eitaa logo
کانال امیرحسین حاجی نصیری
2.9هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
27 فایل
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت (هوای این روزهای من) https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K 🔰لینک کانال بله ،روبیکا https://ble.ir/esamaeil_halab313 https://rubika.ir/esmaeilhalab64 ارتباط با ادمین: @ar_rhm
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از لقمه کتابی با شهدا
کتاب: تنها گریه کن🌺 خاطرات: مادر شهید محمد معماریان قیمت اصلی کتاب: ۸۵/۰۰۰ قیمت تخفیف خورده: ۷۶/۵٠٠ آیدی جهت ثبت سفارش👈@ammar_rahbari ═══✼🍃🌹🍃✼══ https://eitaa.com/joinchat/3420914148C212a719127 ═══✼🍃🌹🍃✼══
هدایت شده از لقمه کتابی با شهدا
بخشی از کتاب تنها گریه کن : یک وقت هست آدم با خانوادهٔ شوهرش مشکلی ندارد و فقط رفت وآمد می کند، یک وقت هست که با خانوادهٔ شوهرش صمیمی می شود، خودمانی و خانه یکی؛ محبتشان را به دل می گیرد. ما این شکلی بودیم. من هرچه ازشان دیدم، خوبی و صمیمیت بود. همراه دوتا جاری دیگرم و مادرشوهرمان توی یک خانه زندگی می کردیم. روزمان تا آمدن مردها، دور هم می گذشت. نوعروس بودم، ولی مستقل. چند ماه اول، پخت وپزم از مادرشوهرم جدا بود. خودم خواستم و سفره یکی شدیم. گفتم: «دو نفر ماییم، دو نفر شما، آن هم توی یک خانه. چرا دوتا سفره پهن کنیم؟» عروس ده ماهه بودم که دخترم به دنیا آمد. پدرشوهرم، اولْ بزرگ خانواده خودش بود، بعد فامیل. بزرگ تری اش هم فقط به سن وسال و ریش سفیدش نبود؛ آن قدر دلسوز و مهربان بود که خودش و حرفش روی چشممان جا داشت. اسم بچه را گذاشت فاطمه و ما هم روی حرفش حرف نزدیم. حبیب مرد زحمت کشی بود. صبح زود می رفت سر ساختمان و آخر شب خسته برمی گشت. بنایی کار راحتی نبود. اصلش، هیچ کاری راحت نیست. مردها صبح به صبح می رفتند و آخر شب به سختی خودشان را تا خانه می کشاندند. یک لقمه غذا خورده و نخورده، چشمشان گرم خواب می شد. گاهی برای کار و کاسبی بهتر می رفت یک شهر دیگر و روزها می گذشت و ازش بی خبر بودم. من می ماندم و فاطمه که برایم مثل عروسک بود. حسابی سرم را گرم کرده بود؛ منتها مریضی ام خوب نشده بود و بقیه خیلی مراقبم بودند. عزیز، بیشتر از همه غصه می خورد و فکرش مانده بود پیش من. گاهی که می رفتم خانه شان، احوالم را خبر می گرفت و مدام از دیروز و روز قبلش می پرسید. باید خیالش را راحت می کردم که خوبم، ولی هم او و هم بقیه، می دانستند ازحال رفتن من خبر نمی کند. می گفت: «اگه بی هوا وقتی بچه تو بغلته بیفتی، من چه خاکی به سر کنم؟» همه می ترسیدند که وقتی می افتم، سرم به جایی بخورد و دردسر شود؛ این بود که با اوستا حبیب صحبت کردیم و قرار شد برویم طبقه بالای خانه آقاجانم زندگی کنیم. این طوری خیال آن ها هم راحت بود؛ مادر و خواهرهایم دور و برم بودند. همان جهیزیه مختصر را بستیم و خانه جدید بازشان کردیم. هر طوری بود، سرم را گرم می کردم. وقت که اضافه می آوردم و بچه خواب بود، گاهی مشغول خیاطی می شدم. یک بلوز ساده برای خودم یا فاطمه می دوختم و کلی ذوق می کردم. . . ═══✼🍃🌹🍃✼══ https://eitaa.com/joinchat/3420914148C212a719127 ═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام خدمت اعضای محترم کانال جهت بهتر دیده