eitaa logo
کانال عشق
316 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.6هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پيشنهاد جالب استاد مرادی در آستانه ماه محرم به مراسمات عزاداری ✨ 🔴 @shahab_moradi_ir
واما تحفه هاتون به کانال🌹👇
هدایت شده از سیمرغ .
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین ۶ دقیقه را ببینید تا بفهمید چه بر سر تولید و اقتصاد ما امده.. تکان دهنده ست.. ✅ #عمار_نیوز 🆔 @ammar_newsir
هدایت شده از سیمرغ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺کلیپی بسیار #زیبا از #استاد_پناهیان💠👆 #پناهیان @khabarnews2 👈ایتا
هدایت شده از سیمرغ .
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مهمترین عامل افزایش میانگین سن #ازدواج در #ایران👆 #شبکه_قرآن #روزی_بهتر #دوشنبه #صالح_قاسمی #فرزند #فرزندآوری #خانواده @khabarnews2 👈ایتا
هدایت شده از صرفاً جهت اطلاع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺استدلال بسیار #جالب و شنیدنی👆این بنده خدا نه آخونده و نه کارشناس حوزه #زنان و #خانواده اما یه استدلال خیلی جالب داره که ارزش شنیدن داره👆 @khabarnews2 👈ایتا
فوق العاده کانال❤️👇
فصل 24 كتاب صبح ساحل منصور تصميم مى گيرد كه امام صادق(ع) را به عراق بياورد، اين بار دومى است كه او امام را به عراق جَلب مى كند، او به فرماندار مدينه نامه مى نويسد و از او مى خواهد تا امام را به عراق بفرستد. نمى دانم ابوحَنيفه را مى شناسى يا نه؟ ابوحَنيفه، همان كسى است كه حنفى ها او را امام خود مى دانند. ابوحَنيفه در كوفه زندگى مى كند، اين حكومت او را دانشمند بزرگى مى داند.111 اكنون منصور به دنبال ابوحَنيفه مى فرستد، وقتى ابوحَنيفه به كاخ منصور مى آيد، منصور به او مى گويد: ــ مى خواهم كه كارى مهمّى براى ما انجام بدهى. ــ اى خليفه! من در خدمت شما هستم. ــ من دستور داده ام كه جعفربن محمّد را به اين شهر بياورند، تو مى دانى كه مردم شيفته او شده اند. ما بايد كارى كنيم كه مقام او در نزد مردم كم بشود. ــ من چه كار بايد بكنم؟ ــ چندين مسأله سخت و دشوار انتخاب كن و آنان را از جعفربن محمّد سؤال كن. مسأله هاى تو بايد به گونه اى باشد كه او نتواند جواب بدهد. * * * اينجا خانه ابوحَنيفه است، او مشغول مطالعه است، چند كتاب در اطراف او به چشم مى آيد، او گاهى دست از مطالعه برمى دارد و مطالبى را مى نويسد، اكنون من مى خواهم با او سخن بگويم: ــ آقاى ابوحَنيفه! چه مى كنى؟ ــ دارم چهل سؤال مهم را انتخاب مى كنم. ــ اين چهل سؤال را براى چه مى خواهى؟ ــ قرار است در حضور منصور، اين سؤال ها را از امام بپرسم. ــ اى ابوحَنيفه! مگر تو شاگرد امام صادق(ع) نبودى؟ آيا آن دو سال را فراموش كرده اى؟ آيا يك شاگرد با استاد خود اين گونه رفتار مى كند؟ ابوحَنيفه به فكر فرو مى رود، او به ياد گذشته مى افتد، او دو سال شاگرد امام بوده است. او مهربانى هاى امام را به ياد مى آورد. به راستى ابوحَنيفه چه خواهد كرد؟ آيا به سخن منصور گوش خواهد كرد؟ نمى دانم، بايد صبر كنيم.112 * * * نگاه كن، منصور در بالاى مجلس نشسته است، امام صادق(ع) به اينجا آمده است، گروهى از بزرگان هم مهمان منصور هستند. اكنون ابوحَنيفه وارد مى شود، به منصور سلام مى كند و نزد مهمانان مى رود. منصور رو به امام مى كند و مى گويد: ــ اين ابوحَنيفه است. ــ او را مى شناسم. ــ او به من گفته است كه چند سؤال دارد و دوست دارد جواب آن ها را بداند. ــ او مى تواند سؤال هاى خود را بپرسد. اكنون ابوحَنيفه سؤال اوّل خود را مى پرسد، امام شروع به پاسخ مى كند كه در اين مسأله نظر اهل كوفه اين است، اهل مدينه اين چنين مى گويند، نظر من اين است. همه تعجّب مى كنند، امام با دقّت تمام به سؤال ها جواب مى دهد و نظر علماى مختلف را بيان مى كند. ابوحَنيفه همه سؤالات خود را مى پرسد و جواب علمى آن ها را مى شنود. اكنون همه مى فهمند كه علم امام تا چه اندازه است، آن حضرت ابتدا نظر فقيهان ديگر را بيان مى كند و بعد از آن نظر خودش را مى گويد، علم و آگاهى امام به اقوال ديگر فقيهان باعث تعجّب همه مى شود. اكنون منصور سر خود را پايين مى گيرد، او اين جلسه را ترتيب داده بود تا به خيال خود آبروى امام را بريزد، امّا اكنون همه به علم و دانش امام، آگاهى بيشترى پيدا كرده اند.113 * * * منصور به امام صادق(ع) رو مى كند و مى گويد: ــ چرا شما خود را پسران پيامبر مى دانيد در حالى كه فرزندان دختر پيامبر هستيد؟ ــ اى منصور! اگر اكنون پيامبر زنده مى شد و از دختر تو خواستگارى مى كرد، آيا تو به او جواب مثبت مى دادى؟ ــ بله. در اين صورت من به افتخار بزرگى رسيده ام. ــ امّا در فرض بالا نه پيامبر از دختر من خواستگارى مى كند و نه من دخترم را به عقد او در مى آورم. ــ براى چه؟ ــ زيرا پيامبر، جدِّ دختر من است و اين ازدواج حرام است. منصور سكوت مى كند، امام پاسخ محكمى به منصور داده است، آرى! اين خاندان، از نسل پيامبر هستند، براى همين مردم به آنان اين قدر علاقه دارند.114 ـــــــــــــــــــــــــ شما فصل 24 كتاب صبح ساحل، نوشته دكتر مهدى خداميان را مطالعه كرديد. مطالعه كتب نويسنده در سايت www.nabnak.ir ارسال شده ازبرنامه کتب خدامیان https://play.google.com/store/apps/details?id=ir.aminb.drmkhodamian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا