یاد مرگ
در روایتی از امام سجاد (ع) نقل شده است که آن حضرت هر روز جمعه مردم را موعظه می کرده و از آن جمله می فرمودند:
ای فرزند آدم از مرگ غافل مباش،
به همین زودی قبض روح خواهی شد،
و به منزلی منتقل می شوی،
روح به تو باز گردانده می شود و دو فرشته منکر و نکیر برای سئوال بر تو وارد می شوند،
و اول چیزی که می پرسند
از پروردگار تو است،
آنگاه از پیامبری که به سوی تو فرستاده شده است،
و از دینی که پذیرفته ای،
و از کتابی که تلاوت می کردی،
و از امامی که ولایت او را قبول کرده بودی،
آنگاه از عمرت می پرسند که در چه راهی آن را فانی کردی
و از مال و ثروت که از کجا کسب نموده و در چه راهی مصرف نمودی؟
📚بحار الانوار
💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖
https://eitaa.com/eslam20
❤️ زینت عبادت کنندکان...
▫️ چه رازی در سجدههای طولانیات است که سر از مهر بر نمیداری و چه سِرّی است میان تو و پروردگار، که عبادتت زبانزد خاص و عام شده و نامت زینت عبادت کنندکان...
▪️ شاید دردودلهایت را با خدا میگویی، یا شاید شکایت ولی نشناسانِ ناسپاس را میکنی،
نمیدانم... شاید هم در حقشان دعا میکنی تا هدایت شوند یا فرج منتقم خون حسین را میطلبی و اینگونه نجوا میکنی: «خدایا بهوسیلهٔ او زمین را پر از عدل و داد کن چنان که از ستم و جور پر گشته است، و به وسیلهٔ او بر فقرای مسلمین و یتیمان و بیسرپرستان و از کار افتادگانشان منت گذار و مرا از برگزیدگان دوستان و شیعیانش، و شدیدترین آنها نسبت به او از نظر محبت، و رامترینشان در فرمانبری قرار ده.»*
📚 *. اقبال الاعمال، همان، ص 675، الصحیفة السجادیة الجامعة، همان، ص 347؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 98، ص 234
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
https://eitaa.com/eslam20
🔸مرحوم استاد #فاطمی_نیا :
از صبح که پا میشه؛ فلان کس چی گفت، فلان کس چیکار کرد، فلان روزنامه چی نوشت.. ول کن! روایت داریم که اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند... فکر نکنید همه شراب می خورند و از در و دیوار مردم بالا می روند. نه! یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم...
امیرالمومنین به حارث همدانی فرمودند : اگر هر چه را که می شنوی بگویی، دروغگو هستی!
سیدی در قم مشهور بود به سید سکوت، با اشاره مریض شفا میداد... از آیت الله بهاءالدینی راز سید سکوت را پرسیدم! با دست به لبانش اشاره کردند و فرمودند :"درِ آتش را بسته بودند..."
علامه حسن زاده #آملی : تا دهان بسته نشود، دل باز نمیشود و تا عبدالله نشوی، عندالله نشوی آنگاه از انسان اگر سَر برود، سِر نرود...!
https://eitaa.com/eslam20
🔴 اسرار علوم
روايت شده است كه امام حسن عليه السّلام و برادرانش و عبد اللَّه بن عباس، بر سر سفره اى نشسته بودند كه ناگهان ملخى بر سفره آنها افتاد. عبد اللَّه از امام حسن- عليه السّلام- پرسيد: بر بال اين ملخ چه نوشته شده است؟
حضرت فرمود: نوشته شده است «من خدايى هستم كه بجز من خدايى نيست.
چه بسا ملخها را براى قوم گرسنه اى به عنوان رحمت مى فرستم تا از آنها استفاده كنند. و چه بسا براى قومى موجب بلا هستند و محصولات آنها را مى خورند».
عبد اللَّه ايستاد و سر حضرت را بوسيد و گفت: اين سخن از اسرار علوم است [۱] .
