حالدلمبدهآقا
دورۍشمادارهازپادرممیاره...😔
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#تلنگرانہ
یادبگریمهمیشهدیگراننبایدماروتنبیهکنند!
بایدبعضیوقتاخودمونخودمونروتنبیهکنیم!
#خودسازے
#شهید_گمنامـــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فراخـوانجذبخادمشهدا🤩❗️
بهیکخادمپستوتبکهوقتشآزاد!
قلمیخوبوذهنیتآزادداشتهباشه!
وباحقوقفیسبیلالله،انشاللهکهذخیرهبشهبرایاخرتون💚🌿
اگروقتداریدییاعلیبگید🤝
@HEYDARYAMM
بعضےآدمابااینڪہمیدوننبعضیڪارهاو
رفتارهاباعثناراحتیوشڪستندلآقا
میشنولےبازتڪرارمیڪنن
ولےوقتےچیزۍمیشہمیگنواااۍڪاش
زودامامزمانظهورڪنهولےنمیدوننڪہتاوقتےدستازاونڪارهاشونبرندارناقا
ظهورنمیڪنہ
میدونیدچیہمابعضیهامونفقطازامام
زمانهمینغایببودنشومیشناسیم😔
امامزمانمشرمنده😭💔
#مهدوی
#شایدڪمےتلنگر
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
ازلحاظروحےنيازدارمپليستوخطويژه جلوموبگيره،ڪارتموبهشنشونبدم، احترامنظامےبذارهبگہعفوبفرماييد قربان،بہجانياوردم...😢
منمبگممشڪلےنيست،بالاخرهشمام مسئوليتداريدمؤيدباشيد😁😎
#پلیسی
#ممبرفرست
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
چندوقتپیشتوفڪراینبودمڪہبعضی
هابراشوننگاهڪردنوارتباطبانامحرم
اصلامهمنیستوبعضیهاهمبہخاطریه
لحظهنگاهاونماتفاقیباسوزنبهپلکخود
میزننوخودشونوتنبیهمیڪنن،فرقشونچقدرزیاده...ایناخداروشناختنوعاشقشن
#شهیدانه
#شهیدابراهیمهادی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"انشاءاللہفرجامضاهمیشہ"
#مهدوی
#ادیت
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_یکم #خانومہ_شیطونہ_من با صدای بابک که میگفت:
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت_دوم
#خانومہ_شیطونہ_من
سری به معنیه چیه تکون دادم که با گفتن هیچی بلند شد رفت بیرون
مامان که رفته بود تو اشپز خونه وقتی اومد دید بابک نیست روبه فاطمه گفت: بابک کجا رفت؟
فاطمه شونه ای به معنی ندونستن بالا انداخت که گفتم : رفت بیرون
مامان: کجا
من: نمیدونم🤷♀
یه نگاه به ساعت کردم و بلند شدم دیگه الاناست که سروکله عقاب پیدا بشه
من:فاطمه من میرم اتاقم استراحت کنم عصر هم میخوام برم گلزار
فاطمه: باشه ولی خطرناک نیست؟
من: نه بابا حواسم هست
رفتم تو اتاقم و در تراس و باز گذاشتم
پشت به تراس روی تخت نشستم قرآن و برداشتم و مشغول خوندن شدم نمیدونم چقدر خوندم و چقدر زمان گذشت اما با پیچیدن دست های کسی دور شونه هام و بوسَش روی گونم به خودم میام و با لبخند سرمو به سرش تکیه میدم آروم توی گوشم زمزمه میکنه
عقاب: دلم برات تنگ شده بود اجی جونم
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_دوم #خانومہ_شیطونہ_من سری به معنیه چیه تکون د
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت_سوم
#خانومہ_شیطونہ_من
من: منم دلم برات تنگ شده بود نرگسی
نرگس: به خاطر این وضعیتی که الان توش هستم نمیتونم از کسی خبر بگیرم خطرناکه ، همه خوبن خاله اینا مامان ،بابک و مهدی ...
