚪️
⚪️✳️
✳️
🔴#سوال_شماره896
ـــــــــــــــــ
سلام علیکم
حکم زکات طلا چیه؟
چقدر باید باشه تا بهش زکات تعلق بگیره و چه مقدار رو باید زکات بده؟
رهبری
🔵 #پاسخ
ــــــــــــــــ
سلام علیکم
اگر منظورتان طلاهای زینتی هست که خانم ها استفاده می کنند ، زکات ندارند.
ــــــــــــــــــــــــ
#زکات
◾️
🔴◾️
◾️🔴◾️🔴
#اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_یا_مَظْلُومٍ_يا_اَميرَ_الْمُؤْمِنينَ
✳️⚪️✳️⚪️
⚪️✳️
✳️
🔴#سوال_شماره888
ـــــــــــــــــ
باسلام وخسته نباشید ایا رشیده بودن دختر برای ازدواج موقت رو باید دادگاه تایید کند؟
🔵 #پاسخ
ــــــــــــــــ
سلام علیکم
در هر صورت ازدواج باید با اطلاع واجازه پدر دختر باشد
ــــــــــــــــــــــــ
#ازدواج
◾️
🔴◾️
◾️🔴◾️🔴
#اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_یا_مَظْلُومٍ_يا_اَميرَ_الْمُؤْمِنينَ
▪️از غـم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که درهجـر رخش دادکشم
▪️داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که بَرَش شکوه برم داد ز بیداد کشم
▪️شادیم داد غم داد و جفا داد و وفا
با صفا منّت آنرا که به من داد کشم
▪️عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری
بار هجران وصالت به دل شاد کشم
▪️مردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید بر استاد کشم
▪️سالها می گذرد و حادثه ها می آید
#انتظارفرج از نیمه خرداد کشم
🔹شعر از امام خمینی (ره)
🏴سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت #امام_خمینی (ره)و قیام پانزده خرداد بر مردم ایران و آزادگان سراسر جهان تسلیت باد
#کانال_عارفین
@Arefin
قسمت سی وهشت
مردان مدينه چاره اى ندارند، بايد به سخنان زنان گوش دهند.
نگاه كن! بزرگان اين شهر به سوى خانه فاطمه (س) مى آيند. آنها مى خواهند از فاطمه (س) عذر خواهى كنند.
درِ خانه به صدا در مى آيد، على (ع) در را باز مى كند. گروهى از مردم مدينه به عيادت فاطمه (س) آمده اند. آنها وقتى با فاطمه (س) روبرو مى شوند چنين مى گويند: «اى سرور زنان! اگر على زودتر از بقيّه به سقيفه مى آمد ما با او بيعت مى كرديم ولى ما چه كنيم؟ على به سقيفه نيامد و ما ناچار شديم با ابوبكر بيعت كنيم».
آرى، آنها مى خواهند گناه همه كارهاى خود را به گردن على (ع) بياندازند، مقصّر خودِ على (ع) است كه به سقيفه نيامد.
امّا همه مى دانند كه على (ع) در آن لحظه، مشغول غسل دادن بدن پيامبر بود، آيا درست بود كه على (ع) بدن پيامبر را رها كند و به سقيفه برود؟
مگر اين مردم در غدير با على (ع) بيعت نكرده بودند، پس چه شد كه پيمان خود را شكستند؟
تاريخ به ياد دارد كه فاطمه (س) و على (ع) به درِ خانه مردم رفته، از آنها طلب يارى كردند ولى چرا كسى جواب
آنها را نداد؟
اين مردم مى خواهند براى بى وفايىِ خود عذر بياورند، امّا خودشان هم مى دانند اين عذر بدتر از گناه است.
فاطمه (س) رو به آنها مى كند و مى گويد: «از پيش من برويد، من نمى خواهم شما را ببينم، آيا بهانه ديگرى هم داريد كه بگوييد؟ شما مقصّر هستيد كه در حقّ ما كوتاهى كرديد». همه، سرهاى خود را پايين مى اندازند. ۱۹۶ * * * اكنون، حالِ فاطمه (س) روز به روز بدتر مى شود. همه مى دانند كه همين روزهاست كه روح فاطمه (س) از قفس تنگ دنيا پر بكشد و به اوج آسمانها پرواز كند.
همه مردم مى دانند كه فاطمه (س) از خليفه ناراضى است و براى همين بايد فكرى كرد.
به خليفه خبر مى دهند كه روزهاى پايانىِ زندگى فاطمه (س) فرا رسيده است. از ماجراى هجوم به خانه فاطمه (س) بيش از پنجاه روز گذشته است. خليفه تصميم مى گيرد تا به عيادت فاطمه (س) برود، شايد بتوان او را راضى كرد.
درِ خانه زده مى شود. فضّه، خدمتكار فاطمه (س)، در را باز مى كند. ابوبكر و عُمَر را مى بيند:
ما آمده ايم تا از فاطمه عيادت كنيم.
صبر كنيد تا من به او خبر بدهم.
فضّه به داخل خانه مى رود، خليفه بسيار خوشحال است، او با خود مى گويد الآن مى روم و با سخنان خود فاطمه را راضى مى كنم.
فضّه برمى گردد و مى گويد: «فاطمه اجازه نداد شما داخل شويد». آنها خيال مى كنند كه شايد امروز فاطمه (س) كار خاصى داشته است. براى همين مى روند و فردا باز مى گردند، امّا اين بار هم فاطمه (س) به آنها اجازه نمى دهد.
آنها براى بار سوم مى آيند و نااميد مى شوند:
حالا چه كنيم؟
بايد از على بخواهيم تا از فاطمه براى ما اجازه بگيرد.
آيا على (ع) اين كار را خواهد كرد؟
نگاه كن، خليفه دارد با على (ع) سخن مى گويد.
اى على! تا كى مى خواهى با ما دشمنى كنى؟
مگر چه شده است؟
ما مى دانيم كه تو به فاطمه گفته اى كه ما را به خانه راه ندهد، آيا ما حق نداريم به عيادت دختر پيامبر خود برويم، تو بايد فاطمه (س) را راضى كنى.
باشد، من با فاطمه سخن مى گويم.
به راستى، آيا فاطمه (س) اجازه خواهد داد كه خليفه به عيادت او بيايد؟
نگاه كن!
على (ع) كنار بستر فاطمه (س) نشسته است، او نگاهى به صورت پژمرده همسرش مى كند، از فاطمه (س) جز مشتى استخوان، چيزى نمانده است. فاطمه چشمان (س) خود را باز مى كند، على (ع) را در كنار خود مى بيند. او على (ع) را به خوبى مى شناسد، مى داند اين طور نگاه كردن على (ع) معناى خاصى دارد:
على جان! آيا چيزى مى خواهى به من بگويى؟
ابوبكر و عُمَر به ديدار تو آمده اند، امّا تو به آنها اجازه نداده اى.
آرى، من هرگز به آنها اجازه نمى دهم كه به ديدن من بيايند، على جان! من هرگز با آن دو نفر سخن نمى گويم.
امّا من به آنها قول دادهام تا تو را راضى كنم كه آنها به اينجا بيايند.
على جان! من سؤلى از تو دارم.
چه سؤلى؟
آيا تو مى خواهى آنها به اينجا
بيايند؟
من راضى به اين كار نيستم، امّا صلاح مى بينم كه آنان به اينجا بيايند.
على جان! اين خانه، خانه خودت است من هم كنيز تو هستم، من روى حرف تو حرفى نمى زنم، آنها مى توانند به ديدنم بيايند. ۱۹۷
مثلث عشق واقعی.mp3
533.1K
🔴 مثلث عشق #واقعی
💠 حتما دانلود کنید شنیدنیه!
🔴 #استاد_پناهیان
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #دست_به_غذا_نزد
💠 ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور #سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید.
تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به #غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر کارش برام زیبا بود که تا الآن تو ذهنم مونده.
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚یادگاران، صفحه ۱۹
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #خانمها_بدانند
💠 مردان از زمزمه همسر در گوششان لذت میبرند و #تحریک میشوند!
💠 هر زمان که دیدید آقای خونه حوصله ندارد آرام لبهای خود را نزدیک #گوش همسر آورده و یک جمله عاشقانه و #تحریککننده، بگویید و منتظر #معجزه آن بمانید!
💠 و البته حواستان باشد زمانیکه شوهرتان #عصبانی است اینکار ممکن است فایده چندانی نداشته باشد.
💠 اگر این زمزمه به همراه #معطر بودن و ظاهر آراستهی شما باشد همسرتان به وجد میآید.
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh