eitaa logo
مسجد پایگاه قرآنی
334 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
788 ویدیو
34 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ كافرى از ابراهيم علیه السلام طعام خواست. حضرت فرمود: اگر مسلمان شوى ، تو را مهمان كنم و طعام دهم. كافر از آنجا رفت 🍂 خداى عزوجل وحى فرستاد كه اى ابراهيم: ما هفتاد سال است كه اين كافر را روزى مى دهيم و اگر تو يك شب ، او را غذا میدادى و از دين او نمی‌پرسيدى، چه مى شد 🍂 حضرت ابراهيم علیه السلام در پى آن كافر رفت و او را باز آورد و داد. كافر گفت: چه شد كه از حرف خود، برگشتى و پى من آمدى و برايم سفره گستردی؟ حضرت ماجرا را گفت 🍂 كافر گفت: اگر خداى تو چنين كريم و است ، پس دين خود را بر من عرضه كن تا ايمان بياورم .
🍃 چرا عيد غدير خم را عيد سيدها می ‌نامند؟ ✍️پاسخ: 🍃 در اهل بیت علیهم السلام سخنی دال بر این مطلب وجود ندارد ؛ بلکه روایاتی وجود دارد که نشان می ‌دهد عید غدیر مربوط به تمام مسلمانان است . البته احترام بسیار بالا ست 🍃 چنانکه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در این زمینه می‌فرماید: بهترين عيدهای امت من است و آن روزی است كه خداوند مرا مأمور ساخت تا برادرم علی عليه‌السلام را به جانشينی خود منصوب كنم بحارالانوار ، جلد ۹۷ ، صفحه ۱۱۱
✍رسول‌ خدا صل الله علیه وآله فرمود یاعلی! اگر امّـت من آنقدر روزه بگیرند که از کمر خمیده شوند ، و آنقدر بخوانند که چون زه کمان لاغر گردند، و با تو دشمنی نمایند ، خداوند آنان را با صورت در می ‌افکند. منابع از کتب اهل ‌سنت شمس الاخبار ، صفحه ۳۳. كنز الفوائد ، جلد ٢ ، صفحه ١٨١ و ....
🍵 امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید 🔹 هر كس مؤمنى را در روز غدیر افطار دهد ، مثل این است که یک میلیون پيامبر و صدّيق و شهيد را افطار داده است. حالا اگر یک نفر ، چند نفر از ومومنات را افطاری دهد دیگر چند میلیون میشود؟ ومن از سوى خداى متعال، ضامنم كه از كفر و فقر ، در امان باشد. 🔸«مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏ ِ وَ أَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقرِ 📗مصباح المتهجد ، جلد ۲ ، صفحه ۷۵۸
💠متاسفانه اهل سنت ماجرای غدیر رو اینجوری تموم میکنن که منظور پیامبر۵ در غدیر از کلمه "ولی" نسبت به حضرت علی علیه السلام یعنی دوست ویار بوده نه جانشینی و ولایت! 💥حالا خودتون با خوندن این داستان کنید منظور پیامبر را: ♻️دو نفر، یکی شیعه و دیگری سنی، در خانه ای با هم زندگی می کردند. ☘یک روز برادر سنی به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او و گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبی دارم؛ 🔷سنی گفت: "الان تو راهم نمی شه". شیعه اصرار کرد و سنی باز قبول نمی کرد. 🍃آخر آنقدر اصرار کرد که سنی قبول کرد که برگردد.وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چی بود؟" 🌟شیعه گفت: "هیچی؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو منی. همین". 🔶سنی عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض داری این همه راه منو کشوندی که همینو بگی؟ مگه آزار داری؟ 🔵شیعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنید! ⚠️میگویید پیامبر صلی الله علیه و آله این همه مردم رو معطل کرده ، وقتی به می رسه دستور توقف میده، میگه اونایی که جلو افتادن بگین برگردند و صبر می کنیم اونایی که نرسیدن برسند 🍃 میگن آنقدر هوا گرم بوده که مردم زیر شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند. تعدادشون ۱۲۰ هزار نفر بوده. آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل کنه بشن که بگه علی فقط دوست منه
امام صادق عليه السلام فرمودند هركس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند او را دوست مى‌ دارد و محبوب همه مردمانش مى‌گرداند و هرگز در دنيا گرفتار درويشى ، فقر ، درماندگى و هيچ آفـتى از دنيـا نخـواهد شــد و از همراهان اميرمؤمنان علیه السلام خواهد بود. اين سوره ، ويژه علی علیه السلام است و كسى در آن شريك نيست منبع : ثواب الأعمال : ۱ / ۱۴۴ 📚
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﻋﺎلمی سوال کرد: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﻋﺎﻟﻢ فرمود ﺁﯾﺎ ﺗﻮ می‌توانی ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﯽ؟ انگلیسی ﮔﻔﺖ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩ هستند ﮐﻪ میتوﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ بدﻫﻨﺪ . ﻋﺎﻟﻢ ﮔـﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ همه ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ‌ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﺯنﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ می‌پوشند، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗـﯽ ﮔـﺬﺍﺷﺖ ﺑﻌﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ شکلات رﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧـﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁن ها ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنی؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋـﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫـﺎﯼ ﻣـﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می كنند
خاطره ای شنیدنی از آیت الله وحید خراسانی. در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت میرزا را کاردارم مردم گفتند میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار دارم؟ گفت عیبی ندارد من میروم اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سرو پای برهنه دوید و طلبه را درآغوش گرفت .دفتردار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: دوست داشتم ثواب این همه مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد، گفتند میرزا کار این طلبه مگر چه بوده؟ میرزا گفت: این طلبه به یکی از دهات های سنی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید قرآن یاد می دهم بدون پول سنی ها گفتند خوب است بدون پول است این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می داد بذر محبت امیرالمؤمنین را دردل این بچه ها کاشت این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد. این طلبه ۱۵سال شب ها بردر خانه ها می رفت و یواشکی نانی که آن ها بیرون می انداختند را می خورد ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را شیعه کند . مصباح الهدی، آیت الله وحید خراسانی 📚
آقا امـام مـحمد باقر علیه السلام فرمود: هركس را به جهت يكی از اين سه حالت طلب كـند: اول بی نيازی از مـردم، آسايش و رفاه خانواده، كمك و رسيدگی به همسايه اش روز قيامت در حالتی محشور می‌گردد و به خداوند متعال نائل می‌شود كه صـورتش همچـون مـاه شب چهـارده، نورانی است. مـَنْ طَلَبَ الدُّنْيا اسْتِعْفافاً عَــنِ النّاسِ ، وَ سَعْياً عَلی أهْلِهِ، وَ تَعَطُّفاً عَلي جارِهِ ، لَقَی اللهَ عَـزَّ وَجَلَّ يَوْمَ وَ وَجْهُهُ مِثلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ. وسائل‌الشّيعة،ج۱۷،ص۲۱
؟ ابو اسماعیل می‌گوید خدمت امام محمد باقر علیه السلام عرض کـردم فدات بشم درمحیطى که ما می‌کنیم شیعه بسیار زیاد است آقا فرمود آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیکوکار از خطا کار در مى‌گذرد؟ و آیا نسبت به یکدگر همکارى وبرادرى دارند؟ عـرض کردم نه آقا جـان. حضـرت فرمود آنها شیعه نیستند کسى است که این کارها را انجام دهد. منبع کافی دوستی و محبت اهل بیت علیهم السلام افتخار بزرگی است. محبت ، انسان را به محبوبش نزدیک می کند. و چه محبوبی بهتر از اهل بیت که سر تا پای وجودشان بندگی خـداوند اسـت. دوستی اهـل بیت علیهم السـلام به ادعـا نیست و دوسـتان حقیقی کـسانی هستند کـه در و عمل به آنها تمسک کرده ودنباله رویشان هستند 📚
پیرمرد دانایی به نوه اش گفت : فرزندم میدونستی که بهشت مجانی و دوزخ رو باید باپول خرید. پسر از پدربزرگ سوال کرد چگونه بهشت مجانی اما رو باید با پول خرید؟ پیرمـرد گـفت؟ پسرم نماز و روزه و همه کارهای خوب رو بابتشان پولی پرداخت نمیکنی وبهشت مجانی به دست می‌آید؛ اما شراب و زنا وقمار و ربا بابتشان پول پرداخت میکنی پس جهنم را باید با پول خریـد . کـدام بهتره؟ مـجانی یا جهنم پولی؟
📖 یادتونه سال‌های گذشته مدام در ایام حج، خنّاسان می‌گفتند با پولی که از طرف ایرانی‌ها صرف هزینه حج میشه، چه کارهای عجیب و غریبی میشه کرد و چندصدتا بیمارستان فوق تخصصی در شهرهای ایران میشه ساخت و چند میلیون فقیر رو میشه از فلاکت درآورد و چقدر لامبورگینی با پول ما وارد عربستان خواهد شد و... امسال هیچ ایرانی به حج نرفت، پولی هم بابت حج از کشور خارج نشد، بسم‌ الله! دستاوردهای اقتصادیشو برای ما بشمارید.. تا حالا چند تا بیمارستان ساخته شد و به چند تا فقیرکمک شده؟... دیدید همه این حرف‌ها برای دلسوزی فقرا نبود؟ هدف فقط کمرنگ کردن باورهای مردم به مسائل شرعی و دینی بود؟ حالا هم نوبت عزاداری محرم است. ظاهراً گشت‌وگذار شمال ایجاد مشکل نمی‌کنه!!!
درراه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو نفـر از بزرگان را امتحـان کـند. به بهایی کـه اسبش جلو می رفت گفت این میرداماد چقـدر بی عرضه است اسب او دائم عقب می ماند شیـخ بهـائی گـفت کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این همه را ندارد. سـاعتی بعد عقب ماند و به میرداماد گـفت این شیخ بهائی رعایت نمیکند ، دائم جلوتر می تازد. میرداماد گفت اسب ایشان از این‌که آدم بزرگی چـون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسـد و می خواهد از شـوق بال در آورد. در یکـدیگر حافظ آبروی هم باشیم 📚
قرآن و چای قند پهلو کنار چای تلخ همیشه یا قند است یا شکر به همین خاطره که چای تلخ گوارا و دلنشین می شه . یادت باشد بعضی افراد مثل چای تلخ می مونند. یعنی با دیگران خیلی بد تا می کنند. فرهنگ قرآنی به ما یاد داده که با این دسته افراد می بایست مثل شکر باشیم یعنی شیرین حرف بزنیم و شیرین رفتار کنیم. به قول سعدی شیرازی: چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی. خدای متعال در یک فرمول زیبای قرآنی می فرماید: وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ؛ و نيكى با بدى يكسان نيست. ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ؛ بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع كن؛ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ (فصلت/34) اگر این طور رفتار کنی خواهید دید که) ناگاه همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است!
قربانی میکنم در خودم تمام منیت ها را، تمام آنچـه که باعـث دوری مـن از خدایم می شود ، قربانی می‌کنم حسادت را، که مبادا به آنچه دیگـری از من دارد حسد بورزم قربانی میکنم حسرت را ، که ذره ای مرا از خودِ واقعی ام دور نکند و هـرگـز آهی نکشـم برای و نداشـته هـایم قربانی می کنم ترس را در وجودم، که با اشتیاق صـد برابر در راه رسیدن به کمال قدم بگذارم، میکنم وابستگی هایـم را به این دنیای فانی زیرا که میدانم هرچه در این مسیـر سبک تر باشـم رهـایی ام آسـان تر می شود
دوستی که لوازم خانگی می فروشد‌ نقل می‌ کرد: روزی در مغازه نشسته بودم که مردی به مغازه مـن آمد و گـفت برای یک هفته چند خالی لوازم خانگی اجـاره می ‌خـواهم . پرسیـدم: برای چـه؟ چشمانش پر شد و گفت: قـول می دهید‌ محرم راز من باشید؟ گفتم حتما گفت: دخترم ایـن هفته عروسی می‌ کند، جهاز درست حـسابی نتونستـم بخـرم. از صبـح گـریه می‌ کنـد . مجبور شـدم ایـن نقشه را طـرح کنـم. کارتن خالی ببـریم و توش آجر بزاریـم تا دیگران نگویند جهاز نداشت. چـون میگویند: دختر بی مانند روزه بی‌نماز است. اشک در چشمم جمع شد و ... در دین اسلام بدعت گذاشتن امری حرام است. یکی از این بدعت‌های غلط بازدید جهاز دختر است. که باعث رو شـدن فقرِ فقرا ‌می‌شود. کسی که بتواند این بدعت ‌ها را به نـوبه خـود بشکند و در عـروسی خود کسی را به دیـدن جهاز خود دعوت نکند، یقین به عنوان مبارز با بدعت ، یک اسـت و طبـق احـادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد.
از امـام صادق علیه السـلام سوال کردند یوم الحسره ، کدام روز است که خداوند میفرماید بترسان ایشان رااز روز حسرت حـضـرت جــواب دادنـد آن اسـت کــه حتـی نیکـوکاران هـم حسـرت می خـوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند پرسیـدنـد آیا کـسی هست کـه در آن روز نداشته باشـد؟ حضـرت فرمـود آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستـاده باشد. منبع وسائل الشیعه
در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلـه آمـده است کـه فـرمـودنـد شستـن صورت ها و دست ها و مسح سـر و پاها در ، رازی دارد شستن صورت در وضو ، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صـورت انجام دادم ، آن را شست و شو می کنم تا با صـورت پاک به جـانـب تو بایستـم و عبـادت کنـم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دسـت شستم و به واسـطه گناهـانی که با دستـم مـرتـکب شـده ام ، دستـم را می کنم. مسـح سر در وضـو ، یعنی خـدایا! از هـر خیــال بـاطل و هــوس خـام کــه در سـر پرورانده ام ، سرم را تطهیر میکنـم و آن خیالهای باطل را از سر به دور می‌اندازم مسح‌پا، یعنی خدایا! من ازرفتن به مکان زشت پا میکشم و این پا را از هـر که با آن انجام داده ام ، تطهیر می کنـم. من لایحضره الفقیه ، جلد۲ ،
مردی به امام باقر علیه‌السلام عرض کرد عـیـالـی بــد دارم و مـشـکلات و سختی هائی را در منزل تحمّل میکنم که از هندوانه ابوجهل تلخ تر می باشـد امام باقر علیه‌السلام فرمودند هرکس در مقابل ناملایمات و حرف‌های نابجای اهل مـنزل صبر و تحمّل کند ، ثواب روزه دار و نصیـبـش می گـردد و همنشین با شهدائی میشـود، که در رکاب حضـرت رسول صل ‌الله علیه و آله شهید شده باشند. ثواب الأعمال صفحه ۲۳۵ 📚
نقـل است جـوانی عاشـق دختـر پادشـاه شـد. یکی از ندیمـان پادشـاه به او گفت: اگـر احساس کند تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خـودش به سراغت خواهد آمد. جوان به عبادت مشغول شد بطوری که مجـذوب پرستش شد روزی گذر پادشاه به مکان جوان افتاد و دریافت بنده ای با اخلاص است. همانجا از وی برای دختـرش کـرد. جـوان فـرصتی برای فکـر کردن طلبید و به مکانی نامعلوم رفت ندیم پادشاه به جستجـو پرداخـت و بعد از مـدت هـا جستجـو او را یافـت و دلیل کـارش را پـرسـیـد. جـوان گـفـت: اگـر آن دروغیـن کـه بخاطـر رسیـدن به معشوق بود ، پادشاهی را به درِ خـانه ام آورد، چرا قدم در بندگیِ راستین نگذارم تا پادشاه را در خانۀ خویش نبینم؟
📖 آدم «نفسانی» وقتی می‎خواهد کسی را تحت فرمان در بیاورد، اول شخصیت او را خرد می‎کند و بعد، نصیحت می‎کند. اما یک آدم «روحانی» اول احترام می‎گذارد و محبت می‎ورزد و بعد حرف می ‎زند. چیزی را که می ‎خواهیم شکل بدهیم اول باید نرمَش کنیم تا بتوانیم در قالب بگنجانیم. نفس، وقتی که می ‎خواهد نصیحت کند، انسان زیر دست خود را در کوره تحقیر و اهانت نرم می‎کند، بعد او را در قالب نصیحت می‎ریزد تا او را در آن، جا بدهد. اما عقل وقتی می ‎خواهد نصیحت کند، در گرمای محبت و احترام، طرف را نرم می‎کند و بعد به او خط می‎دهد و نصیحت می ‎کند. آیت الله حائری شیرازی
ابو جعفر خثعمی نقل می‌کند امام صادق عليـه ‌الســلام كـيـسـه زرى بـه مـن داد و فرمودند: اين را بده بـه فلانى از بنى هاشم و به او نگو من داده ‌ام ابو جعفـر می گـوید: کیسه را بردم به او دادم‌. گـفت خـدا به كـسى كـه داده خـير بدهد هر سال آنقدر به من می ‌دهد كه تا سال ديگر ما را كافى است ولى جعفر بن محمد با آنكه دارد چیزی به ما نمی ‌دهد! ، جلد ۴۷ ، صفحه ۲۳
رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند: وقـتی مـرا به معـراج بردند ، وارد بهشت شـدم. در آنجا هایی ديدم كه با خشت طلا و خـشت نقره ساختمانی می سازند ولی گاهـی دست از كار می كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهی كار میكنيد و گاهی از كار دست می كـشيد؟ سـبب چيست؟ پاسـخ دادنـد: هـر وقـت مـصالح سـاختمانی بـه ما برسد مشغول میشويم و هـرگاه نرسد از كـار بـاز می ‌ايستيـم . گفتـم ساختمان شما چيست؟ جــواب دادنـد: سبـحـان الله ، الحـمـدلله، لا اله الا الله و الله اكبر وقتی مؤمن اين ذكرها رامیگويد ما ساختمان را میسازيم وقتی كه ساكت می‌شود ما نيز دست از كار می كشيـم. بحار جلد ۷۳ صفحه ۲۴۶
📖 امام صادق علیه السلام، در حال طواف کعبه بودند که "سفیان ثوری" از ایشان پرسید: آیا حضرت محمد صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله، هنگامی که در طواف کعبه، مقابل حجرالأسود می‏‌ رسیدند، آن را لمس می‌ کردند و می‌ بوسیدند؟ امام صادق پاسخ دادند: بله، رسول‌الله، هم در طواف واجب و هم مستحب، حَجَرالأسود را لمس می‌ کردند و می‌ بوسیدند. امام صادق ، پس از پاسخ به سوال سفیان، از مقابل حجرالاسود رد شدند ولی آن را لمس نکردند. سفیان با تعجب پرسید: مگر شما نگفتید که رسول اللَّه در طواف خود، حجرالأسود را می‏‌ بوسیدند؟ پس چرا خودتان از کنار آن عبور کردید و آن را لمس نکردید؟ امام صادق علیه السلام در جواب گفتند: مَردم آن زمان، حقّ حضرت محمد صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله را رعایت می‏‌کردند؛ و زمانی که رسول‌الله به حجرالأسود می‏‌ رسید، برایش راه می‏‌گشودند و آن حضرت به راحتی و بدون اینکه مزاحم دیگران شوند به آن می‌ رسیدند. ولی مَردم این زمان، حقّ مرا نمی‏‌شناسند و رعایت نمی‏‌کنند. من هم دوست ندارم برای آن که حَجَرالأسود را لمس کنم و آن را ببوسم، بر جمعیّت فشار آورم و افراد را اذیّت کنم. کافی ، جلد ۴ ، صفحه ۴۰۴. وسائل‏ الشّیعة ، جلد ۱۳، صفحه ۳۲۵
📖 قاضی اجـرای احکام تعریف می کرد: در تبریـز بـودم یـک خانمی در حیـن گـذر از خیابان در اثر تصادف با یک پیکان راهی بیمارستان شد. راننده پیکان، ماشینش را فروخت و خرج هزینه بیمارستان کرد. اما متاسفانه آن بانو فوت کرد. اولیای دم متوفی چند پسر و دختر بودند که مرتب به اجرای احکام مـراجعـه می کردند و پیگیر پرونده بودند تادیه بگیـرند. ضارب به دلیل نداشتن دیـه در زنـدان بـود . من اولیای دم را که همگی فرهنگی بـودند از وضعیت زندان آگاه کردم یکی ازفرزندان مطلبی گـفت که خیـلی آمـوزنده بـود. او گفت: چون راننده بخاطر مـادر ما تنها دارایی‌اش راکه یک پیکان بود رافروخت و بـه حساب ما واریـز کـرده است. ما هم تصمیم گـرفتیـم با گـرفـتن دیـه از بیمه برای او منـزلی تهیه کنیـم و به او زندگی بدهیـم تا روح مادر مان از ایـن عمل ما خشنود شود