پریدم وسط حرفش و گفتم: اه اه اگه بزارمت که اسم همه و میگی اره همه خوبن تو خودت خوبی؟
نرگس: اوهوم فقط دلم برای همه تنگ شده
من: بالاخره این ماموریت هم تموم میشه و این دلتنگی ها هم تموم میشن ، اگه باردار نبودم نمیزاشتم تو خودتو وارد این ماجرا کنی
نرگس: این چه حرفیه ، راستی فندوق من الان باید پنج ماهش باشه اره؟
من: اوهوم یک هفته دیگه میشه شیش
نرگس: الهی فداش بشم ، راستی دختره یا پسر؟
خندیدم و به عکس محمدرضا خیره شدم و گفتم: یه پسر کپیه محمدرضا
نرگس: اوه راست میگی
من: اوهوم
حس کردم یه چیزی و گذاشت زیر بالشم برای همین برگشتم طرفش که گفت: اینم گوشت شکاری که میخواستی من دیگه باید برم
من: ممنون مواظب خودت باش
نرگس: همچنین ، سلامبرسون یاعلی
نزاشت چیزی بگم و رفت
همون جور که به درتراس خیره بودم زیر لب زمزمه کردم: علی یارت خواهری
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16501056603814
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عطرنرگسڪہبہمشامممیرسد
دلیادآقاوجمڪرانمےافتد
نفسهایمڪہبہشمارهمےافتد
دلمنیادجمڪرانمےافتد
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_سوم #خانومہ_شیطونہ_من من: منم دلم برات تنگ شد
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت_چهارم
#خانومہ_شیطونہ_من
دستی به صورتم کشیدم و بسته و از زیربالش برداشتم
بلند شدم در اتاق و قفل کردم و دوباره روی تخت نشستم بسته و برداشتم و اروم مشغول باز کردن جعبش شدم درش و که باز کردم چشمام برق زد ، ایول بهت عقاب حقا که خواهر مهدی هستی
سریع بلند شدم و رفتم طرف لب تاپم و بعد روشن کردنش مشغول برسی موقعیت سیا شدم
چند روز پیش متوجه جاسوس توی اداره شدم برای همین به سرهنگ نگفتم که جای سیا و باندش و پیدا کردم به هیچ کس نگفتم فقط منو عقاب میدونیم
بعد اینکه لوکیشن و برای عقاب فرستادم
لب تاپ و خاموش کردم و بلند شدم ساعت چهار و نیم بود رفتم طرف کمد و مشغول پوشیدن لباس هام شدم سرتا پا مشکی پوشیدم و بعد بستن تسبیح به دور مچ دستم چادرم و پوشیدم و رفتم بیرون از مامان و فاطمه خدافظی کردم و از خونه اومدم بیرون سوار ماشین شدم و راه افتادم یکم که گذشت حس کردم کسی داره تعقیبم میکنه از آینه بغل یه نگاه به عقب انداختم که متوجه موتوری شدم که سعی داشت خیلی نامحسوس تعقیبم کنه
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_چهارم #خانومہ_شیطونہ_من دستی به صورتم کشیدم و
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت_پنجم
#خانومہ_شیطونہ_من
بهش پوذخند زدم و گوشیم و از تو کیفم دراورم و به مهدی پیام دادم بیاد جای همیشگی وقتی رسیدم اروم اروم سرعتم و کم کردم تا اومد از کنار ماشین رد بشه درماشین و باز کردم که باعث شد بد بخوره زمین ماشین و خاموش کردم و از ماشین پیاده شدم با دیدن دوتا پسری که از درد به خودشون میپیچیدن ابروهام رفت بالا بیخیال به ماشین تکیه دادم و سرم و انداختم پایین و مشغول بازی با تسبیحم شدم با صدای مهدی سرمو بلند کردم که دیدم بابک هم همراهشونه
با چند نفر دیگه اومدن سمتم و بابک با نگرانی گفت: خوبی باران؟
من: اوهوم
مهدی: چی شده اینا چرا اینجورین تصادف کردین؟
من: نه
بابک: پس چی؟درست حرف بزن باران
من: میخواستم برم گلزار که متوجه شدم یکی داره تعقیبم میکنه برای همین اول به مهدی پیام دادم و بعدش اومدم اینجا و....
مهدی نزاشت ادامه بدم و گفت: و حتما هم طاقت نیاوردی تا ما برسیم خودت زدی اینا و لت و پار کردی؟
من: اوهوم😁😂
با این حرفم همه خندیدن
و چنتا از بچه ها گفتن: ایول بابا
بابک و مهدی: خواهر منه دیگه😎
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16526973523544
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
حاجے...مادنبالشهادتیمحالااگہمیتونے
بترسون :)
#شهادت
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
ڪفنبرتندارند
اینعاشقانگمنام
رهےدرسردارند
اینعاشقانپرواز
#شهیدانه
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
لباستڪسایزه
ڪہاندازههمہنمیشہ...!
#شهادت
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#شوخےطورۍ
شباڪہمابیداریم
آقاپلیسہتوخوابہ
مادنبالمبایلیم
اونوسطادارهخروپفشبہراهہ😜😂
#شبخوبیداشتهباشےرفیق
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
۰•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•