☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۸ آذر ۱۳۹۹
میلادی: Friday - 18 December 2020
قمری: الجمعة، 3 جماد أول 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
۱۲۹۰ - آغاز اشغال تبریز بدست قوای روس (۱۲۹۰) پس از پیروزی مشروطه.۱۳۶۱ - حملهٔ موشکی ارتش عراق، به شهر دزفول.
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️10 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️30 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️40 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️47روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
@eslam20
📖 #تواضع_محدث_قمی
مرحوم سید محمد اشرفی شیرازی معروف به سلطان الواعظین شيرازی صاحب کتاب شب های پيشاور نقل می کند: در ايامی که مفاتيح الجنان تازه منتشر شده بود ، یک روز درون سرداب سامراء مفاتیح را در دست داشتم و زيارت می خواندم.
کنارم شيخی با قبای کرباس و عمامه کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شيخ به من گفت: این کتاب کيست؟ عرض کردم: محدث قمّی آقای حاج شيخ عباس است و شروع کردم به تعريف از کتاب. شيخ گفت: اين قدر هم که تعريف ندارد، بی خود تعريف می کنید. با این حرف ناراحت شدم و گفتم: آقا برخيز و از اينجا برو.
کسی که کنار شيخ نشسته بود، روی شانه ی من زد و گفت : مؤدب باش، ايشان خود محدث قمی هستند.
برخاستم و با ايشان روبوسی کردم و عذر خواهی کردم تا خم شدم که دستشان را ببوسم ، مرحوم محدث اجازه نداد و خم شد و دست مرا بوسيد و فرمودند: شما سيّد هستيد
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20
📖 #زندانی_زبان
مردی یک طوطی را که حرف میزد داخل قفس کرده بود و سر گذری می نشست. اسم رهگذران را می پرسید و به ازای پولی که به او می دادند طوطی را وادار می کرد که اسم آنان را برایشان تکرار کند.
روزی سلیمان نبی علیه السلام از آن مکان می گذشت. روایت داریم که حضرت زبان حیوانات را میدانست. طوطی با زبان خود به ایشان گفت: مرا از این قفس آزاد کن.
حضرت سلیمان به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن مبلغ خوبی از حضرت دریافت کند.
مرد که منبع درآمد و مخارج زندگی اش از راه زبان طوطی بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.
حضرت به طوطی فرمودند: زندانی بودن تو بخاطر زبانت است. طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده ای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد.
بسیار زیاد پیش می آید که ما انسان ها اسیر داشته های خود هستیم
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20
📖 #احترام_به_میت
مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی صفائی خوانساری فرمود: روزی بر سر قبور علماء فاتحه می خواندم و به جهت کمبود وقت بر سر قبر يكی از بزرگان كه حق استادی گردن من داشت نتوانستم فاتحه بخوانم
در اين هنگام در عالم مكاشفه ديدم كه تا نيم تنه از قبر خود خارج شد و دستش را به طرف من دراز نمود و گفت: پس من چی؟ يعنی چرا برای من فاتحه نمی خوانی؟
اموات در هر مقام و منزلت باشند محتاج به هدايای معنوی ما هستند و توقع دارند كه برايشان هدايائی از قبيل قرائت قرآن، فاتحه، صلوات بفرستيم.
مرحوم عارف واصل حاج آقا فخر تهرانی به بنده فرمود: در قبرستان هنگام راه رفتن فاتحه نخوان بلكه بايست يا بنشين و فاتحه بخوان
و اگر كسی راه برود و فاتحه بخواند مبتلا به پا درد خواهد شد. به جهت اينكه روح ميت جهت گرفتن هديه شما بايد به دنبال شما بيايد و اين موجب پا درد شما خواهد شد ...
خواندن فاتحه در حال نشستن نوعی احترام به ميت و احترام به قبر ميت میباشد و فضيلت خاصی دارد..
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20
📖 #کریم_فقط_خداست
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان به او گفت اشاره های تو برای چه بود؟
درویش گفت نام من کریم است ، و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت چه می خواهی؟
درویش گفت همین قلیان شما برای من بس است. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و فروخت.
خریدار قلیان شخصی بود که قصد داشت نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق خان دانست
پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را برای کریم خان برد. چند روز گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت که چشمش به قلیان افتاد. گفت نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20
📖 #بندگان_نيک_خدا
راوی نقل می کند: عبورم به صحرا افتاد، از دور ديدم شخصى مشغول كشاورزى و آماده كردن زمين براى زراعت است ، نزديك تر رفتم ديدم امام كاظم عليه السلام است ...
مشاهده كردم که در گرماى سوزان آنچنان كار مى كند ، كه از پاهايش عرق سرازير بود ، دلم به حال امام کاظم علیه السلام سوخت.
پيش رفتم و گفتم عذر مى خواهم، سؤال داشتم؟ چرا اين كار و فعاليت را به عهده ديگران نمى گذارید؟
آقا در پاسخ فرمود: اى فرزند حمزه چرا به عهده ديگران بگذارم؟ افرادی بهتر ازمن هم هميشه به كشاورزى و كارهاى توليد اشتغال داشتند؟
گفتم: مثلا چه كسانى؟ آقا فرمودند: مانند پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و امیرالمومنین علی عليه السلام و همه پدران و نياكانم ، كشاورزى و كار و تلاش براى كسب معاش از كارهاى پيامبران و رسولان خدا و بندگان نيك پروردگار است
وسائل الشيعه ، جلد ۱۲ ، صفحه۲۳
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20
یکی می گفت اینقدر برای
دکتر و پرستارایی که توی
#بیمارستان های کرونایی
کار می کنند دلتون نسوزه
وظیفه شونه . پـــولش رو
می گیرند
چقـدر این حرف ها عذاب
آوره. یادتـــون باشه همین
#حس رو قبلا همداشتیم
وقتی می گـفتند مدافعان
حرم برای پول رفتند
هیـچ چیز ارزش جان آدم
رو نداره. زنده باشند همه
دکتر و #پرستار هایی که
در خـط مقـــدم دفـــاع از
ســـلامـت مـــردم هـستند
@eslam20
📖 #توهین_و_تمسخر
یک سرهنگ در حمام به مرحوم شاه آبادی استاد امام خمینی "ره" با لحن تند گفته بود: مرتیکه! زود باش!
آن زمان حمام ها تاریک بودند. چراغ نداشتند. مرحوم آیت الله شاه آبادی هم پیرمرد بودند چون می خواست از سطح حمام بگذرد، احتیاط میکرد که آب های کثیف به بدنشان نریزد. آن سرهنگ وقتی این دقت را میبیند شروع میکند به توهین. ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شد، ولی نه تنها چیزی نگفت ، بلکه به راه خود ادامه دادند و رفتند.
فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عدّه ای را شنید که جنازه ای را میبردند. پرسید: چه خبر شده است؟ اطرافیان گفتند آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد ، در کمتر از ۲۴ ساعت از دنیا رفت
مرحوم آیت الله شاه آبادی ناراحت و متاثر شده بود و فرمود: اگر چیزی به او گفته بودم ، او نمی مرد
مردم! بترسید: زن دارید جوابتان را نمی دهد ، شوهر دارید جوابتان را نمیدهد. سر خود را پایین میاندازد و میرود ، بترسید! آنهایی که جواب می دهند ، کم خطر هستند و آنهایی که جواب نمی دهند ، خطرناک. یک وقت می بینید آهِ او شما را بدبخت می کند. آیت الله فاطمی نیا
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20
💎 خبری خوشحال کننده برای پرستاران
🔻پيامبر خدا صلياللهعليهوآلهوسلم:
مَن سَعى لِمَريضٍ في حاجَةٍ قَضاها أولَم يَقضِها خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ
◻️ هر كس براى برآوردن نياز بيمارى بكوشد، چه آن را برآورده سازد و چه نسازد، مانند روزى كه از مادرش زاده شد، از گناهانش پاك میشود.
📚 كتاب منلايحضرهالفقيه، ج ۴، ص ۱۶
🗓 #روز_پرستار
•┈┈••✾••┈┈•
@eslam20
📖 #سخاوت_حضرت_زینب
روزی برای امیرمؤمنان علیه السلام میهمان رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: یا فاطمه، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما می باشد؟
عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد. زینب سلام الله علیها بیدار بود ، عرض کرد: ای مادر ، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم
طفلی که در آن زمان ، چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت بانو پی ببرد؟
خانمی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق کند و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد. جان عالم فدایش
ریاحین الشریعة ، جلد ۳ صفحه ۶۴
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20