هدایت شده از همسرداری حرفهای
🔴 #احکام_زناشویی
💠 #سوال: درصورتی که زن #در_آمد کافی داشته باشد، آیا شوهر می تواند از پرداختن نفقه به همسر خود امتناع کند؟
✍ #جواب: نفقه زن بر شوهر، #واجب است؛ اگرچه زن درآمد کافی داشته باشد.
📙احکام بانوان، وحیدی، ص۱۸۰
🆔 @zanashooi_amoozesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #تواضع در مقابل شوهر
💠 #احترام به زن
🔴 #استاد_پناهیان
❌ حتما گوش دهید!
🆔 @zanashooi_amoozesh
🔴 #خدمت_اربعینی_به_همسر
💠 روز #اربعین را تصوّر کنید. به کسی نگاه کنید که توان خرج و خدمت زیاد برای زائرین ندارد ولی باز #کوتاه نمیآید. اگر پول ندارد گوشهای نشسته و پاهای زائرین را ماساژ میدهد، اگر توان این را نیز ندارد با #زبانش به زائرین خوشآمد و خسته نباشید میگوید و او را عاشقانه راهنمایی میکند. #زیبایی این خدمتِ به ظاهر کوچک، بیشتر از خدمات بزرگ است و حتّی زائرین در بیان خاطرات خود این خدمات به ظاهر #کوچک را بیشتر بیان میکنند.
💠 یکیاز رفتارهای #زیبا در زندگی مشترک این است که اگر زن یا مرد توان انجام درخواست یکدیگر را ندارند به بهانهای از #ثواب خدمت به همسر و همنوع محروم نشوند. مثلاً اگر مرد توانایی خرید کالایی را ندارد یا اگر زن توانایی انجام یک #نیاز خاصّ از شوهر را ندارد حداقل با رفتار و چهره گشاده و مهربانانه یا زبان نرم و عذرخواهی از این خدمتِ به ظاهر کوچکتر امّا بسیار #زیبا، دریغ نکنند.
💠 با این روش دینی، همسرتان متوجّه میشود که خواست #قلبی شما برآوردن نیاز اصلی اوست امّا دارید تلاش میکنید تا او را راضی نگه دارید و #زیبایی اینکار به جان همسرتان مینشیند.
💠 به این دو روایت از دهها روایتِ مربوط به ثوابهای عظیم خدمت به همسر دقّت کنید تا به راحتی #کوتاه نیاییم:
✍ یاعلی! خدمت به عیال نمیکند مگر صدّیق یا #شهید ....
✍ هر زنى كه هفت روز به #شوهرش خدمت كند خداوند هفت در دوزخ را به روى او ببندد و هشت در #بهشت را به رويش بگشايد، تا از هر در كه خواهد وارد شود.
📙مستدرک الوسائل ج۱۳، ص۴۸
📙ارشادالقلوب، ص ۱۷۵
🆔 @zanashooi_amoozesh
💠💠💠
@tebolathar
⇦✨ مصرف میوه همراه با غذا :
✍ مصرف میوه با غذا سوء هاضمه و اخلاط فاسد تولید کرده و موجب تباه شدن معده می گردد. تنها دو میوه زیتون و انار، مجوز مصرف با غذا را دارند میوه ها به تنهایی و در وعده جداگانه ای مصرف شوند. و در هر وعده تنها یک نوع میوه (به دلیل متفاوت بودن زمان هضم مواد غذایی مختلف) که البته باید در فصل خودش و کاملا رسیده (کال نباشد) میل شود. به عنوان مثال در یک وعده نباید همزمان از سیب و پرتقال استفاده شود.
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
@tebolathar
#طب_الاطهار
💠💠💠
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این پسر جوان تمام بدهیهای پدر و مادرش رو تسویه کرده؛ عکسالعمل والدینش دیدنی و جالبه ❤️
ـ💯
@secrercam 👈دوربین مخفی
❥❥❥●●••٠٠💯٠٠••●●❥❥❥
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺خانم دکتر #رقیه_فاضل: کتاب «لینا لونا»؛ مسئله #حجاب #شهید_مطهری به زبان کودکان است👆
@khabarnews2 👈ایتا
فصل 5 كتاب صبح ساحل
امشب شب چهارشنبه است، هوا خيلى سرد است، هنوز مردم در مسجد هستند، مأموران اجازه نمى دهند كسى از مسجد خارج شود، وقتى زيد از اين موضوع باخبر مى شود با هيجده نفرى كه همراه او بودند از مخفى گاه خود خارج مى شود، او به سوى مسجد مى آيد، آتشى را در آن نزديكى روشن مى كند، صداى "الله اكبر" مردم از مسجد به گوش مى رسد، عدّه اى از خانه ها براى يارى او بيرون مى آيند، تعداد آنان 218 نفر مى شود. آنان به سوى مسجد حمله مى كنند، انتظار مى رود مردمى كه در مسجد هستند نيز شورش كنند و به بيرون مسجد بيايند.
امشب زيد به كسانى كه با او بيعت كرده اند نياز دارد، آن ها پيمان بسته اند كه تا پاى جان او را يارى كنند، زيد هر چه صبر مى كند، خبرى نمى شود، مردم كوفه فقط اهل شعارند، آنان فرياد "الله اكبر" سر مى دهند، امّا وقتى مى بينند اگر به سوى در مسجد بروند، كشته مى شوند، از جاى خود تكان نمى خورند.
