eitaa logo
جشنواره شعر اشراق
168 دنبال‌کننده
60 عکس
36 ویدیو
0 فایل
پنجمین جشنواره بین المللی شعر اشراق . ارتباط با ادمین: @eshragh_shear_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
[به هر میدان...] . به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است ترک‌های لب این جاده از قحطی باران است . به باران فکر کن آری که در دستان این صحرا هزاران برکه خشکیده، هزاران ماه بی‌جان است . تو شاید نه! ولی بی‌شک به باران فکر خواهد کرد گلی که تشنه و بی‌حال روی دست گلدان است . چه لطفی دارد این‌که شاخه را محکم بگیرد برگ درست آن لحظه که شاخه خودش در دام توفان است . بیا تا شهر، شهر آب و هوای دیگری دارد میان برج‌ها انگار کل شهر زندان است . صدای خش خش برگ است زیر پای عابرها ولی نه! این صدای خِس خِس حلقوم تهران است . به هر میدان صدایش می‌زنند آری... ولی افسوس ولیّ عصر در تهران فقط نام خیابان است . کجا باید بگردم؟ صبحدم کو؟ روشنایی کو؟ بگو خورشید امشب در کدامین خانه مهمان است؟ . صدای تِک تِکِ ساعت، تکان داده‌ست دنیا را که هان! بیدار شو! بیدار شو! شب رو به پایان است . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[دارم امید...] . ای که آمیخته مهرت با دل کرده عشق تو مرا دریا دل . بذر عشقی که به دل کاشته‌ام‌ جز هوای تو ندارد حاصل . از می عشق تو عاقل، مجنون‌ وز خُم مِهر تو مجنون، عاقل . کربلا سر زد و پیدا شد حق جلوه‌ای کردی و گم شد باطل . گر شود کار جهان زیر و زبر نشود عشق تو از دل زایل . دارم امید که گردد روزی قابل لطف تو این ناقابل . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[صدای قلب مرا...‌] . نمی‌رسیم به هم مثل‌ کوپه‌های قطار اگرچه نیست میان من و تو جز دیوار . اگرچه در دل یک راه می‌رویم سفر اگرچه بر سر یک ریل می‌شویم سوار . صدای قلب مرا می‌توان شنید امشب از اصطکاک شدید دو واگن بیدار . دوباره سالن خالی، مرور بیداری کنار پنجره دستی مرا کشید کنار . کنار پنجره دشتی نفس نفس می‌زد برای بدرقه‌ام می‌دوید گندمزار . کنار پنجره دیدم که می‌رسیم به هم اگر سقوط کند در دهان دره قطار . تمام شب دل من توی راهروها بود نمی‌رسیم به هم، مثل کوپه‌های قطار . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[بر بام فلک...] . از زخمِ تنت آتشی افتاده به جان‌ها بند آمده از شدتِ دردِ تو زبان‌ها . غم بود و الم بود و جفا بود و ستم بود ما هرچه شنیدیم از این‌ها و از آن‌ها . در مدرسه این‌بار سرِ درسِ ریاضی غلتیده به خون بود عددها به توان‌ها . قرمز شده دیوار و درِ مسجدِ این شهر خون می‌چکد از حنجره‌ی سبزِ اذان‌ها . بر بام فلک نیست مگر طائرِ فریاد از خاک نخیزد مگر آواز فغان‌ها . پرسید که این شهر که گفتید، کجا هست؟ جایی که به پیری نرسیدند جوان‌ها . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[با خود...] . آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد . روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد . مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد . با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد . یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد . بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد . بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[میان دست تو...] . تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی تو جلوه گاه مقامات انبیا بودی . پر از ترنم یاد خداست حافظه ات معطر از نفس انبیاست حافظه ات . تو سرزمین عروج و تو وادی معراج ولی به روی گلوی تو چکمه ی تاراج . هوا عوض شد و بادی وزید و طوفان شد بهار دستخوش هجمه ی زمستان شد . تفنگ کهنه ی تو خالی از فشنگ مباد در این نبرد تو را لحظه ای درنگ مباد . میان دست تو سنگی که هست سجیل است حریف ابرهه ها غیرت ابابیل است . غمت مباد که زخمی است دست خالی تو چرا که خیمه زده فتح در حوالی تو . غمت مباد که فرعون یکه‌تاز شده ست که ایستادگی تو حماسه ساز شده ست . اگرچه هجمه ی طغیان گرفته دریا را بزن به نیل دوباره عصای موسی را . همیشه بر سر پیمان خود بمان ای قدس بمان و سوره «والفتح» را بخوان ای قدس . بیا که دشمنت افتاده از نفس امروز مبارک است! رهایی تو از قفس امروز . ببین که نسل تو نسل قیام و فریاد است برای چیدن زیتون تازه آماده ست . «رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند» . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[با یاد تو...] . برگشتنت حتمی‌ست! آری! رأس ساعت هرچند یک شب مانده باشد‌ تا قیامت . می‌آید آن صبحی که آغاز جهان است آن روز روشن، آن طلوع بی‌نهایت . گفتند روی فرش ما پا می‌گذاری جارو زدم تنها به شوق این روایت . در کوچه‌ها دیدم تو را... نشناختم... آه دیدم تو را، افسوس بی عرض ارادت . در زیر باران هر دعایی مستجاب است از چشم‌هایت گفته‌ام وقت اجابت . با یاد تو از کربلا تربت گرفتم در آرزوی آن نماز با جماعت . می‌بویمش در سجده بعد از هر نمازم عطر شهادت می‌دهد... عطر شهادت! . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[خاطری آشفته...] . تا برویم ریشه‌ای چون تاک می خواهم که هست نور می‌خواهم که هستی؛ خاک می‌خواهم که هست . قصد قربت کرده‌ام چون در طریق دوستی اجتناب از نیت ناپاک می‌خواهم که هست . یک بیابان تشنگی می‌خواهم و شوق و جنون قدر لب تر کردنی ادراک می‌خواهم که هست . سینه ای مشروح می خواهم: «ألم نشرح لکَ...» سوره ای مانند «اعطیناک» می‌خواهم که هست . خاطری آشفته یا آسوده! -فرقی می کند؟- ناله‌ای محزون، دلی صدچاک می‌خواهم که هست . جانماز و مهر و قرآن و دلِ سیری قنوت سجده بر سجاده‌ای نمناک می‌خواهم که هست . خلوتی دارم که در آن با کمی راز و نیاز ربنا در ربنا پژواک می‌خواهم که هست . پس چرا این قدر دور افتاده‌ام از اصل خویش؟ فرصت پرواز تا افلاک می‌خواهم که هست . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833
[چه بهاری‌ست نهان...] . تا خیال تو در آیینه‌ی دل جا دارد آسمان، حسرت یک آه دل ما دارد . ناله در ناله‌ی فرهاد، به میقات رسید دل، ز هم‌صحبتی تیشه، چه پروا دارد؟ . هنر عشق همین است: طواف آتش با پر سوخته، پرواز تماشا دارد . شرم بادش اگرم رخصت ساحل خواهد دل شوریده‌ی من، فرصت دریا دارد . پاسخ اهل بلا بود و همین است: بلی عافیت‌جویی، «لا» دارد و «الا» دارد . چه بهاری‌ست نهان، در دل این هشت‌بهشت باز این برگ خزان، چشم به فردا دارد . نامه ناخوانده، به مهمانی گل‌هاش برند هر که بر پا و سر از تیغ تو امضا دارد . دامن اشک شبانگاه ز کف نگذارد هر که از آب بقا، هرچه تمنا دارد . . 🔸 کانال شعر اشراق 🔸 https://eitaa.com/joinchat/1669136497C8ec2f6b833