فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرق نداشتن تربیت یک فرزند با پنج فرزند
🔴 #رهبر_انقلاب
🆔 @zanashooi_amoozesh
🤔 #حکم_زیارت_اربعین!
❓ با توجه به مسائل روز، آیا زیارت اربعین در این برهه از زمان واجب است؟
✅ زیارت اربعین مستحب است.
📚 منبع: leader.ir
🆔 @leader12
🍃 #دمنوش_ضد_ویروس
✍یڪ قاشق غذاخوری آویشن را در یک لیوان آب گرم بریزید
✍ اجازه دهید به خوبی دم بکشد سپس محلول بدست آمده را صاف کرد و با کمی عسل میل نمایید
🌸🍃 @Tebolathar
هدایت شده از 🌊چشمه های زلال الهی🌊
دخترا که بابایی هستند
حالا اگه بابا حسین باشه که هیچ!!
آن مهر و محبت و عزت حسینی که از همه دل برده است
آن نازدانه دختر را نیز عاشق پدر کرده بود.
🍂🍂🍂🍂🍂
فصل 42 كتاب صبح ساحل
امام صادق(ع) تصميم گرفته است براى تامين مخارج خود دست به تجارت بزند، او مقدارى پول به يكى از خدمتكاران خود كه نام او "مصادف" است مى دهد تا كالايى را خريدارى كند و به مصر ببرد.
مصادف با عدّه اى از تجار به سوى مصر حركت مى كند، آن ها وقتى نزديكى هاى مصر مى رسند، خبردار مى شود كه كالايى كه همراه دارند در مصر كمياب است. آنان هم قسم مى شوند كه كالاى خود را گران تر بفروشند. وقتى آنان به مصر مى رسند سود بسيار زيادى به دست مى آورند.
اكنون مصادف به مدينه بازمى گردد و خدمت امام صادق(ع) مى رسد و اصل سرمايه همراه با سود اين تجارت را به امام تحويل مى دهد. امام متوجّه مى شود كه سود اين تجارت خيلى زياد شده است، ماجرا را از مصادف مى پرسد. مصادف ماجرا را تعريف مى كند، امام به او مى گويد: "شما قسم ياد كرديد كه در بازار مسلمانان گرانفروشى كنيد؟ من نيازى به اين سود ندارم"، و فقط سرمايه خود را برمى دارم و همه آن سود را به مصادف برمى گرداند.196
* * *
چند نفر از كوفه به خانه امام صادق(ع) آمده اند و چنين مى گويند: شما مُفضّل را نماينده خود در كوفه قرار داده ايد در حالى كه او با جوانانى رفتوآمد دارد كه كبوترباز هستند!
امام به آنان نگاهى مى كند و بعد قلم و كاغذى را مى طلبد، نامه اى براى مُفضّل مى نويسد و آن نامه را به آن پيرمردها مى دهد تا آن را به مُفضّل تحويل دهند.
وقتى آنان به كوفه مى رسند به خانه مُفضّل مى روند و نامه امام را به او تحويل مى دهند. مُفضّل نامه را باز مى كند و آن را مى خواند، بعد آن نامه را به همه مى دهد تا بخوانند. امام در اين نامه از مُفضّل خواسته است تا وسايلى را خريدارى كند و براى او به مدينه بفرستد.
مُفضّل رو به همه مى كند و مى گويد:
ــ بايد همه پول روى هم بگذاريم و دستور امام را انجام دهيم.
ــ اين كار نياز به پول زيادى دارد، بايد مقدارى فكر كنيم.
آرى! براى آنان سخت است كه دل از مال و ثروت دنيا بكنند. اينجاست كه مُفضّل يك نفر را مى فرستد تا به جوانان كبوترباز خبر بدهد كه به اينجا بيايند.
بعد از لحظاتى همه آنان نزد مُفضّل مى آيند، مُفضّل نامه امام را به آنان مى دهد، وقتى آنان نامه را مى خوانند مى گويند: "چشم، ما مطيع فرمان امام هستيم".
آن ها از مُفضّل مى خواهند مقدارى صبر كند. آنان از خانه بيرون مى روند و بعد از لحظاتى برمى گردند در حالى كه با خود سكّه هاى طلاى زيادى آورده اند. آنان سكّه ها را تحويل مُفضّل مى دهند. اكنون مفضل رو به بقيّه مى كند و مى گويد: شما به من مى گوييد اين جوانان را از خود برانم، شما فكر مى كنيد كه خدا به نماز و روزه هاى شما محتاج است؟
همه، سرهاى خود را پايين مى گيرند، آن ها مى فهمند كه امام صادق(ع) اين گونه خواسته است آن ها را امتحان كند، چرا كه آنها حاضر نشدند از مال دنيا بگذرند، امّا اين جوانان چگونه از فرمان امام خود اطاعت كردند!197
ـــــــــــــــــــــــــ
شما فصل 41 كتاب صبح ساحل، نوشته دكتر مهدى خداميان را مطالعه كرديد.
مطالعه كتب نويسنده در سايت www.nabnak.ir
ارسال شده ازبرنامه کتب خدامیان
https://play.google.com/store/apps/details?id=ir.aminb.drmkhodamian