eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عارفین
#سالروز_ازدواج_حضرت_زهرا 🍃مهمترین رمز موفقیت زندگی مشترک صداقت و درک متقابل است ، همین بس که شوهر صدیق اکبر باشد و همسر صدیقه کبری دیگه مشخصه چی میشه بقیش ... #کانال_عارفین @Arefin
🔷 هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده ✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و به‌صورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا علیهم‌السلام غیرممکن است. اگر بخواهیم ، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید ، ، ، و را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. اگر اینها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد و همه اختلافات خانوادگی از همین‌جا ناشی می‌شود. 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۰ مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق زیر:🔻 👆http://bahjat.ir/fa/content/1615Sapp.ir/bahjat_ireitaa.com/bahjat_irGap.im/bahjat_irble.im/bahjat_ir
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
نوشته‌ی زیبای یکی از مسلمین در غرب بدون فیسبوک بدون اینستاگرام بدوو تویتر بدون واتساپ اما دنبال‌کنندگانش ۱.۸ میلیارد نفر است او پیامبر محمد ﷺ است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
🌷🌷🌷 خدا از "هیس "خوشش نمياد! مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان ، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد : آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند ، از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز از لپ هام گرفت تا گل بندازه تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده خواستگار ، حاج احمد آقا ، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من ُنه سالم گفتم : من از این آقا می ترسم ، دو سال از بابام بزرگتره گفتند : هیس ، شکون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره حسرت های گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت : جونم واست بگه ، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودم را ریختند تو باغچه و گفتند : تو دیگه داری شوهر می کنی ، زشته این بازی ها گفتم : آخه .... گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه بعد از عقد ، حاجی خدا بیامرز ، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه همه خندیدند ولی من ، خجالت کشیدم به مادرم می گفتم : مامان من اینو دوست ندارم، دوست داشتن چیه ؟ عادت میکنی بعد هم مامانت بدنیا اومد با خاله هات و دایی خدابیامرزت بیست و خورده ایم بود که حاجی مرد یعنی میدونی مادر ، تا اومدم عاشقش بشم ، افتاد و مرد نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون یعنی اون می رفت ، می گفتم : اقا منو نمی بری ؟ می گفت هیس ، قباحت داره زن هی بره بیرون عین یه غنچه بودم که گل نشده گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش مادر بزرگ ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت : آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم ، نشد دلم پر می کشید که حاجی بگه دوست دارم ، ولی نگفت حسرت به دلم موند که روم به دیوار ، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود زیر چادر چند تا بشکن می زدم آی می چسبید ، آی می چسبید دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود اگه میزد حکما باید دو روز می خوابیدم یکبار گفتم ، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم ؟ گفت : هیس ، دیگه چی با این عهد و عیال ، همینمون مونده که انگشت نما شم مادر بزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت: بچه گی نکردم ، جوونی هم نکردم یهو پیر شدم پاشو دراز کرد و گفت : پاهام خشک شده ، هر چی بود که تموم شد آخیش خدا عمرت بده ننه چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس به چشمهای تارش نگاه کردم ، حسرت ها را ورق زدم و رسیدم به کودکی اش هشتی ، وشگون ، یه قل دوقل ، عاشقی گفتم مادر جون حالا بشکن بزن ، بزار خالی شی گفت : حالا دیگه مادر ، حالا که دستام دیگه جون ندارن ؟ انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند خنده تلخی کرد و گفت : آره مادر جون ، اینقدر به همه هیس نگید بزار حرف بزنن بزار زندگی کنن آره مادر هیس نگو ، باشه؟ خدا از "هیس "خوشش نمياد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#گلهای_کوچک_خانه ۴۸ #خوابیدن_کودک ۱۲ 👶کودک را با محبت وحوصله، در فاصله های معینی از شب، بیدار کنیدو بخواهید تا به دستشویی برود. اما نگویید؛ "پاشو بازمیخوای رختخوابت خیس بشه"😐 @Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
محبت درمانی_۱۴.mp3
8.2M
۱۴ ⚜یادت باشه؛ اگه خطاهای دیگران، ارزش اونا رو در نگاهت کم کرد؛ ... تو باختــی! ⭕️ مراقب باش؛ با قضاوت دیگران، خودتُ در نگاه خدا بی ارزش نکنی. @ostad_shojae
#سردی_در_رابطه 💟 اگر همسرتان عاشق شما بوده ولی اکنون نسبت به شما سرد است #احتمالا علتش خود شما هستید. ❣ ببینید زمان عاشقی چگونه بوده اید و نسبت به آن زمان چقدر فرق کردید. 💕 @Ravanshenac 💕
💠 وقتی با همسرتون میرید تفریح؛ تا جایی که ممکنه از صحبت نکنید. 💠 بذارید اون چند ساعتی که برای اومديد بیرون، فقط صرف در کنار هم بودن و دور شدن از استرس باشه. 💠 یادآوری مشکلات زندگی یا محیط کار، از تفریح‌تون کم می‌کند و همسرتون رو برای دوباره بیرون رفتن و گشت و گذار می‌کند‌. 🍃❤️ @Ravanshenac 💕
هدایت شده از دبخند
آن دوران هم شلوار پاره مُد بود اما این کجا و آن کجا...☹️ 😁 @de_bekhand 😜
هدایت شده از دبخند
بعضی ﭼﻚﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ نقد ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﻣﻀﺎﯼ آن ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨﻨﺪ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ ﺣﺎﻝ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻔﺘﺪ، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ دﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ! ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ خدﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😁 @de_bekhand 😜 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا