May 11
ای منتظر آیا میدانی...
سپاهیان امام حسن خود را آماده نبرد کرده بودند...
اما دنیاطلبی و طَمَع و تهدید و انتشار شایعات بی پایه...
با این خیلِ سپاه و یاران چه کرد؟
بله، ورق برگشت و این سپاه مضطرب، قصد جان امام خود کرد
ای منتظر چقدر آماده ای؟!
تاریخ همان است ولی تو همان نباش، البته اگر راست میگویی و واقعا منتظر ظهوری...
🌸 میلاد #امام_حسن علیه السلام بر امام زمان و شما منتظران مبارک باد
🍃🌺🍃🌼🍃🌷🍃🌺
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
سلام عزیزان مهدوی
🏻🤔👇🏻👇🏻
*یه مقایسه بسیار جالب!*
۱_ چون اون آقا اهل مسجد هست و فلان اشتباه رو کرد، پس من دیگه مسجد نمیرم!
۲_ چون فلان کس که نماز میخونه، فلان کار رو انجام داد، پس من دیگه نماز نمیخونم!
۳_ چون فلان خانم که چادری هست، فلان اشتباه رو انجام داد، پس من دیگه چادر نمی پوشم!
*یه سوال خیلی مهم:*
۱_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که چلوکباب می خوره، فلان اشتباه رو کرد من دیگه چلوکباب نمیخورم؟)
۲_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلانی که بنز آخرین سیستم رو سوار هست، دزدی کرد ، من دیگه بنز سوار نمی شم؟)
🤔🤔
۳_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلان خانم که این همه طلا و جواهر داره ، فلان اشتباه رو کرد، من دیگه از طلا و جواهر استفاده نمیکنم؟)
*چرا ما سریع از دین مایه میذاریم، نه از دنیا؟!*
🤔🤔
هیچ کس به غیر از پیامبران معصوم نیستند.
پس هر کسی ممکنه اشتباه کنه.(انسان ممکن الخطاست، جایز الخطا نیست!)
*اگه خیلی ادعا داری، از جیبت مایه بزار نه از دینت.
@nodbehhayentezar313
sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan-mojtehedi_sharh-doa-rooz-aval-ramezan_15.mp3
9.65M
❤شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
سلام بر ولی خدا
آن دم که با خدا نجوا می کند و آنگاه که قطرات اشک بر گونه ی مبارکش بوسه می زنند
مولا جان : هر چند آمدنت حتمی است ، من اما در هراس نبودن خویشم ...
کاش نسیم، عطر نفسهایت را به غربتم برساند.
تو را ای #گل_همیشه_بهار سلام میگویم و باز چشم میدوزم به راه آمدنت ...
ولی شرمساریم از انتظار ...
#اللهم_عجّل_لولیڪ_الفرج 🌷
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
شرح دعای افتتاح، جلسه 15.mp3
7.34M
🔊 #صوت_مهدوی
🔖 #شرح_دعای_افتتاح
👤استاد #پناهیان ؛ جلسه ١۵
📝 #دعای_افتتاح به توصیف دولت کریمانه امام عصر می پردازد. این دولت برخلاف دولت های کریمانه گذشته، به دلیل آگاه شدن مردم، مظلوم نخواهد بود.
🔖 ویژه ماه #رمضان
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
⭕️ لحظهی تاریخیِ نابودی ابلیس
🔹 یکی دیگر از رجعتهای ویژه، بازگشت رسول خدا است که به عصر رجعت، شکوه خاصی میبخشد.
امام سجاد در این باره میفرمایند: «پیامبرتان و امیرالمومنین و ائمه به سوی شما باز میگردند.» (١)
🔸 در قرآن کریم آمده است که خداوند به ابلیس، تا «روزی معلوم» فرصت داده است. طبق روایات، این روز در عصر رجعت است؛
امیرالمومنین با ابلیس میجنگد و رسول خدا به کمک آن حضرت آمده و ابلیس را گردن میزند و او را به قتل میرساند. و این پایان عمر ننگین ابلیس خواهد بود. (٢)
📚 ١. تفسیر القمی، ج ٢، ص ١۴٧ ؛ ٢. مختصر البصائر، ص ١١۵ - ١١٧
#رجعت ٢٠
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#داستان_واقعی
#قصه_دلبری
قسمت۸
*═✧❁﷽❁✧═*
نزدیک در🚪به من گفت:(رفتم کربلا,زیرقبه به امام حسین《علیه السلام》گفتم:برام پدری کنید.
فکرکنیدمنم علی اکبرتون😢هرکاری قراربودبرای ازدواج💞 پسرتون انجام بدید.
برای من بکنید.
دلم 💔بی قراربود.
به همین سادگی
پدرم گیج شده بودکه به چه چیزاین آدم دل خوش کرده ام😏نه پولی,نه کاری,نه مدرکی,هیچ.
تازه بایدبعدازازدواج می رفتم تهران.
پدرم با این موضوع کنارنمی آمد❌
برای من هم دوری ازخانواده ام خیلی سخت بود.
زیادمی پرسید:توهمه ی اینهارومی دونی وقبول می کنی⁉️پروژه ی تحقیق پدرم کلیدخورد.
بهش زنگ 📞زدسه نفررومعرفی کن تااگه سوالی داشتم,ازاونابپرسم.
شماره ونشانی دونفرروحانی ویکی ازرفقای دانشگاهش🏦 راداده بود.
وقتی پدرم باآن هاصحبت کرد,کمی آرام وقرار گرفت.
نه که خوشش نیامده باشد.
برای آینده زندگی مان نگران بود.برای دخترنازک نارنجی اش.
حتی دفعه ی اول که اورادید👀,گفت:این چقدرمظلومه!
باز یاد حرف بچه هاافتادم,حرفشان توی گوشم👂 زنگ می زد:
شبیه شهدا🌷مظلومه.
یادحس وحالم قبل ازاین روزهاافتادم.
محمدحسینی که امروزمی دیدم,
اصلاًشبیه آن برداشت هایم نبود🚫
برای من هم همان شده بودکه همه می گفتند.
پدرم کمی که خاطرجمع شد.
به محمدحسین زنگ 📞زدکه می خوام ببینمت.
قرارمدارگذاشتندبرویم دنبالش. هنوزدرخانه دانشجویی اش زندگی می کرد.
من هم باپدرومادرم رفتم.
خندان سوارماشین 🚙شد.
برایم جالب بودکه ذره ای اظهارخجالت وکمرویی درصورتش نمی دیدم😳پدرم از یزد راه افتادسمت روستایمان.
اسلامیه وسیرتاپیاز زندگی اش راگفت:ازکودکی تاازدواج💞 بامادرم واوضاع فعلی اش.
بعدهم کف دستش راگرفت طرف محمدحسین وگفت:(همه زندگی ام همینه.گذاشتم جلوت.
کسی که می خواد دوماد خونه ی من بشه, فرزندخونه ی منه وبایدهمه چیزاین زندگی روبدونه)👌
اوهم کف دستش رانشان دادوگفت:منم باشماروراستم ✅
تااسلامیه ازخودش وپدرومادرش تعریف کرد.حتی وضیعت مالی اش راشفاف بیان کرد.
دوباره قضیه موتور تریل راکه تمام دارایش بودگفت.
خیلی هم زودباپدرومادرم پسرخاله شد😳
موقع برگشت به پیشنهادپدرم رفتیم امام زاده🕌 جعفر(علیه السلام)یادم هست بعضی ازحرفهاراکه می زد,
پدرم برمی گشت عقب ماشین رانگاه👀 می کرد.
ازاومی پرسید:این حرفهارابه مرجان هم گفتی?
گفت:(بله.)
درجلسه ی خواستگاری همه رابه من گفته بود.
مادرش زنگ زدتاجواب بگیرد.
من که ازته دل راضی بودم.پدرم هم توپ⚽️ راانداخته بود در زمین خودم.
مادرم گفت:به نظرم بهتره چندجلسه دیگه باهم صحبت کنن.
( کورازخداچه می خواهددوچشم بینا😍)
قارقارصدای🔊 موتورش درکوچه مان پیچید.
سرهمان ساعتی که گفته بودرسید👌
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
👈 ادامه دارد👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
💝🕊💝🕊💝🕊💝
sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan-mojtehedi_sharh-doa-rooz-aval-ramezan_16.mp3
9.67M
❤شرح دعای روز شانزدهم ماه مبارک
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
شرح دعای افتتاح، جلسه 16.mp3
7.86M
🔊 #صوت_مهدوی
🔖 #شرح_دعای_افتتاح
👤 استاد #پناهیان ؛ جلسه ١۶
📝 در روایات توصیه شده است که #دعای_افتتاح در ماه #رمضان هر شب خوانده شود. بنابراین، مسائلی که در این دعا مطرح میشود، باید به یک معرفت عمومی تبدیل شود
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#داستان_واقعی
#قصه_دلبری
قسمت۹
*═✧❁﷽❁✧═*
چهاربعدازظهر☀️یکی ازروزهای اردیبهشت نمی دانم آن دسته گل💐 راچطورباموتورآن قدرسالم رسانده بود.
مادرم به دایی ام زنگ📞 زدکه بیایدسبک سنگینش کند.
نشنیدم باپدرودایی ام چه خوش وبش کردند.تاوارداتاقم شدم پرسید:دامادتون نظامیه⁉️
گفتم:(ازکجامی دونید❓)
خندید☺️که ازکفشش حدس زدم!برایم جالب بود.
حتی حواسش به کفش های👞 دم درهم بود.
چندین مرتبه ذکرخیرپدرراکشیدوسط.😐
برای اینکه سیرتاپیاززندگی اش رابرای اوگفته بود.
یادم نیست ازکجاشروع شدکه بحث کشیدبه مهریه.
پرسید:(نظرتون چیه?)
گفتم:(همون که حضرت آقامیگن).بال درآورد.
قهقهه 😃زد:
(یعنی چهارده تاسکه?)اززیرچادرسرم راتکان دادم که یعنی بله✅
می خواست دلیلم رابداند.
گفتم:(مهریه خوشبختی نمیاره)حدیث هم برایش خوندم:《بهترین زنان امت من زنی است که مهریه اوازدیگران کمترباشد👌》این دفعه من منبررفته بودم.دلش نمی آمد صحبتمان تمام شود.
حس می کردم زورمی زندسربحث جدیدی بازکند.
سه تا نامه ی 💌جدیدنوشته بودبرایم.گرفت جلویم وگفت:(راستی سرم بره هیئتم ترک نمیشه❌)ته دلم ذوق کردم.
نمی دانم اوهم ازچهره ام فهمیدیانه.
چون دنبال این طورآدمی می گشتم,بایدپایه هم باشیدنه ترمز.
زن اگه حسینی باشه,شوهرش رهبرمیشه✅
بعدهم نقل قولی ازشهید🌷علمداربه میان آورد:
(هرکس روکه دوست داری,بایدبراش آرزوی شهادت🌷 کنی👌)
مسئول اعتکاف دانش آموزی یزدبود.
ازوسط برنامه هامی رفت🚶 ومی اومد.
قرارشدبعدایام البیض برویم کنارمعراج شهدای گمنام دانشگاه🏦 عقدکنیم.
رفته بودپیش حاج آقای آیت اللهی که بیایندبرای خواندن خطبه ی عقدایشان گفته بودند:(بهتره برویدامام زاده 🕌جعفر《علیه السلام》یزد.)
خانواده هابه این تصمیم رسیده بودندکه دوتامراسم مفصل درسالن بگیرند:
یکی یزد.یکی تهران.
مخالفت کرد,گفت:(یکی روساده بگیریم.)اصلاًراضی نشد❌
من راانداخت جلوکه بزرگترهاراراضی کنم.
چون من هم بااوموافق بودم✅
زورخودم رازدم تاآخربه خواسته اش رسید.
شب تاصبح خوابم نبرد🚫دورحیاط راه می رفتم.
تمام صحنه هامث فیلم 🎞درذهنم ردمی شد.همه ی آن منت کشی هایش.
ازآقای قرائتی شنیده بودم,(۵۰درصدازدواج تحقیقه و۵۰درصدش توسل✅
نمیشه به تحقیق امیدداشت.
ولی می توان به توسل دل بست💯)
بین خوف ورجاگیرافتاده بودم بااینکه به دلم😍 نشسته بود,بازدلهره داشتم.
متوسل شدم.🙏
زنگ زدم📞 حرم امام رضا《علیه السلام》همان که خِیرم کرده بودبرایش.
چشمانم رابستم .
بانوای صلوات خاصه خودم راپای ضریح می دیدم.
دربین همهمه ی زائران,حرفم رادخیل بستم به ضریح:
(ماازتوبه غیرازتونداریم تمنا/حلوا به کسی ده که محبت نچشیده)
همه راسپردم به امام رضا《علیه السلام》هندزفری راگذاشتم داخل گوشم👂 راه می رفتم وروضه گوش می دادم😔
•❤•.¸✿¸.•☆ ☆•.¸✿¸.•❤•
👈 ادامه دارد... 👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
💝🕊💝🕊💝🕊💝