هدایت شده از صرفاً جهت اطلاع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺انصافا آدم جون نمیگیره👆این پرچم شیعه ست که بر قله ی دنیاست، هرکس که از #علی دم بزند هموطن ماست🇮🇷ماشالله حیدری ها #فقط_به_عشق_علی
@khabarnews2 👈ایتا
فصل 20 كتاب صبح ساحل
سال 136 فرا مى رسد، اكنون ديگر حكومت عبّاسى توانسته است بر همه شورش ها و مخالفت ها پيروز شود، هر حكومتى در سال هاى اوّل استقرار خود، با مخالفت هايى روبرو مى شود.
سفّاح با بى رحمى تمام همه اين شورش ها را خاموش كرده است، او ابتدا خاندان بنى اُميّه را به قتل رساند تا آنجا كه ديگر كسى از آنان در سوريه و عراق و مكّه و مدينه باقى نماند كه بخواهد مردم را دور خود جمع كند و قيام كند، البتّه عدّه اى از بنى اُميّه به اندلس فرار كرده اند و در آنجا مستقر شده اند.
سفّاح بعد از سركوب بنى اُميّه، شورش هاى ديگر را سركوب كرد، او كشتار زيادى از خوارج به راه انداخت و آنان را به شدّت، سركوب كرد، ابومسلم هم كه با قدرت در خراسان همه شورش ها را با شمشير جواب داد و با خونريزى همه اوضاع را آرام نمود.
اكنون ديگر وقت آن است كه سفّاح به فكر ولىّ عهد باشد، او بايد براى ادامه حكومت عبّاسى برنامه ريزى كند. به راستى بعد از سفّاح چه كسى خليفه خواهد بود؟
آيا مردم، خليفه بعد را انتخاب خواهند نمود؟
سفّاح، برادرى به نام "منصور" دارد و ده سال از او بزرگ تر است، سفّاح او را به عنوان ولىّ عهد انتخاب مى كند و از مردم مى خواهد با او بيعت كنند.93
اين نكته را ذكر كنم كه اين سه نفر با هم برادر بودند:
الف. ابراهيم عبّاسى. او قبل از پيروزى بنى عبّاس، رهبرى قيام را به عهده داشت و سرانجام در زندان مروان كشته شد و حسرت حكومت را به گور برد.
ب. سفّاح.
ج .منصور
اكنون سفّاح از منصور مى خواهد تا به خراسان برود تا ابومسلم و مردم خراسان با او به عنوان ولىّ عهد بيعت كنند. منصور به سوى خراسان مى رود و در آنجا مراسم بيعت برگزار مى گردد.
* * *
ايّام حّج نزديك است، ابومسلم دوست دارد كه به سفر حجّ بيايد. او نامه اى به سفّاح مى نويسد و از او اجازه مى خواهد كه خراسان را ترك كند و براى سفر حجّ بيايد.
سفّاح با اين پيشنهاد او موافقت مى كند، بعد از مدّتى ابومسلم حركت مى كند، ابتدا به عراق مى آيد تا با سفّاح ديدارى داشته باشد و بعد از آن به سفر حجّ برود.
از زمانى كه ابومسلم قيام را آغاز كرده است تا به حال هنوز خراسان را رها نكرده است، اكنون اوضاع خراسان آرام شده است و صداى هر مخالفى خفه شده است. ابومسلم مى داند كه با رفتن او به حجّ، آب از آب تكان نمى خورد، خراسان در وحشت از نام ابومسلم و مأموران او مى باشد، ترس در دل همه مردم نشسته است، كسى جرأت قيام ندارد.
اكنون ابومسلم با هزار نفر از سپاه خود به سوى عراق حركت مى كند.94
* * *
اكنون ابومسلم مهمان سفّاح است، قرار است چند روز ديگر ابومسلم همراه با منصور به سوى مكّه حركت كنند. منصور به فكر كشتن ابومسلم افتاده است، گويا او خبر دارد كه ابومسلم نيز نامه اى به امام صادق(ع) نوشته است و مى خواسته خلافت را به او واگذار كند.
منصور همه خبرهاى ابومسلم را دارد، جاسوس هاى او جريان نامه ابومسلم را به او داده اند.
امشب منصور به ديدار سفّاح آمده است و با او چنين سخن مى گويد:
ــ حضرت خليفه! شما بايد هر چه زودتر ابومسلم را به قتل برسانيد.
ــ اين چه حرفى است كه تو مى زنى. آيا مى دانى او چقدر براى حكومت ما زحمت كشيده است.
ــ او براى آينده حكومت ما خطر دارد، او به ما خيانت كرده است.
ــ چگونه او را بايد كشت؟
ــ او را نزد خود بخوان و با او مشغول گفتگو شو. من در فرصت مناسب به او حمله مى كنم و او را مى كشم.
ــ با ياران او چه كنيم؟
ــ وقتى خود او كشته شود، ياران او هم پراكنده خواهند شد.
سفّاح ابتدا با اين طرح موافقت مى كند، امّا سرانجام پشيمان مى شود و از منصور مى خواهد كه دست نگه دارد، گويا سفّاح از شورش خراسانيان مى ترسد، اگر آنان شورش كنند، اين حكومت از دست رفته است.
بعد از مدّتى، منصور و ابومسلم به سوى مكّه حركت مى كنند تا مراسم حجّ را به جا آورند.
