eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال عشق
✏️ وصیت شهید به دختر ۵ ساله اش در مورد حجاب...... 🌷دلگویه دختر شهید مدافع حرم مهدی دهقان 🔖در پنجم
🔵 507 ــــــــــــــــــــــــــ سلام اگر خانمی در بین نماز متوجه شود که موهای او از چادر بیرون آمده، وظیفه اش چیست؟ 📗مرجع 🔴 ــــــــــــــــ سلام علیکم ذکر گفتن را قطع کند بدون اینکه صورت نماز بهم بخورد موهای خود را بپوشاند ونماز را ادامه دهد. ــــــــــــــــــــــــــــ 🌺 🍀🌺 🌺🍀🌺🍀 i
✴️•☜ریشه ی بیماری ها و خرابی بدن چیست؟ ✍امام صادق (ع): ريشه (بيمارى) و خرابى بدن ترك غذاى شب است. 🔻البته کسانی که خود را عالم به 🔻مصالح ومفاسد جسم انسان میدانند 🔻مردم را تشویق به ترک شام میکنند، 🔻که البته اهل علم میدانند که اینان 🔻جاهلانی هستند که خود را عالم 🔻معرفی کرده اند 📚الكافى ، ج ۶ ، ص ۲۸۸. 🍒 @tebolathar
#باهم_بسازیم ۱۰ تفاوت های زن و مرد ۲ 🍃 مغز مردها برای انجام چند کار به طور همزمان ساخته نشده، پس نمی توانند هم حرف بزنند هم احساس کنند! اما زنان بطور همزمان چند فعالیت را باهم انجام میدهند. 🍃مردها نسبت به مسائل پیرامون خود، کلی نگر هستند در حالیکه زنان جزئی نگر هستند. 👈 در برابر خانم خانه تان، به جزییات ظاهری اش توجه کنید؛ هرچند کوچک 😉 @Ostad_Shojae
قسمت سوم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: آتش . چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه … پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام … می رفتم و سریع برمی گشتم … مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد … تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت …با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد … بهم زل زده بود … همون وسط خیابون حمله کرد سمتم …موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو …اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم … حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه … به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم… هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم … چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم … اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود …بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت … وسط حیاط آتیشش زد … هر چقدر التماس کردم … نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت … هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت … اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند … تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم … خیلی داغون بودم …بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد … اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود … و بعدش باز یه کتک مفصل … علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد … ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم … ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم …تا اینکه مادر علی زنگ زد… قسمت چهارم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: نقشه بزرگ . به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم … التماس می کردم … خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم … من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده …هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد … زن صاف و ساده ای بود … علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه…تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت… شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد … طلبه است؟ … چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ … ترجیح میدم آتیشش بزنم اما بهاین جماعت ندم … عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت …مادرم هم بهانه های مختلف می آورد … آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره … اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون… ولی به همین راحتی ها نبود … من یه ایده فوق العاده داشتم … نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم…به خودم گفتم … خودشه هانیه … این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی … از دستش نده …علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود … نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت … کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه …یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم … وقتی از اتاق اومدیم بیرون … مادرش با اشتیاق خاصی گفت … به به … چه عجب … هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا …مادرم پرید وسط حرفش … حاج خانم، چه عجله ایه… اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن… شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیمبعد …- ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم …اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته …این رو که گفتم برق همه رو گرفت … برق شادی خانواه داماد رو … برق تعجب پدر و مادر من رو …پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من … و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم … می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده …
پیامبر اکرم فرمودند: «هر خانه‌ای که در آن دختر باشد، هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل مى شود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمى گردد و فرشته ها براى پدرشان هر روز و شب عبادت یکسال را مى نویسند.» دختر دارا قدر برکت خونه‌تون رو بدونید❣️ @khandehpak ┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلوه‌های یار هر دم ببینم یار را، آن مونس و دلدار را در جلوه‌های نو به نو، آن رونق هر کار را هر جلوه‌اش دل می‌برد، جان می‌دهد، جان می‌خرد عشقش نشانم می‌دهد، هم مقصد و هم راه را آن یار بی نام و نشان، در جلوه‌های بی‌امان زنّار پاره می‌کند، از عشق خود، عیّار را در هیبت و اندر جلال، آن یار بی مثل و مثال از غیرت یکتایی‌اش آتش زده اغیار را چونانِ خورشیدِ عیان، می‌تابد و روشن كند در ظلمت آخرزمان، هر روزن و ديوار را در جلوه‌های بيكران، جارى ز فيضش آن به آن همچون گلستان می‌كند، هر باغ و هر گلزار را @Lotfiiazar
✅ عمل به معلومات 📹 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸 برای عمل چطور؟ آدم باید اختیاراً آنچه را که می‌داند [عمل] بکند، پا نگذارد [وگرنه] پشیمان می‌شود. آن چیزی که نمی‌داند را به این و آن نگاه نگند، به دفتر[شرع] نگاه کند. 🔸[اگر] بازهم ندانست توقف و احتیاط باید بکند تا روشن بشود، گفته‌اند به آن چیزهایی که می‌دانی اگر عمل بکنی، « أورثه الله علم ما لا یعلم»[١]، «کفی مالم یعلم»[٢]، «لنهدینّهم سبلنا»[٣]. 🔶مسئله اگر تا به این درجه هم آمد و دیدیم روشن نشد برما، بدانیم که خیلی چیزها را زیر پا گذاشته‌ایم؛ خیال کردیم که ما به واجبات عمل کردیم و محرمات را ترک کرده‌ایم. بیشتر: ١. «من عمل بما علم ورّثه الله علم ما لم یعلم؛ کسی که به دانسته‌ی خود عمل کند خداوند او را وارث و دارای اموری که نمی‌داند می‌کند.»؛ بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۶۳ و ج ۹۲، ص ۱۷۲. ٢. «من عمل بما علم کفی ما لم یعلم؛ کسی که به دانسته‌ی خود عمل کند نسبت به آنچه نمی‌داند کفایت می‌شود [یعنی خداوند به تدریج مجهولات را برای او معلوم و روشن می‌گرداند].»؛ بحار الانوار، ج ۲، ص۳۰، روایت ۱۴ و ص ۲۸۰، روایت ۴۹. ٣. «و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا؛ آنان که در راه ما تلاش و مجاهدت کنند به راه‌های خود هدایت می‌کنیم»؛ سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹. 📚 بخشی از فرمایشات حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت اعلی‌الله مقامه در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظم‌له - تابستان ١٣٧۶ 💻 مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق لینک زیر در سایت رسمی مؤسسه نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت(ره):🔻 👆 http://bahjat.ir/fa/content/10589 🔷 @bahjat_ir