eitaa logo
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
21.4هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
🦋به نام حضرت دوست زیر سایه علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها💞 فروشگاه خوشگلا👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/745734175Ce42a6a8f9e 📌تبلیغات خصوصی👇🏻 @tablighat_eshgh با احترام کپی مطالب و تصاویر برای همکاران جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#مدیریت_قهر احساسات همسرتان را درک کنید در هر دعوایی بسیار مهم است که بتوانید احساسات طرف مقابل را
یکی از ایده های جالبی که می توانید برای آشتی با همسر خود انجام دهید، نوشتن تمامی ویژگی های مثبت او است. برای مثال اگر همین حالا با همسرتان دعوا کرده اید و به دنبال راهی مناسب برای آشتی هستید، ویژگی های عالی او را بنویسید و در جلوی چشم او بگذارید. این کار باعث می شود همسرتان با خواندن ویژگی های مثبتش از نگاه شما، موضوع دعوا را فراموش و با شما آشتی کند. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٢ سعید، علی و فاطمه نشستند سر سفره. مامان داشت چای می ریخت که تلفن
خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٣ محمد و میثم هم دیگه بیدار شدند. مریم مشغول تدارک ناهار بود. چشمش که به بچه ها میفته قربون صدقه شروع میشه. بچه ها چشمشون رو که باز میکنن با صدای مهربون و پر محبت مامان سر حال میان. این یه حس آرامش و امنیت کاملی رو برای بچه ها میسازه. مریم، محمد رو تازه از پوشک گرفته. هنوز عادت نکرده. تا آخرین لحظه حاضر نیست بره دستشویی. در روز چندین مرتبه خودشو خیس میکنه. البته مریم میدونه که اقتضای سن و شرایطشه. به هیچ وجه با خشونت با پسرش برخورد نمی کنه. بیشتر سعی می کنه از طریق بازی و جذابیت سازی محمد رو ببره دستشویی. تلفن خونه به صدا در اومد. مریم تو آشپزخونه مشغول بود. زیر شعله رو کم کرد. سر قابلمه رو گذاشت. بعد رفت گوشی رو برداشت. _الو. سلام. بفرمایید. _سلام مریم جون. خوبی؟ عارفه م. مشتاق دیدار عزیزم. هفت سالی میشه که عارفه ازدواج کرده. با حامد. بعد یک سال عقد، عروسی کردند و رفتند زیر یک سقف. مثل همه ی زندگی ها طی این سال ها با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کردند. همیشه هم به خدا توکل کردن و ناامید نشدند. از افراد امین و مطمئنی مثل مریم مشورت گرفتن و با توکل بر خدا و تلاش و صبر، بسیاری از مشکلات رو با موفقیت پشت سر گذاشتن. _ سلام عارفه خانم. خوبی عزیز؟ ما هم شکر خدا خوبیم. کم فروغ شدین؟ _ آره مریم جون. یه مدتی حامد بیکار شده بود. حالا یه ماهی هست یه جا مشغول شده. صبح زود میره و نزدیکای غروب برمی گرده. _ خب مبارکه ان شاءالله. کی شیرینی بخوریم؟ دلم لک زده برای شیرینی زبون. _ حتماً. به روی چشم. راستش زنگ زدم یه چیزی بهت بگم. در واقع اولین نفری هستی که بهت میگم. _ بفرما عارفه جون. سراپا گوشم. _راستش.... نمیدونم چه جوری بگم؟ مریم خندید و گفت: _ مگه چی میخوای بگی دختر؟ بگو دیگه. الانه که از کنجکاوی غش کنما. _ راستش.... زنگ زدم بگم از این به بعد روز مادر به منم باید تبریک بگیدا. مریم از شدت خوشی خبری که شنیده بود یه لحظه هاج و واج موند. نفهمید از خوشحالی چی کار کنه. بی اختیار با صدای بلند گفت: _ ای جانم. خدایا شکرت. بعد شش سال. بالاخره خدا خواست. خیلی خوشحال شدم عارفه جون. بگو ببینم دختره یا پسر؟ _ صبر داشته باش. تازه یه ماهشه. _ کوچولوتون هنوز نیومده کار باباش درست شد. اینکه میگن بچه روزیشو با خودش میاره همینه. ان شا الله پر روزی و با برکت باشه. مریم با عارفه گرم صحبت بود که زنگ در خونه به صدا در اومد. محمد دوید و در رو باز کرد. فاطمه از مدرسه برگشته بود. محمد با شیرین زبونی مخصوص یه بچه سه ساله به فاطمه سلام کرد. اما فاطمه به سردی جوابشو داد. نگاهی به این ور و اون ور اتاق انداخت. انگار پی چیزی یا کسی می گشت. کیفشو از کول درآورد و کشید روی زمین. با گردنی کج و شونه هایی افتاده و ابروهایی درهم و سیمایی که یک جور دلخوری رو داد می زد، نشست کنار دیوار. کیف مدرسه شو باز کرد و مثلاً مشغول کتاباش شد. مامان تا فهمید فاطمه از مدرسه اومده با اینکه دوست داشت بازم با عارفه صحبت کنه بهش گفت: _ عارفه جون. ببخشید. الان فاطمه اومد. منتظر منه. ان شا الله خودم بهت زنگ می زنم. از عارفه خداحافظی کرد و با عجله رفت سمت فاطمه. هر روز که فاطمه می رسه خونه و زنگ در رو میزنه مامان و محمد و حتی میثم یه ساله که تازه تاتی تاتی میره میرن استقبالش. فاطمه هم کلی خوشحال می شه و خستگی از تن و روحش در می ره. امروز که مامان و میثم نیومدن حالش گرفته شد. مامان همیشه با چهره ای گشاده و لبخندی دلنشین و کلی شوق و ذوق به استقبال بچه ها و خصوصاً سعید میره. سعیدم بهش میگه: وقتی میام خونه و چهره ی پر از لبخند و نشاط تو رو می بینم خیلی از مشکلات بیرون یادم میره. روحیه خوبت و لبخندهای خوشگلت دلم رو آروم می کنه. مریم رفت و جلوی فاطمه نشست. با لبخندی به پهنای صورت. فاطمه رو بغل کرد. بوسیدش. لبخند ملیحی به چهره ی فاطمه اومد و اونم مامانو بوسید. مریم گفت: _سلام خوشگلم، نور چشم مامان. مدرسه چه خبر؟ خوش گذشت؟ نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود. مخصوصاً وقتی خاله عارفه زنگ زد و یه خبر خوش داد. فاطمه صاف تر نشست و با کنجکاوی دخترانه ای پرسید: _ خبر خوش چیه؟ مامان گفت: _باید خودت حدس بزنی. _آخ جون میخوان بیان خونه مون. _ نخیر. یه چیز دیگه ست. بعد مامان دست فاطمه رو گرفت و گفت : _ قراره شیرینی این خبر خوشم برامون بیاره. ❤️ ادامه‌ دارد... ✍ نویسنده: محسن پوراحمد خمینی •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#زیبا_بمان 🦋 اگر پوست‌تان از نوع چرب است از محصولات دارای الکل برای پوست و صورت‌تان استفاده نکنید.
استفاده از محصولات تصحیح رنگ اگر با تغییر سن، رنگ پوست شما هم در برخی نواحی تغییر کرده، از محصولات تصحیح رنگ استفاده کنید. پالت‌های تصحیح رنگ دارای پودرهایی با رنگ‌های مختلف هستند. مثلا رنگ سبز این پالت‌ها می‌تواند قرمزی پوست را تعدیل کند. رنگ زرد باعث تعدیل قسمت‌های کبود و آبی‌رنگ پوست می‌شود. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#سبک_زندگی 🌷تا مرا دید اشک در چشمانش حلقه زد. پسرش را خوب شناخته بود. گفت:پیکرش بدون سر به خاک سپر
🌷ترکشی به سینه اش نشسته بود. برده بودنش برای اخرین عمل جراحی. قبل از عمل بلند شد که برود. بهش گفتن: بمان! بعد از عمل مرخصت میکنند، اینجوری خطرناکه. گفت: وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام... 📚 شهید احمد کشوری ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ ‌ •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#دانستنی تقسیمات رکوعی قران ۵۴۰فقره می باشد. این تقسیمات آیه های قران را به دو بخش تفصیلی و درونی م
یکی دیگر از دانستنی های جالب قرآن این است که داستان هیچ پیامبری به صورت یک پارچه در قرآن وجود ندارد به جزء داستان حضرت یوسف. داستان حضرت یوسف در سوره ای به همین نام آمده است که دوازدهمین سوره از قرآن کریم می باشد. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#یواشکی_باهم رعایت این نکات هنگام عمل مقاربت و زناشویی ضروری می‌باشد: ۹. عریان آمیزش نکنید!: سفار
رعایت این نکات هنگام عمل مقاربت و زناشویی ضروری می‌باشد: ۱۰. بلافاصله بعد از تمام شدن عمل بلند نشوید، بلکه کمی صبر کنید و بعد بلند شوید و برای غسل کردن عجله کنید. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#حدیث_همسرداری قالَ رَسُولُ اللهِ – صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه – : جُلُوسُ المَرءِ عِندَ عِیالِه
قال رسول الله – صلی الله علیه و آله – : لا یخدم العیال إلا صدیق أو شهید أو رجل یرید الله به خیر الدنیا والآخره. «بحار الأنوار، ج ۱۰۴، ص ۱۳۲» رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمود: به زن خود خدمت نکند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#ایستگاه_اندیشه 💠 مهارتی که کلاممان را تا ۴۰ درصد اثرگذارتر و زیباتر میکند ! •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 نمونه ای از خواستگاری های امروزی👌😅 یار و همدم شدن برای همسر در این دوره زمونه به چه شکل هست ⁉️ •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا