هدایت شده از دبخند
🌿🌿
امیرالمؤمنین عليه السلام:
کار اندکی که ادامه اش میدهی از کار بسیاری که از آن خسته شوی امیوارکننده تر است
قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ
📙 حکمت 278 نهج البلاغه
🌿🌿🌿
◼️ @de_bekhand ◼️
هدایت شده از دبخند
حتما قبل از برداشتن نازل بنزین با دست خود یک وسیله یا شی فلزی (مثلا بدنه ماشین) را لمس کنید تا الکتریسیته ساکن لباستان تخلیه شود و خطری شما را تهدید نکند.
◼️ @de_bekhand ◼️
هدایت شده از دبخند
نمی توانم نگاهم راکنترل کنم!
✍ یک جوان ازعالمی پرسید:
من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم...
چاره ام چیست
👈 عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند!
جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت...
✴ عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟؟
🔸جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم...
👌 عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر
برکارهایش می بیند...
واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد
◼️ @de_bekhand ◼️
هدایت شده از دبخند
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور کوچ از کربلا به سوی کوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیهالسلام ـ را بر شتران بیجهاز سوار کرده و آنها را مثل اسیران کفّار در سختترین شرایط کوچ میدهند. در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه ـ سلامالله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید... و امام سجاد ـ علیهالسلام ـ می فرماید: ... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمه ها و به درخواست خود اُسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که میخواست اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)
◼️ @de_bekhand ◼️
هدایت شده از دبخند
#ایران_زیبا
قلعه بابک تبریز
برای رسیدن به قلعه بابک که در ارتفاع ۲۶۰۰-۲۳۰۰ متری زمین قرار دارد و با درههای عمیق احاطه شده
روزگاری به عنوان قلعهای حفاظتی برای نبردهای میان یکی از رهبران خرمدینان و عباسیان بنا شد. اگر جزء آن دسته از افرادی هستید
که از ارتفاع میترسید، پیشنهاد میکنیم که از دور به تماشا و تحسین این قلعه تاریخی و زیبا بپردازید.
#دانستنی #قعله_بابک #گردشگری
◼️ @de_bekhand ◼️
هدایت شده از دبخند
#ایران_زیبا
بقعه مالک
در مرکز شهر سنقر و بر روی تپه ای قرار گرفته و از آثار ارزشمند این شهر و استان کرمانشاه است.
مردم محل در قدیم از روی نا آگاهی این بقعه را به مالک اشتر سردار معروف حضرت علی (ع) نسبت میدادند . احتمال دارد این بقعه محل دفن یكی از مالكین بزرگ سنقر در زمان های دور باشد . در سالهای اخیر حفره ای كه در این بقعه بوجود آمده نظرها را به خود جلب کرد و پس از تحقیق معلوم گردید دخمه ای آجری و بند کشی شده در زیر آن قرار دارد .
در این محل 25 تابوت چوبی بدون تزئین بر روی یکدیگر قرار داشته است كه درون تابوت ها اجسادی طبق سنت اسلامی قرار گرفته بودند که به ایامی نزدیکتر از تاریخ بنای بقعه مرتبط بودند . تحقیقات حكایت داردكه از شیوه بنا میتوان آنرا به دوره تیموریان منسوب دانست چرا که در چند سال اخیر 8 تابوت دیگر مربوط به دوران تیموریان کشف شده است.
#دانستنی #گردشگری #بقعه_مالک
◼️ @de_bekhand ◼️
هدایت شده از دبخند
📚حکایت کوتاه
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
◼️ @de_bekhand ◼️
23.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه دهم مون هم به دنیا اومد!
✨🤱خدایا... فقط تو میدانی و بس... که هر بار مادر شدن .... یعنی چه ...
که فرمودی : الجنة تحت اقدام الامهات..
و مادر شدن یعنی متولد شدن.... یعنی رشد کردن... یعنی بزرگ شدن.... یعنی وسیع شدن... یعنی پرواز کردن.... یعنی اوج گرفتن....... و یعنی صبر......
و شکر و ذکر.....
و بالصبر تفتح أبواب السعادة و بالشكر تدوم النعم . وبذكر الله تطمئن القلوب.....
خدایا مسیری هموار تر و مخلصانه تر از مادری برای رسیدن به تو هم هست آیا؟؟
که تمام خودت را برای دیگری فدا کنی بخاطر خدا!
و من خوشحالم که برای دهمین بار این توفیق نصیبم کردی❤️
بنا به دلایلی فعلا اسم این کوچولو اعلام نشده☺️
به خانوادهی بزرگ ما بپیوندید☺️👇
http://eitaa.com/bano_sadeghy
در روبیکا هم همراهمون باشید💞👇
https://rubika.ir/banosadeghy
(حتما مطالب را با ذکر منبع نشر بفرمایید. متشکریم🌹)