شدن و دنبال کردن قسمت به قسمت روایت و خاطرات شنیدنی و دیدنی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب ) کانال جدید تهیه شده فقط در بابت همین موضوع و بارگزاری می شود که شما عزیزان بهتر بتوانید دسترسی قسمت به قسمت داشته باشید و دنبال کنید . کانال جدید به نام روایت و خاطرات اسماعیل حلب ( هوای این روزهای من ) لینک کانال جهت عضویت 👇 🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷اللهمَّ عَجّل لِوَلیکَِ الفَرَج بِحَقِ زِینَبْ سَلٰامُ اَللّهْ عَلَیْها 🔹به پیشنهاد جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ، اربعین ۱۴۰۱ در مرز پاکستان مستقر شدیم و توفیق نوکری زوار پاکستانی را داشتیم 🔹شایان ذکراست زیر ساخت مرز ریمدان صفره .. و از مسئولین درخواست داریم فکری به حال محل اسکان زوار در ریمدان و وسیله ای ایاب ذهاب زائران به مرز ایران و عراق داشته باشند 🔹انشالله امسال مشکل سرویس بهداشتی و حمام مرز هم مرتفع شده باشه 🔹درخواست داریم در طول مسیری که زوار از سیستان به سمت مرز های عراق طی می‌کنند موکب هایی معین و مستقر در هر استان و شهر پذیرای زائرین باشند و به مانند عراق در طول مسیر مواکب فعال باشند و فرهنگ پذیرایی از زائرین نهانیده شود و فکری هم به حال فضاسازی جاده شود اقلن هر ۱۰ کیلومتر یه پرچم عزا برافراشته شه 🕊 به یاد شهدای مدافع حرم زینبیون و فرمانده شهیدثاقب حیدر صلوات @mahdaviyoon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ سیاست امروز،سیاست آندلسی کردن ایرانه! 🔹‌ مقام معظم رهبری: 🔹‌ یک مقام آمریکایی گفته با ترویج فرهنگ غربی و تربیت آمریکایی مردم رو به واگرایی نسبت به دینشون و فرهنگشون و سنتشون و تاریخشون وادار کنید، وقتی مردم رها کردن بعد از گذشت چندسال با یک تحرک نظامی، نظام اسلامی را از سر راه بردارید 🔹‌ پ.ن: اصلاح طلبا که این حرفا رو نمیفهمن اما قابل توجه اونایی که به هر قیمتی دنبال جذب حداکثری هستن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️قربانی بزرگ «نه به غرب زدگی»! سالگرد شهید شیخ فضل‌الله نوری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سخنان روشنگرانه و صریح حاج‌احمد پناهیان در خصوص انحرافات برنامه‌ی مهلا حتما ببینید👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اذعان تحلیلگر صهیونیست اینترنشنال به انزوای رژیم صهیونیستی و تشدید بحران مشروعیت اسرائیل در عرصه بین‌الملل! 🔹‌ مناشه امیر، مدیر رادیو اسرائیل: شکاف عمیق سیاسی و اجتماعی، اوضاع را آنقدر وخیم کرده که کشورها خواهان قطع روابط با دولت نامشروع اسرائیل شده‌اند!
🔹‌به میثم تمار گفتن به علی دشنام بده؛ نداد به طیب گفتن به امام دشنام بده؛ نداد به آرمان گفتن به آقا دشنام بده؛ نداد هر سه به جرم ارادت به ولی شهید شدند این است عاقبت مریدان ولایت🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یاس، سرخوردگی و ناامیدی ماحصل پروژه براندازی در ایران؛ جمهوری اسلامی دشمن قدرتمندی‌ست! 🔹‌ مجری اینترنشنال با ابراز نگرانی از نتیجه ندادن چندین ماه اعتراضات در ایران گفت: 🔹‌ اپوزیسیون نتوانست ائتلافی تشکیل دهد، در خارج هم روابط کشورهای غربی به خصوص کشورهای منطقه با ایران رو به عادی سازیست با این اتفاقات به چه چیزی باید امیدوار بود؟!
تکذیب دریافت گزارشات مردمی کشف حجاب 🔹پیامی مبنی بر «دریافت گزارشات مردمی کشف حجاب توسط فراجا ایجاد شد/ سامانه ناظر معابر فعال شد» در فضای مجازی در حال انتشار است. 🔹در این پیام ادعا شده که مردم می‌توانند عکس کشف حجاب و بدن‌نمایی در معابر و انظار عمومی را برای تشخیص هویت به این سامانه ارسال کنند و حتی لینکی با عنوان «ناظر پلیس» را هم همراه این پیام ارسال شده است. 🔹بر اساس پیگیری تسنیم از فرماندهان فراجا، این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد و امکان دارد لینک‌هایی با این موضوع، بدافزار باشد و با هدف کلاهبرداری در فضای مجازی منتشر شوند. tn.ai/2935069 @TasnimNews
🚨دستگيري فردي به اتهام توهين به قوميت ها و مذاهب با هدف ایجاد تفرقه و درگیری در فضای مجازی 🔹عوامل سازمان اطلاعات انتظامی استان با انجام فردي که اقدام به انتشار محتوای تفرقه افکنانه بين قوميت ها و مذاهب در فضای مجازی با هدف ایجاد تفرقه و درگیری در کشور می کرد را شناسایی و در مخفیگاهش در شهرستان دستگیر و تحویل مراجع قضایی دادند. 🔹متهم با توجه به مستندات، به بزه انتسابي و ارتباط با و افرادی ساکن در فلسطین و کشورهاي ، و اعتراف نمود. 🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب ) 🔰لینک کانال ایتا https://eitaa.com/esmaeilhalab64 🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️واقعا جا داره آقامیری رو به عنوان تعطیل‌ترین آخوند قرن انتخاب کرد که جز حرف پوپولیستی هیچی بارش نیست ، معلوم نیست ‌کی اینو معمم کرده بوده :)) اینجا میگه به شما چه عاشورا چی شده ،برن دادگاه برگزار کنن، من و شما چیکاره ایم خشمگین میشیم از جنایت‌ها عاشورا و .... وقتی به مهسا امینی میرسه یهو ایشون همه کاره مهسا میشه و میخواد دق کنه بمیره !! طبق حرف خودت تو چیکاره‌ای میایددرباره مهسا زر زر میکنی ؟ مگه خودش ولی‌دم نداره مردک ؟ کاش اندازه مهسا امینی، برای دخترِ امامت غیرت داشتی! خیر سرت سید هم هستی و اینقدر تعطیلی
مداحی_آنلاین_مرگ_آیت_الله_مجتهدی.mp3
1.32M
♨️هنگام مرگ چه چیزهایی از جلوی چشم ما رد می شود! 👌 بسیار شنیدنی 🎙 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب ) 🔰لینک کانال ایتا https://eitaa.com/esmaeilhalab64 🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌😳 https://virasty.com/r/yBj 👇👇 🔵 بزرگوارانی که ندارید! حتما نصب کنید و از این نرم افزار حمایت کنید...! 👌👌👌 جایگزین باکیفیت و ایمن بجای 👈(حمایت از نرم افزارهای ایرانی) 🌐 https://virasty.com/r/yBj 🌐 https://virasty.com/r/yBj 😮👆😍👆
28.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انتقادات تندوروشنگرانه حاج‌ احمد_پناهیان در خصوص انحرافات محمد_حسین_پویانفر و برنامه‌ی سخیف مهلا و اراجیف مطرح شده توسط جماعت صورتی مذهبی؛ 🔹حاج احمد پناهیان خطاب به پویانفر: مداح، خجالت نمی کشی از اربابی که یک عمر بهت آبرو داده؟! دیدن این چند دقیقه برای همه به ویژه جماعت مذهبی صورتی واجب هست. جناب‌آقای که‌ را‌به دعوت‌کردید این چنددقیقه را حتما ببینید.
