هدایت شده از کتاب زندگی
◼️ 🌾 ◼️ 🌾 ◼️ 🌾
▪️نوای کنج خرابه▪️
🌾بشنو از نی چون حكایت میكند
وز جدائیها شكایت میكند
▪️نی بگوید در سیاق عاشقان
قصّۀ هجران بابا را عیان
🌾چون حسین(ع) در كربلا مأوا گرفت
هم صلای حق همه آنجا گرفت
▪️پردهها یكباره از مستی درید
غیر حقّ و عشق او چیزی ندید
🌾خانۀ دل بهر او ویرانه كرد
پیر و بُرنا را به عشق، دیوانه كرد
▪️فارغ از آبادی ویرانه شد
از خود و از غیر خود بیگانه شد
🌾در عبور از صورت و هر معنی او
در مِنای عشق، قربانی او
▪️در یم بحرش غریق وحدتست
هم جدا از معنی و هر صورتست
🌾حق به جانش داده بانگ "إرجعی"
"فی عبادی" ای تو نفس مُرتَضی(ع)
▪️حق ز تو راضی، تو هم راضی ز حق
ای ز خود فانی و هم باقی به حق
🌾هر كه نورانیت تو، او شناخت
وجه حق در وادی عشق تو یافت
▪️چون سخن شد از دل دیوانهای
یادم آمد، یاد از ویرانهای
🌾دختری شیرین زبان، دردانهای
شمع بابا را شده، پروانهای
▪️آمده پیش پدر، آن مهربان
تا بگوید از غمی، در دل نهان
🌾گفت بابا! در دلم آشوب شد
قصۀ یوسف و هم یعقوب شد
▪️یادم آمد ابتلاهای شدید
زآنچه که ایّوب در دنیا بدید
🌾بلكه بابا، یاد مادر كردهام
یادی از دیوار و آن در كردهام
▪️یاد پهلوی خمیده كردهام
صورتِ از غم تكیده كردهام
🌾یادم آمد هر زمان دیدی مرا
هم بخندیدی و گرییدی چرا؟
▪️خندههایت بود، بهر دیدنم
گفته بودی من شبیه مادرم
🌾گاه هم از دیدنم گریان بُدی
از غم مامِ جوان، نالان بُدی
▪️حالیا این شور سینه، بهر چیست؟
یاد از عهد مدینه، بهر چیست؟
🌾گفت مولا، دختر شیرین زبان
گوش كن! تا گویمت این را عیان
▪️میرود بابای تو اكنون سفر
بعد بابایت شوی تو در به در
🌾میشوی بر ناقۀ عریان سوار
میشوی آواره تو، در هر دیار
▪️من به روی نیزه دنبال توام
هر زمان آگاه، از حال توام
🌾چون بیفتی بر زمین از ناقهات
در بغل گیرد تُرا هم مادرت
▪️سوی شام آنگاه ای گُل، میروی
همچو جزوی و سوی کل میروی
🌾تو مرا در شام گیری در بغل
زین بغل طالع شود صبح اَزل
▪️نردبان عشق آغوش سر است
سوی بابا میبرد این قلب مست
🌾آن خراب شام معراجت شود
سوز و اشک آنجا، چو منهاجت شود
▪️تا نباشد رنج ویرانه، بلا
کی رسی تا اوج؟!... تا اوج لقا
🌾رو یتیمی را كنون آماده باش
بهر امرِ باب خود، آزاده باش
▪️دخترم گرچه یتیمی، بی دواست
خود بدان حق، خود طبیب دردهاست
🌾پس صبوری در یتیمی پیشه كن
ریشۀ بیطاقتی را تیشه كن
▪️گر خوری سیلی رقیه، دم نزن
عالمی زان دم زدن بر هم نزن
🌾تا كه دستانت ز کین بسته نشد
تا سر من بر سر نیزه نشد
▪️كنز مخفی كی شود ظاهر تمام
بی اسیری توُ و عمه به شام
🌾من شدم در كربلا تسلیم جان
در اسیری شما حق شد عیان
خانم فاطمه میرزایی
#محرم
#اباعبدالله
@ketabezendagi
◼️ 🌾 ◼️ 🌾 ◼️ 🌾
هدایت شده از دورهمی بانوان اصفهان
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ترفند
سه تا ترفند خانه داری😃
🙆🏻♀پاتوقاصلیخانوما اصفهان😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1062535472Cc8a52bcf28
هدایت شده از دورهمی بانوان اصفهان
🍃 #بارداری
امام باقر(ع)
به زنان باردار گلابی بدهید که فرزندان را نیکو و زیبا می کند.
خوردن گلابی مایه قوت قلب، پاکی معده،صفای دل،دلیری و زیبایی بچه می شود
📚:بهارالنوار 🌺
🙆🏻♀پاتوقاصلیخانوما اصفهان😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1062535472Cc8a52bcf28
هدایت شده از دورهمی بانوان اصفهان
#دانستنی
مورچه ها براى جلوگيرى از سبز شدن دانه ها در لانه هايشان،آنها را به دو نيم تقسيم مى كنند اما دانه خربزه را به 4 قسمت تقسيم مى كنند چون ميدانند دانه نصفه ى خربزه قابليت سبز شدن دارد.
🙆🏻♀پاتوقاصلیخانوما اصفهان😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1062535472Cc8a52bcf28
هدایت شده از منتظرمنجی
چرا اسبها که حیوانات فهمیده و نجیبی هستند، روز عاشورا بر پیکر مطهر امام حسین علیه السلام تاختن؟!
حدود هشتاد سال پیش یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند ، دهه اول محرم بوده ، به يكى از روستاهای اطراف منبر می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
وقتى روضه اش تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود.
نقل می کند : عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. مقدارى كه آمدم احساس کردم ، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من ، دارد مى آيد.
حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت : « آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
گفتم : « سلام عليكم» .
گفت : «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
گفتم : « بفرماييد».
گفت : « آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
گفتم : « بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
آن آقا گفتند : « و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»
مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. باز آن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
گفتم : بله سعى كرد كه از بين ببرد».
گفت : « گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
گفتم : من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند.
گفت « چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و قبر را از بين نبرند؟!»
آقا سید می گوید:
من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم.
گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
گفتم : « البته اين قضيه يك جوابى دارد».
گفتند : « چى هست؟»
گفتم : « روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.»
آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست...(فهمیدم آقا امام زمان علیه السلام بوده اند)
آری خنجر هم بحرمت امام حسین ع چشم گفت وگرنه کدام تیزی میتواند بدون اذن حسین ع ببرد.
07-HOSEIN Rahmate vase'e-10-8-93 1 1 1 1 1 1 1 1 1 2_20-07-23_19-07-23-022 (1).mp3
9.91M
بهره ای ازحسین رحمت واسعه
لطفی آذر
4_5911365584875948037.mp3
7.63M
◾️روضه شب سوم
🎙محمدحسین پویانفر
🚩 هیئت مجازی #تنهامسیرآرامش
▪️@IslamlifeStyles
16.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه