eitaa logo
مسجد پایگاه قرآنی
314 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
788 ویدیو
34 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 آدم «نفسانی» وقتی می‎خواهد کسی را تحت فرمان در بیاورد، اول شخصیت او را خرد می‎کند و بعد، نصیحت می‎کند. اما یک آدم «روحانی» اول احترام می‎گذارد و محبت می‎ورزد و بعد حرف می ‎زند. چیزی را که می ‎خواهیم شکل بدهیم اول باید نرمَش کنیم تا بتوانیم در قالب بگنجانیم. نفس، وقتی که می ‎خواهد نصیحت کند، انسان زیر دست خود را در کوره تحقیر و اهانت نرم می‎کند، بعد او را در قالب نصیحت می‎ریزد تا او را در آن، جا بدهد. اما عقل وقتی می ‎خواهد نصیحت کند، در گرمای محبت و احترام، طرف را نرم می‎کند و بعد به او خط می‎دهد و نصیحت می ‎کند. آیت الله حائری شیرازی
ابو جعفر خثعمی نقل می‌کند امام صادق عليـه ‌الســلام كـيـسـه زرى بـه مـن داد و فرمودند: اين را بده بـه فلانى از بنى هاشم و به او نگو من داده ‌ام ابو جعفـر می گـوید: کیسه را بردم به او دادم‌. گـفت خـدا به كـسى كـه داده خـير بدهد هر سال آنقدر به من می ‌دهد كه تا سال ديگر ما را كافى است ولى جعفر بن محمد با آنكه دارد چیزی به ما نمی ‌دهد! ، جلد ۴۷ ، صفحه ۲۳
رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند: وقـتی مـرا به معـراج بردند ، وارد بهشت شـدم. در آنجا هایی ديدم كه با خشت طلا و خـشت نقره ساختمانی می سازند ولی گاهـی دست از كار می كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهی كار میكنيد و گاهی از كار دست می كـشيد؟ سـبب چيست؟ پاسـخ دادنـد: هـر وقـت مـصالح سـاختمانی بـه ما برسد مشغول میشويم و هـرگاه نرسد از كـار بـاز می ‌ايستيـم . گفتـم ساختمان شما چيست؟ جــواب دادنـد: سبـحـان الله ، الحـمـدلله، لا اله الا الله و الله اكبر وقتی مؤمن اين ذكرها رامیگويد ما ساختمان را میسازيم وقتی كه ساكت می‌شود ما نيز دست از كار می كشيـم. بحار جلد ۷۳ صفحه ۲۴۶
📖 امام صادق علیه السلام، در حال طواف کعبه بودند که "سفیان ثوری" از ایشان پرسید: آیا حضرت محمد صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله، هنگامی که در طواف کعبه، مقابل حجرالأسود می‏‌ رسیدند، آن را لمس می‌ کردند و می‌ بوسیدند؟ امام صادق پاسخ دادند: بله، رسول‌الله، هم در طواف واجب و هم مستحب، حَجَرالأسود را لمس می‌ کردند و می‌ بوسیدند. امام صادق ، پس از پاسخ به سوال سفیان، از مقابل حجرالاسود رد شدند ولی آن را لمس نکردند. سفیان با تعجب پرسید: مگر شما نگفتید که رسول اللَّه در طواف خود، حجرالأسود را می‏‌ بوسیدند؟ پس چرا خودتان از کنار آن عبور کردید و آن را لمس نکردید؟ امام صادق علیه السلام در جواب گفتند: مَردم آن زمان، حقّ حضرت محمد صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله را رعایت می‏‌کردند؛ و زمانی که رسول‌الله به حجرالأسود می‏‌ رسید، برایش راه می‏‌گشودند و آن حضرت به راحتی و بدون اینکه مزاحم دیگران شوند به آن می‌ رسیدند. ولی مَردم این زمان، حقّ مرا نمی‏‌شناسند و رعایت نمی‏‌کنند. من هم دوست ندارم برای آن که حَجَرالأسود را لمس کنم و آن را ببوسم، بر جمعیّت فشار آورم و افراد را اذیّت کنم. کافی ، جلد ۴ ، صفحه ۴۰۴. وسائل‏ الشّیعة ، جلد ۱۳، صفحه ۳۲۵