[۱]: بحار: ۴۳/ ۳۳۷، حديث ۸
جلوههاي اعجاز معصومين (ع) / مولف قطب الدين راوندي؛ مترجم غلامحسين محرمي با همكاري مجتبي طبري فراهاني.صفحه 192-191
https://eitaa.com/eslam20
متن خاطره
🌷پشت سر شهيد بروجردی خيلی حرف میزدند، میگفتند ضد انقلاب و حزبيه و از اينجور حرفای بیربط. يکبار آمدم بهش گفتم، ديدم به هم ريخت. پيش خودم گفتم: عجب آدم بیجنبهایه، کاش نيامده بودم چيزی بهش بگم. ازش پرسيدم: چی شده؟ رفتی تو هم؟! ناراحت شدی؟! عيب نداره، در دروازه رو اگر ببندی، در دهن مردم را نمیتوان بست. گفت: نه، ناراحت نيستم. ناراحتِ اينم که چطور اين بندگان خدا، وقت عزيزشان را صرف آدم گنهکاری مثل من میکنند و به واسطه غيبت کردنِ منِ رو سياه، مرتکب گناه میشَن. من خودم رو باعثِ گناه اينها میدونم...!
📚 شهید محمّد بروجردی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
https://eitaa.com/eslam20
#پندانـــــــهـــ
پیر و جوون نداره !!
آدمبایدبرایخودشارزشقائلباشه...
هرچیزیرونبینه؛
هرچیزیروبهزبـوننیاره،
هرچیزیروگوشنده ..!
https://eitaa.com/eslam20
#حدیث_روز
🌸 امام حسین (علیه السلام) :
مَنْ عَبَدَ اللّهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمَانِيهِ وَ كِفَايَتِهِ
هر کس حق عبادت خدا را به جا آورد،خداوند بیش از حد انتظارش به او عطا میکند.
📚 بحار، ج۶۸، ص۱۸۴
https://eitaa.com/eslam20
در پرتو مهر مهدوی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 88
https://eitaa.com/eslam20
༻﷽༺
داستانی عبرت انگیز در مورد (اثر بداخلاقی)
یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند.
وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم...
یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد!
مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد..
می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..."
مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..."
البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه میخوانم"
می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشارهای که به او کردند، رفت.
از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..!
جهاد با نفس (استاد #مظاهری)
https://eitaa.com/eslam20
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:
امروز بهار است🍃🌾
ولی من نمی توانم آنرا ببینم...
https://eitaa.com/eslam20
🔴 إنَّ الإِنسانَ لِرَبِّهِ لَكَنودٌ(عادیات۶)
که انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است
خداوندا دو چیز را از من بگیر:
خودمحوری و غرور
که اولی داشته هایم را از من میگیرد
و دومی پاکیام را...
پروردگارا دو چیز را در درونم ارتقا ببخش:
ایمان و صبر
که اولی داشتههایم را بیشتر می کند
و دومی نداشتههایم را به من نزدیک
می کند.
خدایا کمکم کن که به دو چیز مبتلا نگردم
فراموشی و ناسپاسی
که اولی پاکی جسم را از من میگیرد
و دومی آرامش درون را...
پروردگارا خودت را به من ببخش
که بی تو هیچم.
https://eitaa.com/eslam20
🔴با شوخی بیجا، اطرافیان را مجروح نکنید
آیت الله حائری شیرازی:اگر میخواهید با همسرتان حرف بزنید یا شوخیای کنید، با عقلت مشورت بکن. بگو اگر او، این طور مطایبهای با من بکند، خوشم میآید یا بدم میآید؟! اگر بدت میآید، این شوخی را نکن. ما در قالب شوخی کردن، انتقام خودمان را میگیریم.
بعد که میگویی چرا این جوری با من حرف زدی؟! میگوید: شوخی کردم! میخواستم ادخال سرور کنم (خوشحال کنم) !
یک کسی توی غذایش یک دانه ریگ کوچکی بود. مهمان بود، به خویشاوندش که میزبان بود گفت: یک سنگ قبری کنار قبر آقای بروجردی گم شده!خب! این چه ربطی دارد؟!این حرف را برای مطایبه و شوخی گفت، ولی در واقع این حرف، شوخی نیست؛ چراکه این خورشت، محصول زحمت میزبان است.
وقتی میخواهی تذکری بدهی، خیلی با لطافت تذکر بده؛ طوری که طرف مجروح نشود. گاهی ما با شوخیمان، خانوادهمان را مجروح میکنیم.
ببینید! درست است که «ادخال سرور» خوب است؛ ولی ما در تطبیق مفهوم به مصداق مشکل داریم!ما هرچه سرمان میآید از دورۀ عملیمان است. در تئوری مشکل نداریم. در دورۀ عملی و بالینیمان مشکل داریم.
https://eitaa.com/eslam20