منصور امسال به عنوان "سرپرست حجّ" مى باشد. در مسير راه وقتى مردم مى فهمند كه ابومسلم مى آيد، صحرانشينان فرار مى كنند، زيرا از خونريزى ابومسلم سخن ها شنيده اند، آرى! نام ابومسلم لرزه بر دل ها مى اندازد.
منصور و ابومسلم به مكّه مى رسد و براى انجام مراسم حجّ آماده مى شود.95
* * *
ماه ذى الحجّه است، سفّاح در عراق در قصر خود در بستر بيمارى افتاده است، او به آبله گرفتار شده است، روز به روز حال او بدتر مى شود، ديگر اميدى به بهبودى او نيست.
خليفه كه حدود سى و سه سال از عمر او بيشتر نگذشته است، اكنون مرگ را در مقابل خود مى بيند، او چهار سال بيشتر خلافت نكرده است، او با خود فكر مى كند آيا اين خلافت ارزش اين همه خونريزى را داشت؟
روز دوازدهم ذى الحجّه سفّاح از دنيا مى رود.
* * *
منصور در مكّه است، او مى داند كه سيّدمحمّد خطر بزرگى براى حكومت او خواهد بود، همان سيّدمحمّد كه مردم او را مهدى موعود مى دانند، گويا منصور خبر دارد كه سيّدمحمّد هرگز با او بيعت نخواهد كر
د، زيرا سيّدمحمّد خود را شايسته خلافت مى داند. او به ياد دارد كه منصور با او بيعت كرده است.
حتماً مى دانى از كدام روز سخن مى گويم، ده سال پيش وقتى بزرگان خاندان عبّاسان و سادات حسنى در منطقه "ابوا" جمع شدند و با سيّدمحمّد به عنوان رهبر و امام بيعت كردند. آن روز منصور هم با سيّدمحمّد بيعت كرد.
امروز منصور به دنبال سيّدمحمّد است ولى جاسوسان او نمى توانند خبرى از سيّدمحمّد بيابند، هيچ كس نمى داند او كجاست.
ـــــــــــــــــــــــــ
شما فصل 20 كتاب صبح ساحل، نوشته دكتر مهدى خداميان را مطالعه كرديد.
مطالعه كتب نويسنده در سايت www.nabnak.ir
ارسال شده ازبرنامه کتب خدامیان
https://play.google.com/store/apps/details?id=ir.aminb.drmkhodamian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساخت جاشمعی با چوب
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه
آموزش #جدید گذاشتم👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
🌸🌸 #ایده_خلاقیت
صابونای خوشگل بسازیم 👆😍
داخل قالب گل خشک و یا ... بریزید صابون رو روی حرارت غیر مستقیم بذارید وقتی صابون به صورت مایع درآومد اونو داخل قالب بریزید.
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه
آموزش #جدید گذاشتم👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
✨ دستانت را بالا برد؛
آنقدر بالا که همه ببینند و کسی نتواند ولایتت را حاشا کند.
✨ تو علی بودی و مَثل اعلای خدا؛
باید بالا برده میشدی.
✨ عبد خدایی؛ اما آنقدر محو در رب بودی که فقط او را در تو میشد دید.
✨ اینگونه بود که فقط #ولایت تو مربّی بشر در مسیر انسانیت شد.
✨ شهد ولایتت گوارای جانمان
🍃❤️
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَم
#عید_غدیر مباااارک👏👏🌹❤️
🌺🌟
@Lotfiiazar
🌿🌺🌺🌺🌿
🌺🌿🌿
🌺🌿
🌺
🌿
🔸🔶 #دلیل_سست بودن عمل ها
شخصی که اعمالش بر اساس اندیشه و خردورزی نباشد، اعمال عبادی خود مانند نماز را یا از سر عادت یا با هزار وسواس میخواند، جایی به حسب عادت راست میگوید و جایی دیگر دروغ، اگر زمینهای پیش آید و رفیق و همراه مناسب و تشویقگر صالحی داشته باشد، کار راست و درست انجام میدهد و در صورتی که حادثهای برای او پیش آید و با افراد ناباب دوست شود، بهسرعت به بدی میگراید؛ چرا که پشتوانهای به نام «معرفت درست» و «علم صادق» که یقین یا اطمینان برای وی به همراه داشته باشد، با او همراه نیست و نهاد تصمیمگیرندهٔ وی به محک اندیشهٔ صادق در نیامده و با آن استواری نیافته و محکم نشده است و هر حادثهای میتواند در او تغییر ایجاد کند.
👈 نگاهی از سر مطالعه به رفتار جامعهٔ فعلی ما این حقیقت را به دست میدهد که جامعهٔ ایرانی ایمان دارد و عاطفی است، احساسات در ایرانیان فراوان است و همه میخواهند خوب باشند و خوب زندگی کنند، ولی این احساس و عاطفه بستری یقینآور و اطمینانزا که همان معرفت بیپیرایه است ندارد و خردورزی و عقلانیت پابهپای معنویت پیش نیامده و با آن همگام نشده و اعتقادها و باورهای عامیانهگرایی را با خود دارد و مبانی علمی، معرفتی و دادههای عقلی غیر مشوب در آن نهادینه نشده، و از این رو عملها سست، متفاوت و گاه عکس ایمانی است که فرد با خود دارد.
✨ آیت الله العظمی محمدرضا نکونام✨
🖥 بر گرفته از سایت” آیت الله نکونام “
🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸
@nekuoname :👈عضويت