شهید هادی اوجی کنار دیوار نوشته به خط شهید کریم اوجی از وصیت شهید مهدی اوجی!!! عکاس شهید عبدالرضا ذاکر عباسعلی!!!
در اردیبهشت سال 65، عراق بعد از عملیات موفقیت آمیز والفجر هشت و عدم توفیق در باز پس گیری فاو، طی عملیات های پراکنده ای به عنوان دفاع متحرک، تصمیم به پراکنده کردن نیروهای ما در مرز ها و ضربه زدن به نیروی دفاعی ما کرد. به همین منظور در بعضی از خط ها و مناطق که ما از نظر پدافندی ضعیف بودیم با حمله گسترده از مرز های ما عبور کرد، به خصوص مناطق جنوب غرب، دهلران، موسیان و... . منجمله پاسگاه مرزی بجلیه که دست برادران ارتش بود را به تصرف خود در آورد و تا رودخانه پل چم هندی جلو آمد و خاکریز اول ما را گرفت. آزاد سازی این منطقه به لشکر 19 فجر داده شد. از واحد اطلاعات عملیات لشکر هم چند تیم شناسایی فراخوان داده شد تا به سرعت منطقه را برای عملیات شناسایی کنند. آن زمان عده ای از بچه های اطلاعات من جمله هادی در سد میناب در حال آموزش غواصی بودند که فراخوان داده شدند. بر خلاف عملیات های مرسوم که چندین ماه کار شناسایی انجام می شد ما فرصتی برای چنین شناسایی گسترده ای نداشتیم. از طرف دیگر چون دشمن تازه وارد منطقه شده بود، هوشیار بود و این کار شناسایی را خیلی سخت تر می کرد. دو سه روز بیشتر فرصت نداشتیم. من مسئول یکی از دو محور شناسایی آن منطقه بودم. یکی از گروه های من گروه علیرضا نویگویی بود که اعضا گروهش، هادی اوجی، علی کشاورز و جعفر جعفری بودند. اما به دلایلی که گفتم گروه نمی توانست شناسایی را کامل کند و هرشب به گشت های شناسایی و کمین دشمن می خوردند. فرصت نبود و رسیدیم به شبی که قرار بود ساعت 11 عملیات شود. به رضا گفتم: امشب کار را تموم کن، وقت نداریم. رضا و تیمش رفتند. قبل از 11 بود که برگشتند. رضا گفت: رفتم تا خود دشمن و راه را پیدا کردیم. قرار شد هر کدام از بچه های همان گروه با یکی از گروهان ها جلو بروند. آنجا احتمال شهادت زیاد بود، چون دشمن تازه نفس بود و تازه حمله کرده و آماده بود. با یکی یکی آنها خداحافظی کردم با این فکر که احتمال شهادت هر کدام هست. تا رسیدم به هادی. گفتم: هادی، تو بمان. نمی خواهم تو بری، یکی دیگر را جای تو می فرستم! جا خورد. با تعجب گفت: برای چی؟ گفتم: هادی تو خانواده شهیدی. دو تا برادرات شهید شدند. شما دینتان ادا کردید. اشک توی چشمش پیچید. بغض روی صدایش نشست و با التماس گفت: آنها برای خودشان رفتند. وظیفه خودشان را انجام دادند. چه ربطی به من دارند. بغض نمی گذاشت سریع حرف بزند. ادامه داد: آنها رفتند و شهید شدند، چرا من را نمی گذارید بروم! دیدم خیلی ناراحت است و بغض گرفته. گفتم: حرفت منطقی است. بیا برو... گردان ها به سمت دشمن حرکت کردند. آن شب شب خیلی سختی بود و درگیری شدیدی بین نیروهای ما و دشمن در گرفت. از این گروه ما، هیچ کدام برنگشتند. فکر می کردیم هر چهار نفر شهید شدند. اما بعد از جنگ جعفری که مجروح و اسیر شده بود برگشت.