eitaa logo
اصرار
466 دنبال‌کننده
894 عکس
1.1هزار ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
کرملین: سطح روابط روسیه و آمریکا به صفر رسیده است. @Esrar3
یه اکیپ ۴ نفره بودیم اول آذر عروسی یکی از دوستامه تو گروه علاوه اینکه کارت فرستاد فرداش گفت بچها واسه عروسی من آماده اید ^_^ دوتا از دوستای دیگه ام ازدواج کردن مجردشون منم به یکیشون پیام دادم گفتم عروسی میایی گفت شاهین عروسی مختلط نمیاد به اون یکی گفتم میایی؟ گفت عرفان نمیاد.ازدواج واقعا مقوله پیچیده ای هست بچها رفاقتمون ۱۰ ساله است!!!! یعنی حاضری عروسی دوست ده ساله نری ولی ازدواج و حفظ کنید... خلاصه که تو انتخاب همسر خیلی دقت کنید یه وقتایی مجبور میشی از خیلی چیزا بگذری... • Rose • @Esrar3
کاش معلم‌های دبستان اجازه بدن ما والدین یه شب بدون کاردستی و نقاشی و تزیین و.... سر بر بالین بذاریم🥴 «هاویشام» @Esrar3
یه تایمی به خودت میای میبینی تو همه مشکلاتی که داشتی تنها بودی و به جز خودت کسیو نداشتی اون موقع میفهمی نیازت به ادما فقط یه توهم خود ساخته بودش میدونی *اميرممد* @Esrar3
در اعتراض به ناداوری مسابقات مستر المپیا امروز از ورزش و رژیم غذایی خبری نیست ناهار چلوکباب و شام پیتزا میخورم، باشگاه هم نمیرم تا مدال طلای هادی چوپان رو بهش پس بدن *ژنرال* @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️در سبک زندگی ِ امروزتان خیلی چیزها را پذیرفته اید قیدرلو استاد دانشگاه امام صادق(ع): ▫️نارضایتی از [فیلترینگ] در جزترین افراد جامعه و خانواده‌ها وجود دارد. ورود ما به مسئله این طور شده که یک چیز بدی آمد ما می‌خواهیم فیلترش کنیم. این غلط از جایی آمد که ما فضای مجازی را نفهمیدیم! ▫️دوره تاریخی که ما در آن هستیم، دوره جهانی‌بودگی چیزهای مختلف است و مسائل جهانی است. در این دوره شما نمی‌توانی قایم شوی چراکه او می‌آید و پیدایت می‌کند. شما نمی‌توانید از فناوری، اینترنت و شبکه‌‌های اجتماعی فرار کنید چراکه مواجه ما با این‌ها یکی مواجه وجودی است. ▫️ما در سبک زندگی امروز خیلی چیزها را پذیرفته ایم؛ به صرف این که چیزی ضرر داد، نمیتوان آن را حذف کرد و ممکن هم نیست. " آخرین‌خبر" @Esrar3
فائضه غفار حدادی: ما مستأصلیم از حال بد دنیای مان و تو برای خودت آن دنیا خوشی؟ @Esrar3
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آخرین امان نامه‌ای‌ست که اسرائیل از آسمان بر سر مردم غزه انداخته. گوشه ی سمت چپ بالا نوشته: «راه امن». و اینطور شروع کرده که «وقتش رسیده، دولت اسرائیل از شما می خواهد برای حفظ زندگی تان سریعا خانه تان را از منطقه جنگی خالی کنید». وسط هایش هم اعلام کرده که «وجود شما در منطقه برای تان حسابی خطرناک است». در آخر هم گفته اند «فرصت را غنیمت بشمارید و از مسیر صلاح الدین فورا تخلیه کنید». _________ 🧷این جملات‌ چقدر آشناست.‌ این خیرخواهی های دروغین شرتر از شر. روزگار ما اگر دهان داشت، دهانش همین اسرائیل بود. بوسه بر صفا و وفای این دست ها. دستی که سر به سر مرگ می گذارد و با امان نامه اش شوخی می کند. معلوم است که حریف آن دهان، همین دست است. همین دست @Esrar3
