🔆زنگ عبرت
👆حاج حسن آقای مصطفوی تولیت آستان حرم پاسخ دهند؛
🔰حرم حضرت روح الله(ره) محل جولان مکشوف الحجاب ها!!!
🔰هم گیت ورودی دارند که میتوانند ملزم کنندو هم از نیروهای داخل حرم بهره ببرند.
⚠️عاشقان خمینی نگذارند گردانندگان سایت شبه اصلاح طلب جماران با همان دست فرمان حرم آن عزیز سفر کرده را اداره کنند... !
⁉️به راستی این درد را دیگر باید به کجا برد...؟!!!!
هدایت شده از کانال هیات رزمندگان شهرستان مبارکه
بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاعیه برگزاری مراسم وداع ، تشییع و خاکسپاری پیکر اسطوره صبر و پایداری، ابوالشهدا مرحوم حاج محمد ضیایی (ره) پدرشهدای ضیایی
◾️ مراسم وداع :
چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه پس از نماز مغرب و عشا در آستان مقدس امامزاده عزالدین محمد (ع) محله محمدیه مبارکه باهمت هبئت رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
◾️ مراسم تشییع و خاکسپاری :
آئین وداع درسپاه شهرستان باحضور پاسداران وابستگان وپیشکسوتان جهادوشهادت ،آزادگان وجانبازان ازساعت ۶ الی/۳۰ / ۷صبح وسپس ازسپاه تشییع وبه سمت مسجد جامع شهر و از درب مسجدبه طرف گلستان شهدا قهنویه از ساعت ۸ صبح
◾️مراسم بزرگداشت:
شنبه۲۳ اردیبهشت ماه مراسم از ساعت ۹ الی ۱۱ صبح در مسجد جامع مبارکه
◾️مراسم هفته:
.دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه مراسم روزازساعت ۱۴ درگلستان شهدا قهنویه
یاد ایام/ عکس یادگاری با مرحوم حاج آقا ضیایی ساعاتی قبل از شهادت غلامرضا روحانی!
💥این تصویر ماندگار در ۳۱ سال پیش در کنار پدر معظم چهار شهید، زنده یاد حاج محمد ضیایی قهنویه و همچنین جانباز شهید غلامرضا روحانی مبارکه ﴿نفر نشسته از سمت راست ﴾گرفته شد
💥متاسفانه ساعاتی بعد از گرفتن این تصویر رزمنده بسیجی غلامرضا روحانی در منطقه کوهستانی یاسوج به درجه شهادت نائل امد و حاجی ضیایی بعد از این واقعه تلاش بسیاری را جهت ایجاد روحیه و تسکین قلوب دوستان شهید و همچنین انتقال پیکر شهید روحانی به اصفهان نمود، طوبی لهم و حسن مآب
⚡شهریور 1370
⚡شهر یاسوج
🌴🌴🌴🌴
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
کانال علیرضا اسلامی فر تقدیم می کند:
💥او واقعا یک انقلابی بودــــــــ
هشتاد و چهار سال پیش در روستای قهنويه (یکی از محلات فعلی شهر مباركه) در بیت محقر مرحوم «حبيب» نوزادی به نام «محمد» دیده به جهان گشود
پدرش دوره گردي مي كرد و با فروش محصولات مورد نياز مردم، امورات زندگي را مي گذراند، گاه با فروش ريسمان، كش، سوزن و گاه با فروش حبوبات.
«قمر» نيز براي كمك به همسرش در تأمين هزينه هاي زندگي كرباس مي بافت و ارزن مي كوبيد. او كه چهار پسر و يك دختر داشت به واسطه بيماري، فوت كرد. محمد فرزند كوچك او همه جا همراه پدر مي رفت و با وجود سن كمش، به پدر كمك مي كرد. بعدها «حبيب» با زن ديگري ازدواج كرد و از او نيز صاحب سه پسر و يك دختر شد.
ـ زن آقام زن خوبي بود. به ما مي رسيد و جاي خالي مادر را برايمان پر مي كرد. او همه مان را دوست داشت و سر آخر، همه را به سر و سامان رساند.
«محمد» كه پابه پاي پدر راه و رسم معامله و خريد و فروش را آموخته بود، از نوجواني شروع به خريد و فروش لباس كرد. لباس هاي زنانه و مردانه را از شهر مي خريد و به روستاهاي اطراف مي برد.
او دوره سربازي را ابتدا در تهران و سپس در تبريز گذراند. در طي دوره دو ساله مرخصي نداشت و دلتنگي آزارش مي داد.
سال 1341 به خواستگاري نوة عموي پدرش كه سيزده ساله بود، رفت. خودش مي گويد: «زن آقام خيلي معاشرتي بود. يك روز مي رود خانه «آقا مرتضي» پسرعموي شوهرش كه پدرزن من است. مي بيند «ماه بيگم» يعني قالي مي بافد. از هنرمندي ايشان و نقش و نگاري كه بر قالي زده بود، خوشش مي آيد. همان روز زن ديگري براي خواستگاري به آن خانه مي آيد كه زن آقا، ايشان را رد مي كند و مي گويد: اين دختر مال ماست.
همان روز نامادري «محمد» به خانه آمد و ماجراي خانه آقا مرتضي و اينكه دختري هنرمند و نجيب دارد را تعريف كرد.
ـ دختره از هر انگشتش هنر مي ريزد. بايد زودتر برويم خواستگاري و قال قضيه را بكنيم.
«محمد» خجالت كشيد. آقاجان به او نگاه كرد و زير لبي خنديد.
ـ سكوت علامت رضاست. مگر نه باباجان؟
محمد كه هيچ نگفت، دوباره زن آقا شروع به تعريف كرد: «از يازده سالگي قالي بافي را ياد گرفته. الان طوري مي بافد كه وقتي نگاه مي كني، سير نمي شوي از ديدن رنگ و نقش قالي.»
به خواستگاري رفتند. مهريه عروس نيم دانگ حياط و سه هزار تومان پول بود. دو سال بعد مراسم جشن برپا كردند و عروس در خانه پدرشوهر ساكن شد. محمد از همان سالها در ايام «فاطميه» مراسم مذهبي برگزار مي كرد. خانه، سه اتاق داشت كه پشت در پشت مهمان توي اتاقها مي نشست و يكي از دعاهاي محمد اين بود كه همسايه خانه اش را بفروشد تا او بخرد و با برداشتن تيغه وسط، آن را به خانه پدري اضافه كند. دعاهايش مستجاب شد. خانه همسايه را خريد و چند اتاق به منزل اضافه شد. تو يكي از اتاقها همسرش دار قالي زده بود و كار مي كرد. سال 42 اولين فرزندشان خدابخش به دنيا آمد كه در منزل او را حميد صدا مي زدند.
پس از او اصغر به دنيا آمد كه از كودكي يار و غمخوار مادر بود. وقتي او قالي مي بافت، اصغر به نظافت منزل و آشپزي مي رسيد.
ـ تا وقتي من تو خانه هستم، شما غصه نخور. همه كارها با من.
و محمدرضا كه سه سال از «اصغر» كوچكتر بود كه همه جا پابه پاي برادران بزرگترش در فعاليت و تكاپو بود. بعد از محمدرضا خدا سه پسر ديگر به آنان داد. عبدالله، مجيد، روح الله.
ـ سال 48 خانه خريدم و از خانواده ام پدرم جدا شدم. همسرم هميشه يار و ياور من بود. تو هيئت ها و مساجد كه مي رفتيم، همه جا همراهي مي كرد و مرا تنها نمي گذاشت. محمد موقع فروش لباس از مبارزه مي گفت و از مشكلات و فقر و نداري ملّت و نوارهاي سخنراني اعلاميه ها حضرت امام به روستاييان مي داد و همان جا آنها را كه علاقه مند بودند، به شركت در جلسه مذهبي مسجد دعوت مي كرد.
كم كم ساواك به او مشكوك شده و در پي بهانه اي براي دستگيري و شكنجه او بود. به او گفته بودند: كه مواظب باشد. دنبال بهانه هستند كه دستگيرت كنند.
مي گفت: من آيت الكرسي و چهارقل را مي خوانم و از بين صد لشكر دشمن مي گذرم. اين را از مادر مومنه ي مرحومش و از پدر متدينش آموخته بود.
و او به تهديدات ساواك توجه نمي كرد. فعاليت هاي ظاهري و علني اش را پنهاني كرد ولي بي هيچ كم و كاستي انجام مي داد.
ساواك كه در پي دستگيري «محمد» بود. وي به ترفندي گريخت و خود را به خانه رساند. «ماه بيگم» پاي دار قالي بود. ايستاد جلو در. شيار نور تو اتاق افتاد. او را صدا زد. محمد نفس نفس مي زد. گفت: «بايد مثل حضرت زينب صبر داشته باشي. دنبالم هستند، حلالم كن.»
عكس ها و اعلاميه هاي امام خميني را برداشت و به همسرش سپرد.
ـ اين ها را بگذار زير چادرت و ببر خانه پدرت توي انبار لاي گوني هاي گندم پنهان كن و برگرد.
«حاج خانم» بسته كاغذها را زير چادر گرفت.
ـ محمد چه بلايي سر خودت آوردي؟
رو پيشاني اش دانه هاي درشت عرق نشست و قطره اشكي تو نگاهش بود. محمد او را دلداري داد: توكل كن به خدا.
او كه رفت، محمد ايستاد توي حياط. به راه گريز مي انديشيد كه در خانه به صدا درآمد. گمان كرد «ماه بيگم» است كه برگشته. در را باز كرد. دو مرد با كت و شلوار و كراوات آمدند توي خانه. فرياد مي زدند و محمد را تهديد مي كردند.
ـ برو تو. هرچه داري بريز بيرون. اعلاميه، عكس، نوار...
كمد لباس ها و قفسه ها را به هم ريختند.
«محمد» به خدابخش و اصغر كوچكش كه ترسيده و حيران به پدر آويزان شده بودند، نگاه مي كرد. «محمدرضا» را «ماه بيگم» تو آغوش گرفته و با خود برده بود. مأمورها خانه را به هم ريختند و هيچ چيز پيدا نكردند. هر آنچه بود، با «ماه بيگم» از خانه خارج شده بود. زير كتف هاي «محمد» را گرفتند و او را در حالي كه خدابخش و اصغرش زار مي زدند و «بابا» را صدا مي زدند، توي بنز مشكي جلو در انداختند.
ـ حالا حاليت مي كنيم يك من ماست، چند من كره مي دهد.
محمد روزها تحت شكنجه ساواك بود و رنج مي كشيد.
بعد از آزادي از زندان با فرزندانش به راهپيمايي ها و تظاهرات مردمي مي رفت. «ماه بيگم» همسر و هم سنگري بي ادعا بود كه يك لحظه او را تنها نمي گذاشت و حتي در دوران بازداشت و زندان او، جاي خالي او را براي فرزندانش پر مي كرد. عبدالله و مجيد به فاصله يك سال و مجيد پس از آن روز مجيد كه همراه پدر و مادر به تظاهرات آمده بود، پلاكارد به دست جلو جمعيت بود و شعار مي داد. تشنه شد، گفت: بروم آب بخورم.
رفت طرف شيلنگ آبي كه باز بود، صداي گلوله مسلسل از هر طرف بلند بود. تانك ها اطراف ميدان با آرايش نظامي چيده شده بود و سربازان شاه اسلحه به دست وسط جماعت مي آمدند و هر از گاه، شليك مي كردند. صداي شليك گلوله اي باعث شد كه ناله «مجيد» به هوا بلند شد. او غرق در خون روي زمين افتاد. مردم دور او جمع شدند و پيكر كوچك او را كه يازده سال بيشتر نداشت و به شهادت رسيده بود، روي دست بلند كردند.
ـ اين سند جنايت پهلوي است...
با شهادت مجيد در فعاليت هاي خود مصمم تر شدند. خانه ضيايي ها شده بود محل برگزاري جلسات مذهبي. بعد از پيروزي انقلاب، محمد به عضويت جهاد درآمد و مدتي بعد در سپاه پاسداران عضو شد. جنگ كه شروع شد، خدابخش، اصغر، محمدرضا، عبدالله عزم رفتن كرده بودند «ماه بيگم» كه به اصغر وابسته بود، مي گفت: تو نرو. بمان كه لااقل آرامش جانم باشي.
اصغر سيبي را كه پوست كنده بود، قاچ كرد و آن را جلو مادر گذاشت، خنديد.
ـ نمي شود كه نروم، ولي چشم روي هم بگذاري، رفته ام و برگشته ام.
«ماه بيگم» روبه روي پسر كه حالا رشيد شده بود، ايستاد: «امام حسين بچه شش ماهه اش را داد تو شانزده سال داري. برو جبهه. اصغر از شوق پر كشيد. ساك سفرش را برداشت و پيشاني مادر را بوسيد.»
سال سوم متوسطه را مي خواند و بسيار باهوش بود. همراه خدابخش به جبهه رفت و محمدرضا هم كه چهارده سال بيشتر نداشت، با دستكاري شناسنامه اش عازم منطقه شد.
اصغر دوازدهم شهريورماه سال 1360در جنوب كرخه به شهادت رسيد. در وصيتنامه اش نوشته: «پدر و مادر عزيزم سلام عرض مي كنم و از راه دور صورت شما و برادرانم را مي بوسم. از اين همه مهرباني كه در حق من كرديد نمي دانم چطور تشكر كنم. من از شما تنها چيزي كه مي خواهم اين است كه مرا ببخشيد. براي مراسم من خرج تراشي نكنيد. چند نفر از روحانيون انقلابي را دعوت كنيد. من دو روز، روزه بدهكارم. اگر خودم آمدم كه هيچ، اگر نيامدم قضاي آن را بگيريد. از چند سال پيش دويست تومان به امام رضا(ع) بدهكار هستم كه شما آن را بپردازيد.»
ماه بيگم دست ها را رو به آسمان بلند كرد: اي زمين روز قيامت شهادت بده كه من اصغرم را در راه اسلام داده ام. او از فقدان اصغرش رنج مي كشيد و دم برنمي آورد.
بعد از شهادت اصغر فرزند هفتم شان به دنيا آمد و «ماه بيگم» او را «علي اصغر» ناميد.
خدابخش سه ماه بعد يعني روز پانزدهم آذرماه 1360 در محور بستان و در عمليات طريق القدس به شهادت رسيد.
محمد عضو سپاه شده بود و حتي خبر شهادت اصغر، خود را براي همسرش آورده و با عكس او به خانه برگشته بود، آن روز صبح به سپاه پاسداران رفت.
در ليست شهدا اسم «خدابخش» را ديد. صلوات فرستاد و قدري قرآن خواند تا دلش قرارگرفت. هنوز داغ اصغر، سرد نشده، خبر شهادت فرزند ارشدش را براي «ماه بيگم» مي برد.
به سفارش «خدابخش» قرار شده بود كه بعد از آن به خانواده شهداي جديد عمليات سركشي كنند و خبر شهادت فرزندانشان را با طمأنينه بگويند و دلداري بدهند.
آن روز صبح در سپاه، ليست شهدا را نگاه كرد. يك اسم كم بود. پيگيري كه كرد، دانست «محمدرضا»يش هم شهيد شده است. او يازدهم آبان سال 1361در عمليات محرم و در محور -عين خوش- به شهادت رسيده بود. محمد به خانه رفت، «ماه بيگم» چه در نگاه او ديد كه به درد دلش پي برد. او وصيتنامه محمدرضا را به همسرش نشان داد:
«پدر و مادر عزيزم اگر شهيد شدم، خودتان مرا كفن كنيد.»
«ماه بيگم» صبورانه نگاه مي كرد. پيكر پسر را كه آوردند، محمد و همسرش او را در كفن سفيد پيچيدند و به خاك سپردند.
سه پسر در جنگ شهيد شده بودند و باز «عبدالله» و پدر در منطقه بودند. عبدالله بارها مجروح شد و بعد از بهبودي نسبي دوباره عازم مي شد. هفده ساله بود كه «ماه بيگم» براي او همسري انتخاب كرد و او را سامان داد تا هواي جبهه از سرش بيفتد، اما نشد و عبدالله باز مي رفت. شيميايي شده بود. سرفه مي كرد و حال خوشي نداشت و باز كسي را ياراي نگهداري او در شهر نبود. «محمد» با يادآوري آن روزها مي گويد: خودم هم مثل او بودم. تركش تو سر و كمرم خورده بود. مرا بردند بيمارستان. با همان لباس بيمارستان، راهي جبهه شدم و به اجبار مرا به خانه فرستادند.
🌴🌴🌴🌴🌴
کانال فرهنگی، تبینی علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
هدایت شده از مبارکه نا 📢
آیین وداع با اسوه ایثار و پدر معظم شهدای ضیایی ، مرحوم حاج محمد ضیایی بعد از نماز مغرب و اعشاء در امام زاده عزالدین محمد (ع) شهرستان مبارکه در حال برگزاری است.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مبارکه نا پایگاه خبری تحلیلی شهرستان مبارکه
🔴 کانال مبارکه نا در #ایتا👇
🆔 @mobarakeh_na
🔸 کانال مبارکه نا در #تلگرام 👇
🔵 https://t.me/mobarakehna_ir
🔹 #وبسایت مبارکه نا 👇
🌐 www.mobarakehna.ir
هدایت شده از کانال هیات رزمندگان شهرستان مبارکه
پیام تـسـلیت سـردارحاج رسـول رحیمی معاون سازمان پدافند غیرعـامل کـشـور به مناسبت درگذشت پـدر بزرگوار شـهیدان ضیـایی.
«بِـسْـمِ اللهِ الـرَّحْـمَـنِ الـرَّحِـیـمِ»
«إِنَّـا لِلَّهِ وَإِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ»
والدین فداکار و صبور شهدا که عزیزترین هستی خود را در دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی فدا کردند، اسوههای ابدی و جاودان برای جامعه ما هستند.
مرحوم « حـاج عـلی محمـد ضـیایی » پدر شهیدان معزز «خـدابخش، اصـغر، محـمد و مجـید ضیـایی » پس از سالها بردباری، بهسوی معبود خویش شتافت. به روح این عزیز سفرکرده به ملکوت و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود میفرستیم.
بی تردید همت و تلاشهای آن پدر مؤمن، عاشق اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در تربیت فرزندانی مجاهد، شجاع و فداکار برای جانفشانی در دفاع از اسلام، انقلاب و میهن اسلامی برای همیشه جاودان خواهد ماند.
ضمن عرض تسلیت و همدردی با خانواده محترم، از منظر ادب و ارادت بر ساحت ایمان و مقام صبرش ادای احترام نموده و از درگاه پروردگار متعال علو درجات را برای ایشان مسألت دارم.
امید که به فضل الهی در جوار فرزندان شهیدش مشمول مغفرت و قرین رحمت واسعه ربوبی باشند.
رسـول رحیـمی
معاون سازمان پدافند غـیرعامل کشور
🌴🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید | آخرین طواف
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مبارکه نا پایگاه خبری تحلیلی شهرستان مبارکه
🔴 کانال مبارکه نا در #ایتا👇
🆔 @mobarakeh_na
🔸 کانال مبارکه نا در #تلگرام 👇
🔵 https://t.me/mobarakehna_ir
🔹 #وبسایت مبارکه نا 👇
🌐 www.mobarakehna.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦واکنش مردم تهران به مشاهده عکس مرحوم حاج محمد ضیایی قهنویه پدر ۴ شهید گرانقدر دفاع مقدس در شهرستان مبارکه
🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگر با آرایشت دل مردی رو بُردی...⁉️
هدایت شده از کانال هیات رزمندگان شهرستان مبارکه
به همت هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه برگزار گردید:
آیین وداع با طلایه دار انقلاب اسلامي در شهرستان مبارکه و پدر معظم چهار شهید ، مرحوم حاج محمد ضیایی
⚡بیستم اردیبهشت 1405
⚡امامزاده عزالدین محمد(ع)
🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
هدایت شده از کانال هیات رزمندگان شهرستان مبارکه
به همت هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه برگزار گردید:
آیین وداع با طلایه دار انقلاب اسلامي در شهرستان مبارکه و پدر معظم چهار شهید ، مرحوم حاج محمد ضیایی با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جعفری مدیرکل دادگستری استان اصفهان
⚡بیستم اردیبهشت 1405
⚡امامزاده عزالدین محمد(ع)
🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
به همت هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه برگزار گردید:
آیین وداع با طلایه دار انقلاب اسلامي در شهرستان مبارکه و پدر معظم چهار شهید ، مرحوم حاج محمد ضیایی با سخنرانی سرهنگ عطایی عضو شورای رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
⚡بیستم اردیبهشت 1405
⚡امامزاده عزالدین محمد(ع)
🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
هدایت شده از کانال هیات رزمندگان شهرستان مبارکه
رئیس جمهور آیتالله دکتر سید ابراهیم رئیسی در پیامی درگذشت پیشکسوت انقلابی حاج محمد ضیایی پدر بزرگوار شهیدان والامقام ضیایی را تسلیت گفتند
بسمالله الرحمن الرحیم
درگذشت شادروان حاج محمد ضیایی پدر بزرگوار شهیدان والامقام مجید، اصغر، خدابخش و محمدرضا ضیایی، موجب تألم خاطر گردید.
هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف کشور است و خانواده معظم شهدا اسطورههای شرف و فضیلت این مرز و بوم هستند. این پدر دریادل، در پاسداری از آرمانهای اسلام و انقلاب با همتی والا، فرزندان سلحشور خود را که امروز ضامن آزادگی و اقتدار ملت بزرگ ایران هستند، تقدیم عزت و سرفرازی کشور کرد و تصویری ماندگار از شکوه ایثار و مقاومت را به یادگار گذاشت.
اینجانب مصیبت وارده را به خانواده محترم و مردم شریف استان اصفهان تسلیت میگویم و از درگاه خداند متعال برای آن اسوه مقاومت و ایستادگی رحمت واسعه و همجواری با فرزندان شهیدش و برای عموم بازماندگان صبر و سلامتی مسألت دارم.
سید ابراهیم رئیسی
رئیس جمهوری اسلامی ایران
🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
35.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بادستان من و همسرم فرزندانم را در قبر گذاشتیمـــــــــــ
گزارش خبری شبکه یک از چگونگی شهادت فرزندان دلاور مرحوم حاج محمد ضیایی فهنویه همراه یثبا سخنان پدر و مادر شهیدان
🌴🌴🌴🌴
کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9
گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه
eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6
موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران)
http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh
کانال علیرضا اسلامی فر
@eslamifar1343
هدایت شده از مبارکه نا 📢
تصویر | آیین تشیع مرحوم حاج محمد ضیایی پدر معظم شهدای ضیایی صبح امروز با حضور مسئولین و مردم شریف شهرستان مبارکه برگزار شد.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مبارکه نا پایگاه خبری تحلیلی شهرستان مبارکه
🔴 کانال مبارکه نا در #ایتا👇
🆔 @mobarakeh_na
🔸 کانال مبارکه نا در #تلگرام 👇
🔵 https://t.me/mobarakehna_ir
🔹 #وبسایت مبارکه نا 👇
🌐 www.mobarakehna.ir
هدایت شده از پایگاه خبری دیده بان استان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با حضور مردم؛
تشییع پیکر پدر شهیدان ضیایی در شهر مبارکه
پیکر مرحوم حاج محمد ضیایی پدر شهیدان خدابخش، اصغر، مجید و محمدرضا ضیائی تشییع شد.
➖➖➖➖➖➖
"پایگاه خبری دیده بان استان"
مارا دنبال کنید در وب سایت خبری و شبکه ها اجتماعی به نشانی :
وب سایت :
http://didebanostan.ir/
پیام رسان ایتا :
https://eitaa.com/didebanostanا