هدایت شده از کانال عشق
#باهم_بسازیم ۴۱
"انواع سبک های شخصیتی"
سبک شخصیتی مقابله ای سرکوبگر :
_ این افراد سعی میکنند احساسات خود را کنترل کنند.
_ گرچه در ظاهر به نظر میرسد رفتارهایی سازگارانه دارند اما به دلیل سرکوب احساسشان، دچار آسیب میشوند.
_ این افراد به ظاهر آرام اند اما از درون فشارهای زیادی تحمل میکنند.
بسیار منزوی هستند و نمیتوانند ارتباط هدفمندی با دیگران برقرار کنند.
@ostad_shojae
⚠️زن فرعون تصميم گرفت که عوض شود، و پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت...!
✅ اولي همسر يک طغيانگر بود و دومي پسر يک پيامبر...!!!
✅ براي عوض شدن هيچ بهانه اي قابل قبول نيست
✅ اين خودت هستي که تصميم مي گيري تا عوض شوي...
✅ بعضي از چيزها دير که شد، بيفايده هستند.
🆔 @Clad_girls 🍃
کانال عشق
۰: 🍥🍡🍥🍡🍥🍡🍥🍡🍥🍡🍥 آدینتون مهدوی... 🍓 آموزش کوکو سیب زمینی شکم پر🍓 #گیف_آموزش_کوکو_سیب_زمینی_شکم_پر😋
✳️⭐️✳️⭐️
⭐️✳️
✳️
🌺#سوال_شماره245
ــــــــــــــــــــ
باعرض سلام ووقت بخیر
داماد دختر یا داماد پسر به مادرمحرم هست یاخیر؟
آیت الله بهجت(ره)
✳️ #پاسخ
ــــــــــــــــ
سلام علیکم
بعداز عقد مادر زن و مادربزرگ های زن به داماد محرم می شوند
ـــــــــــــــــــــــــــ
#محرمیت
🌺
⚪️🌺
🌺⚪️🌺⚪️
i #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
کانال عشق
✳️⭐️✳️⭐️
⭐️✳️
✳️
🌺#سوال_شماره243
ـــــــــــــــــــــ
سلام .
انجام تحقیق و مقاله و ترجمه متن انگلیسی ؛ و در قبالش پول گرفتن حرامه یا نه ؟
#آیت_الله_خامنه_ای
✳️ #پاسخ
ــــــــــــــــ
سلام علیکم
اگر کاری باشد که خلاف قوانین ومقررات باشد مانند نوشتن تحقیق و مقاله برای دانشجو ...اشکال دارد و درآمدش هم اشکال دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
#درآمد
🌺
⚪️🌺
🌺⚪️🌺⚪️
i #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
نکنیک های مهربانی_2.mp3
8.82M
#تکنیک_های_مهربانی 💞 ۲
تکنیک دوم؛
مهربانی فقط مخصوص انسانها نیست!
تو باید مهربانی و احسان رو
در حق بقیه ی مخلوقات خدا، تمرین کنی!
@ostad_shojae
قسمت هفتاد و یکم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: غریب آشنا
بعد از چند سال به ایران برگشتم … سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت … حنانه دختر مریم، قد کشیده
بود … کلاس دوم ابتدایی … اما وقار و شخصیتش عین مریم بود …
از همه بیشتر … دلم برای دیدن چهره مادرم تنگ شده بود …
توی فرودگاه … همه شون اومده بودن … همین که چشمم بهشون افتاد … اشک، تمام تصویر رو محو کرد … خودم رو
پرت کردم توی بغل مادرم … شادی چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت …
با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن … هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت … حنانه که از 1
سالگی، من رو ندیده بود … باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید … محمدحسین که اصلا نمی گذاشت بهش دست بزنم
… خونه بوی غربت می داد … حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه
غریبه تبدیل می شدم … اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن … اما من … فقط گاهی … اگر وقت و فرصتی بود
… اگر از شدت خستگی روی مبل … ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد … از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم … غم
عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود …
فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم … کمی آروم می شدم … چشمم همه جا دنبالش می چرخید …
شب … همه رفتن … و منم از شدت خستگی بی هوش …
برای نماز صبح که بلند شدم … پای سجاده … داشت قرآن می خوند … رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش … یه
نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم … با اولین حرکت نوازش دستش … بی اختیار … اشک از چشمم فرو
ریخت …
– مامان … شاید باورت نشه … اما خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود …
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد …
قسمت هفتاد و دوم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: شبیه پدر
دستش بین موهام حرکت می کرد … و من بی اختیار، اشک می ریختم … غم غربت و تنهایی … فشار و سختی کار … و
این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم …
– خیلی سخت بود؟ …
– چی؟ …
– زندگی توی غربت …
سکوت عمیقی فضا رو پر کرد … قدرت حرف زدن نداشتم … و چشم هام رو بستم … حتی با چشم های بسته … نگاه
مادرم رو حس می کردم …
– خیلی شبیه علی شدی … اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت … بقیه شریک شادی هاش
بودن … حتی وقتی ناراحت بود می خندید … که مبادا بقیه ناراحت نشن …
اون موقع ها … جوون بودم … اما الان می تونم حتی از پشت این چشم های بسته … حس دختر کوچولوم رو ببینم …
ناخودآگاه … با اون چشم های خیس … خنده ام گرفت … دختر کوچولو …
چشم هام رو که باز کردم … دایسون اومد جلوی نظرم … با ناراحتی، دوباره بستم شون …
– کاش واقعا شبیه بابا بودم … اون خیلی آروم و مهربون بود… چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد … ولی
من اینطوری نیستم … اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم … نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم … من خیلی با بابا فاصله
دارم و ازش عقب ترم … خیلی …
سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم … اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت … دلم
برای پدرم تنگ شده بود … و داشتم … کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم … علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم … و
جواب استخاره رو درک نمی کردم …
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موافقت با همسر یا زن #ذلیلی؟!
🔴 #استاد_پناهیان
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔹 منبرهای یک دقیقه ای 🔹
✅ حجت الاسلام #عالی
✳ امروز دفاع از کانون و حریم خانواده بسیار ضروری است.
خانواده محل تربیت انسانها است برای همین شیطان خانواده را مورد هدف قرار میدهد تا اعضای آن را منحرف کند.
اگر خانواده منحرف شود دیگر سرباز برای امام زمان(عج) تربیت نمیشود؛ در روایات متعدد از علائم آخر الزمان افزایش آمار طلاق، ایجاد فاصله بین اعضای خانواده، کمرنگ شدن صلهرحم، افزایش عاق والدین و فرزند است.
امروز دفاع از کانون و حریم خانواده بسیار ضروری است،خانه محل عبادت است و باور دینی ما این است که انسان عباداتی را میتواند در خانه انجام دهد که در هیچ معبد و عبادتگاهی نمیتواند انجام دهد.
📚 سخنرانی حجت الاسلام «مسعود عالی» در هیئت ثارالله - بهمن 97
#رسانه_باشید
#منبرهای_یک_دقیقه_ای
#وارث 🌹
〰〰〰〰〰〰
🆔 @vareth_manbar
🆔 @vareth_eitaa
🌐 vareth.ir