AUD-20231002-WA0004.mp3
10.41M
#مولودی🎉🎊
*ندا جاء الحق رسید بین آسمونا*
🎙محمدفصولی
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت110
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با اومدن بابایینا نهار رو خوردیم و نزدیک ساعت چهار مارو به خونه خانم جون رسوندن و رفتن مغازه.
زنگ رو زدم و مامان در رو باز کرد.
- سحرجون بفرما داخل
هر دو وارد حیاط شدیم، مامان حیاط رو آب و جارو کرده بود، بوی خاک که میاد حس زندگی بهم دست میده
- اخ که چقدر دلم تنگ شده بود برا این بوی خاک و این خونه.
- واااای زهرا اینجا چه قشنگ شده. یادمه یه بار که کوچیک بودیم باهم تواین حیاط بازی میکردیم، اون موقع درخت هاش کوچیک بود، اما الان چقدر بزرگ شدن.
نگاهی به درخت زرد آلو کردم، چون سر به خاک داره اینجوری سرسبزه و هر سال میوه میده. اما اگه سر از خاک برداره نابود میشه. مثل ما انسانها تا زمانی که کبر و غرور نداشته باشیم و متواضع باشیم پیشرفت میکنیم و به سعادت میرسیم اما اگه طغیان کنیم در برابر خدا، نابودی خودمون رو امضا کردیم
- زهراجون. رفتی توفکر، مامان اومد
به خودم اومدم و با دیدن مامان و خانم جون، نزدیکشون شدیم و سلام دادیم.
خانم جون کاسه ی پر از شکلات هم باخودش آورده بود و چند تایی سر سحر ریخت.
- خوش اومدی عروس گلم، قدمت پر خیر باشه عزیزم.
سحر تشکری کرد وبه خونه رفتیم.
بوی خورشت قیمه تو خونه پر شده.
آشپزخونه رفتم و دَرِ قابلمه ای که مامان خورشت بار گذاشته بود باز کردم
- وااااای مامان چه بویی راه انداختی! گشنه م شد
- وااااا، مگه نهار نخوردی؟
- چرا ولی بوی غذای شما باعث میشه دوباره احساس کنم گشنمه
- دختر شکموی خودمی دیگه، چیکارت کنم. ولی مجبوری تا شب صبر کنی.
گوشی رو روی اپن گذاشتم و لباس هام رو عوض کردم.
یک ساعتی میشه خونه خانم جونیم.
زنگ خونه به صدا در اومد، چون آیفون تصویری نیست نفهمیدم کی پشت دره.
آیفون رو برداشتم
- کیه؟
- منم سعید درو باز کن.
دکمه رو زدم و به سحر گفتم چادرم رو بده سعیده.
سریع چادر روی سرم انداختم و به مامان اطلاع دادم سعید اومده.از پشت پنجره نگاهش کردم اخماش تو هم بود، دلهره گرفتم نکنه اتفاقی افتاده.
در رو باز کرد و اومد داخل، سلامی داد و روی یکی از مبل ها نشست.مامان پرسید
- سعیدجان، از کجا فهمیدی اینجاییم؟
- رفتم دَم خونتون نبودین، به حمید زنگ زدم گفت اینجایین.
به درخواست مامان براش چایی ریختم وتعارف کردم
- ممنون، نمیخورم
سینی رو روی میز گذاشتم.
خواستم برم اتاق که صدام زد
- زهرا، میخوام باهات حرف بزنم
چند قدم رفته رو برگشتم
- میشنوم
- اینجا نمیشه، میخوام تنهایی باهات حرف بزنم
نگاهی به مامان وخانم جون که حواسشون بهمون بود، کردم، سحر حس کرد به خاطر اونه که راحت حرف نمیزنه از جاش بلند شد و گفت
- شاید به خاطر من معذبین، با اجازه تون من برم حیاط.
- نه سحر خانم شما بفرمایین بشینین، میخوام با خود زهرا تنها حرف بزنم
از جاش بلند شد و به حیاط رفت، بی میل پشت سرش رفتم حیاط.
پشتش به من بود و دستش رو لای موهاش کرده بود، معلومه خیلی ناراحته، از بچگی وقتی ناراحت و عصبی میشه این کارو میکنه.استرسم بیشتر شد، قلبم به شدت میکوبید و از اینکه قراره چی بگه، تپش قلبم بالا رفته. سعی کردم استرسم رو پنهون کنم و نفس عمیقی کشیدم
- خب میشنوم، چیکارم داری؟
با شنیدن صدام برگشت و چند قدمی نزدیکتر شد
- ببینم زهرا این حرفا چیه به مهسا گفتی؟
از تعجب دهنم باز موند و چشم هام گرد شد،
- کدوم حرفا؟
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
پوسترهای اینفوگرافی نبوی.pdf
1.66M
#پوسترهای_اهلبیتی #هفده_ربیع_الاول #میلاد_پیامبر #پیامبر_رحمت
💎🌹یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"🌹💎
پوسترهای اینفوگرافی میلاد امام صادق ع.pdf
960.3K
#پوسترهای_اهلبیتی #هفده_ربیع_الاول #رئیس_مذهب #میلاد_امام_صادق #پایه_گذار_مذهب_جعفری
💎🌹یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"🌹💎
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت111
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با شنیدن صدام برگشت و چند قدمی نزدیکتر شد
- ببینم زهرا این حرفا چیه به مهسا گفتی؟
از تعجب دهنم باز موند و چشم هام گرد شد،
- کدوم حرفا؟
- ببین برا من فیلم بازی نکن، چون حنات دیگه پیشم رنگی نداره زهرا
دیگه نمیتونم تحمل کنم عصبی داد زدم
- بسه سعید، من نمیدونم مهسا چه چرت وپرتایی بهت گفته که اومدی و از من طلبکاری!
- نمیدونی اره؟ پس بذار خودم بهت بگم، برگشتی به مهسا پیام دادی که سعید من رو دوست داره و از ازدواج با توپشیمونه!
- مننننن؟ من اصلا شماره مهسا رو ندارم
پوزخندی زد و تحقیر آمیر نگاهم کرد
- راسته که میگن نباید گول ظاهر آدمارو خورد، چادرسر میکنی و ادعای مذهب داری، ولی هر غلطی دلت میخواد میکنی
- حرف دهنتو بفهم، حق نداری بهم توهین کنی. اگه واقعا مردی، برو جلوی زنت رو بگیر
با صدای ما، مامان وخانم جون وسحر هراسون به حیاط اومدن، مامان گفت
- چتونه شما دوتا صداتون رو گرفتین رو سرتون، الان همسایه ها میشنون فکر میکنن چی شده،
قطره اشکی از چشمم پایین ریخت، مامان روبه سعید گفت
- چی شده سعید، قضیه چیه؟
عصبی رو به مامان گفت
- اینو از دخترتون بپرسین که مثل چشماتون بهش اعتماد میکنین و سرش قسم میخورین خاله.
دوباره به طرفم برگشت و تو چشمهام با حرص نگاه کرد وادامه داد
- برای آخرین باره میگم زهرا، پات رو از زندگی من بکش بیرون.
هق هقم بالا رفته بود.خانم جون که تا الان ساکت بود سکوت رو شکست و رو به سعید گفت
- درست وحسابی حرف بزن ببینم چی شده
- میخوای چی بشه خانم جون، خجالتم نمیکشه برداشته پیام زده به مهسا که سعید من رو میخواد و از ازدواج با توپشیمونه، اون بیچاره هم دورزه یه چشمش اشکه و یه چشمش آه.
هر سه متعجب به سعید نگاه میکردن، سحر یه لحظه انگار چیزی یادش اومده باشه گفت
- ببخشید قصد دخالت ندارم آقاسعید، اونروز که توجشن زینب و زهرا رفتن حیاط، مهسا اومد آشپزخونه، من یه لحظه گوشی زهرا رو تو دست مهسا....
سعید حرفش رو قطع کرد و جواب داد
- بسه تو روخدا...دیگه نمیخوام چیزی بشنوم ، اینو بدون زهرا من زنم رو دوست دارم اگه قرار بود باهات ازدواج کنم همون موقع ازدواج میکردم.