📖 قاضی اجـرای احکام تعریف می کرد: در تبریـز بـودم یـک خانمی در حیـن گـذر از خیابان در اثر تصادف با یک پیکان راهی بیمارستان شد. راننده پیکان، ماشینش را فروخت و خرج هزینه بیمارستان کرد. اما متاسفانه آن بانو فوت کرد. اولیای دم متوفی چند پسر و دختر بودند که مرتب به اجرای احکام مـراجعـه می کردند و پیگیر پرونده بودند تادیه بگیـرند. ضارب به دلیل نداشتن دیـه در زنـدان بـود . من اولیای دم را که همگی فرهنگی بـودند از وضعیت زندان آگاه کردم یکی ازفرزندان مطلبی گـفت که خیـلی آمـوزنده بـود. او گفت: چون راننده بخاطر مـادر ما تنها دارایی‌اش راکه یک پیکان بود رافروخت و بـه حساب ما واریـز کـرده است. ما هم تصمیم گـرفتیـم با گـرفـتن دیـه از بیمه برای او منـزلی تهیه کنیـم و به او زندگی بدهیـم تا روح مادر مان از ایـن عمل ما خشنود شود
📖 رسول خدا صل الله علیه و آله فـرمودند هـر کــس بـه هنـگام خواب با وضـو به رختخـواب برود ، تا زمـانی که از خـواب برخیزد، ثواب شب زنده داری و مناجات بـه او می دهـنـد. وسـائل الـشیعه جـلد ۱. همچنین فرمود کسی که با وضو بخوابد گـویا شـب تـا صبـح بیـدار و به عبادت مشغول بوده است. وسائل الشیعه ، جلد ۱ صفحه ۲۶۶. کسی کـه با وضــو بخـوابـد ، بستـرش تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر کـسی بدون وضــو بخوابد ، تا صبح مانند مـرداری است که بستـرش قبــرش است. مستدرک الـوسائل، جلد ۱ ، ص ۴۲
📖 حاج اسـماعیل دولابی فرمـود در جوانی اسبی داشتـم ، وقتی سـوار بر آن از کنار دیواری عبور میکردیم و سایه‌ ی خودش را روی دیوار میدید خیال میکرد‌ اسب دیگری است که خرناس میکشید و سعی ‌می‌کرد ‌از آن‌ جلو بزند. هر چه تند میـرفت ، میدید هنوز از سایه‌ اش جلـو نیفتـاده باز به سـرعتش اضافه می ‌کرد تا حدی که اگـر این جریان ادامه می‌یافت، مـرا به کشتن میداد‌. اما دیوار که تمام میشـد، سایه‌ اش از بین میرفت او آرام می ‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگـران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست می‌ خـواهـد از آنها جلو بـزنـد و اگــر از چشـم‌ و هــم‌ چشـمی بـا دیگـران بـازش نـداری تـو را به نابودی می ‌کِشاند
📖 آورده اند که: پادشاهی عادل در سرزمین چیـن حکـومت می کـرد تا ایـن که بر اثر بیماری حـس شنـوایی خود را از دست داد. او نزد وزیران خود گریه زیادی کرد. آنان بـرای آرامـش پـادشـاه گـفتند: اگـر حـس شنوایی شما از دست رفت ، خدا به شما عمر زیاد می دهد. پادشاه گفت شما اشتباه فکر میکنید. من برای این گریه می کنم که اگر مظلومی برای دادخواهی بیاید صدای اورا نشنوم. پس دستور داد تا در همه سرزمین اعلام کنند هیـچ کس جامـه سـرخ نپـوشد جـز مظلوم، تا لباس آنها را ببینم بفهمم که او مظلوم است و به یاری اش بشتابم. به نقـل از جوامـع الحکایات ، نوشتـه محمد عوفی