او به ياران خود دستور مى دهد تا نزديك مسجد شوند و فرياد برآورند: "اى كسانى كه در مسجد مانده ايد، از ذلّت و خوارى به سوى عزّت بياييد!".
زيد به ياران خود رو مى كند و مى گويد:
ــ چرا اين مردم به يارى ما نمى آيند؟
ــ مأموران حكومتى، آنان را محاصره كرده اند.
ــ اين هرگز بهانه اى براى شكستن پيمان نيست!
زيد مى داند كه هنوز عدّه زيادى از مردم در خانه هاى خود پناه گرفته اند، او مى گويد: "آنانى كه در خانه ها هستند چرا به يارى ما نمى آيند".
هيچ كس جواب اين سؤال را نمى دهد، زيد با ديدن اين صحنه همه چيز را مى فهمد، او به ياد حسين(ع) مى افتد و مى گويد: "اين مردم با من همان كارى را كردند كه با حسين(ع) كردند".
زيد از مسجد دور مى شود، به در خانه هايى مى رسد كه مى داند صاحب آن خانه ها با او بيعت كرده اند.
او آنان را به اسم صدا مى زند، امّا هيچ كس جوابى نمى دهد.
اين جمله امام حسين(ع) چقدر زيباست: "مردم بنده دنيايند، دين را تا آنجا مى خواهند كه زندگى خود را با آن سر و سامان بدهند، وقتى آزمايش پيش آيد، دينداران كم خواهند بود".28
امشب زيد مى تواند مأموران حكومتى را از خود دور كند، امّا به راستى فردا چه خواهد شد؟ آيا مردمى كه دم از يارى او مى زدند به كمك او خواهند آمد؟29
* * *
صبح فرا مى رسد، جنگ آغاز مى شود، زيد با ياران اندك خود چگونه در مقابل دوازده هزار سرباز حكومت پيروز خواهد شد؟ به زودى هشت هزار نفر ديگر هم از طرف هشام به كوفه خواهند رسيد. فرماندار براى كسى كه سرِ زيد را بياورد، هزار سكّه طلا جايزه قرار داده است.
جنگ ادامه دارد، زيد و يارانش با تمام وجود مى جنگند، لحظه به لحظه ياران زيد كم و كمتر مى شود، در اين ميان يكى از سپاهيان حكومت به فاطمه(س) ناسزا مى گويد، اشك در چشمان زيد حلقه مى زند و اشك مى ريزد.
هيچ كس جرأت ندارد به جنگ زيد بيايد، شجاعت او مثال زدنى است، او مانند جدش حسين(ع) مى رزمد، همه از مقابل شمشير او فرار مى كنند، زيد روز اوّل را مى تواند مقاومت كند، مردم هنوز در مسجد محاصره هستند، فرماندار دستور داده است تا كشته شدن زيد كسى حق ندارد از مسجد خارج شود.
* * *
امروز جمعه، دومين روزى است كه زيد قيام كرده است. زيد با رشادتى كه از خود نشان مى دهد تعداد زيادى از نيروهاى حكومتى را به خاك و خون مى كشد، او و يارانش فاصله زيادى با در مسجد ندارد.
فرماندار مى داند كه هرگز نمى تواند در مقابل شجاعت زيد پيروز شود. اينجاست كه او دستور مى دهد تا زيد و يارنش را تيرباران كنند. باران تير از هر سو، از پشت بام ها گرفته تا نخلستان ها بر زيد و يارانش فرود مى آيد.
تيرانداز ماهرى تيرى به كمان مى نهد و از دور پيشانى زيد را هدف مى گيرد، تير مى آيد و به پيشانى او اصابت مى كند. چند نفر از ياران زيد اطرافش را مى گيرند و او را به خانه اى مى برند، شب فرا مى رسد و جنگ متوقّف مى شود.
* * *
زيد از درد به خود مى پيچد، تير در استخوان پيشانى او فرو رفته است. او به اطراف خود نگاهى مى كند و مى گويد: "چه كسى بود كه در مورد ابوبكر و عمر از من سؤال مى كرد، به او بگوييد كه اين ابوبكر و عمر بودند كه مرا به اين روز انداختند".
اكنون براى زيد، پزشكى مى آورند، او نگاهى به تير مى كند، چاره اى نيست بايد تير را از پيشانى بيرون آورد، زيد نگاهى به فرزندش يحيى مى كند و مى گويد: "فرزندم! بعد از من راه مرا ادامه بده و با ستمكاران مبارزه كن".
پزشك دست مى برد و تير را بيرون مى كشد، خونريزى زياد مى شود و بعد از لحظاتى زيد شهيد مى شود.
ياران شهادت او را به پسرش يحيى تسليت مى گويند، آن ها نمى دانند با پيكرش چه كنند، سرانجام بدن را در بستر نهرى به خاك مى سپارند و دوباره آب را روى آن جارى مى كنند تا كسى نتواند جسد او را پيدا كند. اكنون يحيى، پسر زيد با ده نفر از ياران پدر از تاريكى شب استفاده مى كند و از كوفه خارج مى شود.
* * *
صبح كه فرا مى رسد، فرماندار دستور مى دهد تا م