مامان عصبی جواب داد
-ببین سعید، تاحالا هرچی چرندیات گفتی بسه، دوماه تمام دختر من عذاب کشید حالا که تازه حالش خوب شده، دیگه اجازه نمیدم کسی نازکتر از گل بهش بگه، زهرای من پاکه، از چشم هام بیشتر بهش اعتماد دارم،اولین و آخرین باره سعید، خدا شاهده اگه یک بار دیگه، تأکید میکنم فقط یک بار دیگه، یه کلمه بهش چیزی بگی حرمت فامیلی رو میذارم کنار و هرچی از دهنم دربیاد بارت میکنم. به جای این حرفا برو جلوی زنت رو بگیر.
سعید باورش نمی شد مامان اینجوری جوابش رو بده یه قدم جلو رفت دستش رو به طرفش گرفت خواست حرفی بزنه که پشیمون شد و بدون اینکه جوابی بده با قدم های تند و محکم به طرف در رفت و محکم در رو کوبید.
دیگه تحمل این وضعیت رو نداشتم سریع از کنارشون رد شدم، هرچی سحر زهرا...زهرا...گفت واینستادم و به اتاق خانم جون رفتم.
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
﷽❣سلام صاحِبِ زمانم❣
قصه خلقت با "محمّد" آغاز شد،
و سرانجام هم با "محمد" پایان شیرینش فرا میرسد.
مولای من..
ما مسلمانان اولین محمّدیم،
و چشم براهان آخرین محمد...
کجایی آفتاب شمس احمد... ♥️
✨سالروز ولادت نقطه ی پرگار معرفت، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
و ناشر آیات کبریا، صادق آل محمد علیه السلام
بر مولای عالم، #صاحبزمان و شیعیان ایشان مبارک باد. ✨
🕊أللَّھُـمَ صل علی محمد و آل محمد و ؏َـجِّـلْ فرج آل محمد🕊
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
4_5780532334054870443.mp3
5.37M
🔸 کسی که فراوان برای امام عصر علیهالسلام دعا میکند، شفاعت پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه در روز قیامت شامل حالش میشود.
🔸 پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: چهار طایفهاند که من قطعا ایشان را شفاعت میکنم...
🔸 کسی که برای اهل بیت علیهمالسلام قدمی برمیدارد و خدمتی میکند، محبت قلبی و زبانی خودش را نشان میدهد.
🔸 یکی از مصادیق روشن خدمت به اهل بیت علیهمالسلام، دعا برای فرج حضرت است.
🎧استاد سید محسن سبط الشیخ
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌼•
🔴خاطره جوانی که اعتیاد به گناهی داشت...
🎧 #دکتردولتی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
🌿🌼• 🔴خاطره جوانی که اعتیاد به گناهی داشت... 🎧 #دکتردولتی 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل مح
.
این صلواتی که زیر پستها میذارم دلیلش رو تو پارتهای اینده میفهمید☺️
خودتونم خیلی این ذکر رو بگید ❤️🌿
.
02.mp3
4.35M
#سخنرانی
«با امام زمان خود ارتباط گرفتهایم⁉️»
🎙 #استادیوسفی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
#امام_رضا #امامت #زندگی #امام_زمان #دین #دنیا #عزت #ذلت #زندگی #نصرت_امام
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
✅آیا پیامبر ما در این عصر فرزندی عظیم الشان و گرامیتر از مهدی علیه السلام دارد؟!
🌺بشارتی است که عظمتش را اهلش میفهمند.
🔷این روایت در سه کتاب از چهار کتاب معتبر شیعه ذکر شده است:👇
📚 کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
✋ با این اوصاف، آیا جز با توسل به حضرت صاحب الزمان علیهالسلام، میتوانیم دینمان را حفظ کنیم؟!
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
#حدیث_گرافی
#امتحان_غیبت
#سبک_زندگی_مهدوی
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_میم
#قسمت112
دیگه تحمل این وضعیت رو نداشتم سریع از کنارشون رد شدم، هرچی سحر زهرا...زهرا...گفت واینستادم و به اتاق خانم جون رفتم.
در رو بستم و روی تخت نشستم، دست هام رو روی صورتم گذاشتم و گریه کردم.
در باز و بسته شد، اصلا دلم نمیخواد با کسی حرف بزنم.
با تکون خوردن تخت متوجه شدم کسی پیشم نشست
- زهرا جان، میخواستم بگم....
دست هام رو برداشتم و به سحر که با محبت نگاهم میکرد گفتم:
- هیچی نگو سحر، هیچی. اون قدر حالم خرابه که هیچ چی نمیتونه آرومم کنه
دستش رو روی دستم گذاشت و آروم ماساژ داد
- مامان میخواست بیاد باهات حرف بزنه، نگرانت شده،اما بعدش پشیمون شد و گفت من بیام.
ببین عزیزم، شاید اینم امتحان الهیه، راستش نمیدونم چجور بگم اما مطمئن باش امثال مهسا نمیتونن آبروی یه بنده مؤمن خدا رو ببرن. سعیدم بزودی اشتباهش رو متوجه میشه، به قول قدیمیا زمستون تموم میشه و رو سیاهیش میمونه برای ذغال.
همونطور که دستمالی به طرفم گرفت تا اشک هام رو پاک کنم جواب دادم
- سحر! من چه بدی در حق مهسا کردم که این کارا رو میکنه، خیلی آدم دو روییه، هیچ وقت نمیبخشمش سحر هیچوقت.
- کاش اون شب میفهمیدم نقشه ای داره که گوشی تورو برداشته.
- عشق مهسا چشم سعید رو کور کرده، دیگه حالم ازش به هم میخوره، فقط میسپارمش به خدا.
- آروم باش عزیزم، تو الان عصبانی هستی، میخوای یکم استراحت کن تا شب حالت جا بیاد، چون حمید اگه با این حال ببینه تورو، اونوقت ممکنه بره باهاش در گیر بشه.
- حمید نباید بفهمه، وگرنه خون به پا میکنه. کاش میتونستم به همه بگم که سعید ازم خواست بهم بزنم.
چند تقه به در خورد و مامان و خانم جون اومدن داخل. نگرانی رو از چشم های مامان میفهمیدم. سرم رو پایین انداختم و حرفی نزدم. مامان گفت
- زهراجان، الهی دورت بگردم. کاش همون موقع حقش رو میذاشتم کف دستش. صبر کن به وقتش با خاله ت حرف میزنم و همه چیز رو بهش میگم. یه ساعت دیگه مهمونها میان یکم استراحت کن تا آروم شی. نگران هیچ چیزم نباش، مهسا هنوز من رو نشناخته، میدونم باهاش چیکار کنم.
همشون رفتن و روی تخت دراز کشیدم. هر چی تلاش میکنم بخوابم نمیتونم. کلافه چشم هام رو باز کردم و به سقف خیره شدم. خدایا این اتفاقا چرا داره میفته، هیچ وقت دلی رو نشکستم، اما الان بدجور سعید دلم رو شکست. تصمیم گرفته بودم از هیچ کس کینه ای نداشته باشم اما انگار شیطون پاش رو کرده تو یه کفش که من رو از راه بدر کنه.
اگه امتحانه، خدایا ازت خواهش میکنم با آبروم امتحان نشم. به خودت توکل کردم خدا.
نفسم رو با آه بیرون دادم و بیخیال خوابیدن شدم. به هال رفتم و با دیدن خانم جون و مامان و سحر که آروم باهم حرف میزدن به طرفشون رفتم.
صحبت هاشون رو قطع کردن و سحر با لبخند گفت
- بهتری؟
- اره خدارو شکر
مامان برام چایی ریخت و نزدیکم نشست.
- فردا میرم خونه خاله ت، همه چیز رو میگم.
دستپاچه گفتم
- نه مامان، فعلا صبر کنین. به وقتش همه چیز رو میگیم اما نه الان، باید بفهمم چرا مهسا این کارهارو میکنه.
مامان آهی از ته دل کشید.
- باشه عزیزم، هرچی توبگی، فقط تو بخند.
خانواده سحر و بابایینا هم اومدن، حوصله حرف زدن ندارم. حمید چندباری پرسید اما وقتی دید جواب نمیدم بیخیال شد.
مهمونی امروز با حرف های سعید خراب شد. نزدیک ساعت یازده آماده شدیم تا برگردیم خونه، هر چی اصرار کردم خانم جون بیاد قبول نکرد و گفت دلم برا خونم تنگ شده، فردا بهت سر میزنم.
به خونه رسیدیم و لپ تاپ رو برداشتم و با گفتن یه شب بخیر کوتاه به اتاق رفتم.
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