📖 امام جعفر صادق علیه السلام فرمـودند: اگر کسی که اضطراب شـدید دارد سوره تحریم راقرائت نماید آرامش پیدا میکند واگر بر بیمار صرعی بخوانند به هوش آید و اگر برای کسی که بیخوابی و شب بیداری به سراغش آمده بخوانند موجب خوابیدن او می‌شود. منبع: تفسیرالبرهان جلد ۵ ، صفحه ۴۱۷
📖 برادران يوسف نبی وقــتی می خواستند حضـرت را داخـل چـاه بنــدازند، يـوسف لبخنـدی زد! بـرادرانـش پرســيـدنـد: چـرا میخنـدی؟ اينجـا که جای خنده نيست. يوسف فرمود روزی در اين فکر بودم که چطور کسی ميتواند با من اظهار دشمنی بکند با وجـود ايـن که برادران نيرومندی چون شما دارم. امـا حالا می‌بینم که خدا هميـن بـرادران را بـر مـن مـسلط کــرد تا بدانـم غير از خدا تکيه گاهی نيست! و ايـن چــاه نشينیِ امــروز مـن تاوانِ تکيه کردن به غیر خداست...
📖 مـرحـوم آیت الله مـجتهـدی میفـرمـودند انسـان حـق ندارد عـیب کـسی را بگـویـد حالا بعضی ها می گویند آقا ما دیده ایم کـه می گـوییـم ، ندیـده کـه نمی گـوییم! جواب‌این است که چون دیدی ومیگویی غیبت است ، اگر ندیده باشی که تهمت است. تو هیچ عیبی نداری ؟ مریضی؟ همه اش عیـب ایـن و آن را می گـویـی کـه فـلانی چِنیـن ، فلانی چُنان . چـه کار داریـم کـه فلانی بـد است یا خـوب ، بـه ما چـه؟ ما ببینیم خودمان چه کاره هستیم. خطبـه ‌ای در نهج البلاغه هـست راجـع به غـیبت که امیـرالمومنین علیـه السلام می فـرمایند اگـر شما هیچ عیبی نداشته باشـید همین که عیب مردم را می‌گویی، همین بزرگترین عیب است
📖 مسعود پای کامپیوتر نشسته است که ناگاه بغضش می‌ترکد و اشک می‌ ریزد. می‌ پرسم چه شده است؟ می‌ گوید: نتایج قبول‌ شدگان رشته‌ی پزشکی را دیدم که من با اختلاف جزئی از آنها قبول نشده‌ ام. اگر من یک سؤال در زیست‌ شناسی درست زده بودم الآن یک‌ سال دیگر پشت کنکوری نبودم. تازه از قبول‌ شدن امسال هم ناامیدم، فقط یک سؤال زندگی مرا تغییر داد. به یاد آیه‌ای می‌افتم: فأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ (6 - قارعه) اما کسى که (در آن روز) ترازوهای (اعمالش) سنگین است. فهُوَ فی عیشَة راضِیَة (7 - قارعه) در یک زندگى خشنود کننده خواهد بود. واقعاً دنیا هم آزمون آخرت است. مبادا از انجام کوچک‌ ترین عبادت و ذکر و کار نیک غفلت کنیم. چه بسا همین یک کار نیک خرد که دادنِ سیب کوچکی دستِ یتیمی باشد، باعث شود وزنه‌ی اعمال صالح‌مان سنگین‌تر شود و بهشتی شویم. مسعود یک‌ سال و سال‌ های دیگر می‌ تواند پشتِ کنکور باشد و غفلت و کسری یک سؤال را جبران کند ولی بعد از مرگ، دیگر فرصتی برای جبران نیست.