کانال عشق
حضرت سکینه دختر امام حسین(ع) را بهتر بشناسیم ▪️حضرت سكينه (عليها السلام) دختر امام حسين (عليه السلا
🍀⭐️🍀⭐️
⭐️🍀
🍀
🔴#سوال_شماره636
ـــــــــــــــــ
اگر گناهی رو از روی جاهلیت انجام بدیم یا احکام کاری رو ندونیم و انجامش بدیم حکم چیه؟
مرجع: #آیت_الله_خامنه_ای
✳️#پاسخ
ــــــــــــــــ
نسبت به گناهانی که حق الناس نباشند توبه واستغفار شود
اگر حق الناس باشدباید جبران شود یا از صاحب حق رضایت گرفته شود
نسبت به قسمت دوم سوال موارد مختلف است و ممکن است برخی اعمال که اشتباه انجام شده نیاز به تکرار وقضا باشند. باید مورد مشخص شود تا پاسخ دقیق بیان شود
ـــــــــــــــــــــــــ
#احکام
✳️
🌺✳️
✳️🌺✳️🌺
i #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
کانال عشق
معماری خاص برای در حفظ جان درختان😃 😊 @de_bekhand ☺️
🍀⭐️🍀⭐️
⭐️🍀
🍀
🔴#سوال_شماره639
ـــــــــــــــــ
سلام حکم نمازخواندن کرولال هاچگونه است؟درحالیکه آنهاازنعمت های شنوایی وذهبی محروم هستندچگونه می توانندنمازبخوانندوموجب قبولی آن شود؟ #آیت_الله_خامنه_ای
✳️#پاسخ
ــــــــــــــــ
بايد به هر طور كه می تواند بگويد. و اگر هيچ نمی تواند بگويد، بايد در قلب خود بگذارند و برای تكبير اشاره كند، و زبانش را هم اگر می تواند حركت دهد.
ـــــــــــــــــــــــــ
#احکام_نماز
✳️
🌺✳️
✳️🌺✳️🌺
i #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
میم،مثل مادر - 7_mixdown.mp3
10.22M
#میم_مثل_مادر ❤️ ۷
نزدیک شدنِ تو به مادرت؛
فقـــط با پایِ دلت ممکنـــه ....
هر چی دغدغه های دلت،
غمها و شادیها و آرزوهای دلت،
قیمتی تر میشن؛ تو به آغوش مادرت نزدیک تر شدی!
@ostad_shojae
#باهم_بسازیم ۳۱
علائم بیماری پارونوئید (اختلال شخصیت)
😖_ حساسیت منفی فراوان
_ توجیه بدگمانی
_ گرفتن حالت دفاعی
_ گریز از انتقادات و بی اعتمادی
_ انتظار حوادث خائنانه
_ تبدیل بحث های معمولی به مشاجره
_ انتقام و دوری از گذشت
_ برخوردهای سرد و خالی از محبت
_ خودخواهی ، حسادت و خودبزرگ بینی
@ostad_shojae
🔴 #اخلاق_همسرداری
💠 آقایون سعی کنند در منزل، کارهای شخصیتان را خودشان انجام داده و حتیالامکان به دیگران #دستور ندهند.
💠 با این کار اقتدار و ابهت خود را بیشتر کرده و باعث محبوبیت بیشتر شما میگردد.
💠 اقتدار و #ابهت خود را در جای خود و بزنگاههای زندگی خرج کنید.
💠 و البته اگر شوهر و پدر خانه دستوری بدهد باید اقتدار و ابهت او را با #اطاعت، حفظ نمود.
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
قسمت چهل و پنجم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: کارنامه ات را بیاور
.
تا شب، فقط گریه کرد … کارنامه هاشون رو داده بودن … با یه نامه برای پدرها … بچه یه مارکسیست … زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره … – مگه شما مدام شعر نمی خونید … شهیدان زنده اند الله اکبر … خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه
…اون شب … زینب نهارنخورده … شام هم نخورد و خوابید … تا صبح خوابم نبرد … همه اش به اون فکر می کردم … خدایا… حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ …
هر چند توی این یه سال … مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست …کنار اتاق،
تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد … با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت … نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز … خیلی خوشحال بود
… مات و مبهوت شده بودم … نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش …دیگه دلم طاقت نیاورد … سر سفره آخر به روش
آوردم … اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست … دیشب بابا اومد توی خوابم … کارنامه ام رو -
برداشت و کلی تشویقم کرد … بعد هم بهم گفت … زینب بابا … کارنامه ات رو امضا کنم؟ … یا برای کارنامه عملت از
حضرت زهرا امضا بگیرم؟ … منم با خودم فکر کردم دیدم … این یکی رو که خودم بیست شده بودم … منم اون رو
انتخاب کردم … بابا هم سرم رو بوسید و رفت …مثل ماست وا رفته بودم … لقمه غذا توی دهنم … اشک توی چشمم …
حتی نمی تونستم پلک بزنم … بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم … قلم توی دستم می لرزید … توان
نگهداشتنش رو هم نداشتم …
قسمت چهل و ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز :
.
گمانی فوق هر گماناصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد … علی کار خودش رو کرد .. اونقدر با وقار و خانم شده بود که
جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد … با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد … حتی برادرهاش
اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد … قبل از من با زینب حرف می زدن… بالاخره من بزرگش نکرده بودم
… وقتی هفده سالش شد … خیلی ترسیدم … یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد
… می ترسیدم بیاد سراغ زینب … اما ازش خبری نشد…دیپلمش رو با معدل بیست گرفت … و توی اولین کنکور، با رتبه
تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد … توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود … پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود …هر جا پا می گذاشت …
از زمین و زمان براش خواستگار میومد … خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود …
مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد … دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید … اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت … اصلا باورم نمی شد … گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن … زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و
70 … تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود … همون سال ها بود ، زبانش توی دست گرفته بود …سال 77
که توی آزمون تخصص شرکت کرد… و نتیجه اش … زنیب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد
…مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران … پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید … هر سفارت خونه برای
سبقت از دیگری … پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد … ولی زینب … محکم ایستاد … به هیچ عنوان قصد
خروج از ایران رو نداشت … اما خواست خدا … در مسیر دیگه ای رقم خورده بود … چیزی که هرگز گمان نمی کردیم
…
هدایت شده از 💖ببین و بباف💖ببین وبساز💖
#تزیین_جا_دستمال_کاغذی
#فیلم_فارسی
فروارد لطفا😊
کپی ممنوع😡
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #ماندالا_فرشینه
از آموزش جدید جانمونید👏
http://eitaa.com/joinchat/2994339854C4e464ec1d2
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تزیین_جا_دستمال_کاغذی
#فیلم_فارسی
پارت ۱
فروارد لطفا😊
کپی ممنوع😡
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #ماندالا_فرشینه
http://eitaa.com/joinchat/2994339854C4e464ec1d2
24.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تزیین_جا_دستمال_کاغذی
#فیلم_فارسی
پارت ۲
فروارد لطفا😊
کپی ممنوع😡
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #ماندالا_فرشینه
http://eitaa.com/joinchat/2994339854C4e464ec1d2