🛑بلینکن هم مثل بایدن و هریس گفت «نکنید» وزیر خارجه آمریکا: ما به دنبال درگیری با ایران نیستیم اما از هیچ اقدامی برای حمایت از نیروها و اتباع آمریکایی فروگذار نخواهیم کرد. بسیار حایز اهمیت است که پیام شفافی را در رابطه با تهدیدهای صورت گرفته علیه نظامیان آمریکایی با این مفاد ارسال کنیم که «این کار را نکنید». به کسانی که نظامیان آمریکایی را تهدید می‌کنند می‌گویم این کار را نکنید. حمله به آمریکایی‌ها در عراق مساله ای مرتبط با حاکمیت این کشور و ضد منافع آن است. ____ 🧷 آمریکا با خطاب کردن ایران می خواهد‌ مقاومت را آدم ایران نشان دهد طوری که تصمیم ها از ایران می آیند و مقاومتِ بی هویت صرفا اجرا می کند. آن ها مشی مقاومت را نشناخته اند. سید حسن نصرالله گفته بود که؛ «این مقاومت است که تصمیم می گیرد، ایران حمایت می کند». @Esrar3
16.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صالح الجعفراوي: این محله ی منه. اینجا جایی بود که من توش زندگی می کردم؛ همه ی خاطره ها، آرزوها و رویاهایی که توی این محل ساختم. می بینید که، همشون ناپدید شدن. ردی از زندگی نداره. حتی یه سنگ هم روی سنگ بند نیست. هیچی سرجای خودش نیست. ولی با این وجود هنوز امید هست. ان شاءالله دوباره همه ی این منطقه رو به اذن خدا درست می کنیم. همه ی این بناهایی که ویران شده رو می بینید؟ ان شاءالله دوباره همه رو از نو می سازیم. اشغالگر هم نمی تونه مانع ما بشه. استواریم و پابرجا. باز می سازیمش. @Esrar3
🔅 اصرار چند شبی میشه پدر سالار تموم شده. بعد از دیدن پدر سالار پام کشیده شد به تلویزیون. ساعت ۹ شب پخش می شد. می نشستم پای تلویزیون و چهار چشمی نگاه می کردم. تا حالا این سریال رو ندیده بودم. تصور کن یه چیزی اختراع بشه، یه چیزی مثل بمب هسته ای توی زمان. یعنی بمبی که توی زمان بندازی و در کمترین زمانِ ممکن بیشترین از هم پاشیدگی رو به جا بذاری اونقدر که چند سال بعد آدمهاش باور نکنن یه همچین روزگاری هم بوده. وقتی پدر سالار رو می دیدم می تونستم مثل یه کتاب واسه هر صحنه اش یه حاشیه بزنم و بگم اینو ببین، این الان اینجوری شده... من اگر ۱۰ سال دیرتر یا حتی زودتر به دنیا می اومدم شاید هیچوقت وضعم این نبود. متولد ۶۰ و ۸۰ تکیفش معلوم تره. ولی اونی که ۷۰ به دنیا میاد هم پدر سالار واسش آشناست هم مثلا افسانه سیزیف. این نسلِ وسطِ آشنای قبل و بعد، هم توی فراق گذشته ست هم در فشار آینده. نه می تونه دیگه با گذشته بره نه می تونه راحت به این مثلا آینده تن بده. اینو چند روز قبل بهتر فهمیدم. وقتی داشتم موقع ارائه ی پایان نامه م اصطلاح «تودستی» پدیدار شناسی رو می گفتم و واسش بستنی توپی ها رو مثال زدم. گفتم یادت هست بستنی توپی ها رو؟ یادت هست وقتی دست مون می گرفتیم انگار همه ی وجودمون بستنی توپی می شد؟ گفت نه! پرسیدم متولد چه سالی هستی گفت هفتاد و ... فهمیدم هیچوقت تودستی رو زندگی نکرده. نسل های بعدی نسلِ بی نوستالژی خواهند بود. حالا فکرش رو بکن می شد چند سال بعد باتوجه به وضعِ الان پدر سالار ۲ رو ساخت. احتمالا با همچین چیزی روبرو می شدیم: آقا جون فوت کرده. خانوم بزرگ خیلی پیر شده و زمین گیر شده. آذر بعد از چند سال به این نتیجه رسید که اینجوری فایده نداره. جدا جدا توی یه آپارتمان هم که باشن بازم مستقل نیستن. از اونجا رفتن. رفتن چندتا کوچه اونورتر. اینجوری بیشتر مستقل بودن. آقای محمدی و زری کوچیکه از پله ها خسته شدن و کم کم زانو درد امون شون رو برید. طبقه ی پنجم رو فروختن و رفتن یه جای همکف. سعی کردن خانوم بزرگ رو ببرن پیش خودشون ولی خانوم بزرگ قبول نمی کرد بره خونه داماد. مهری و اکبر آقا هم بچه هاشون بزرگ شدن و هر کدوم یه اتاق می خواست. همین بود که اون ها هم کم کم فکر کردن جابه جا بشن. زهره با آقاجون قبل از اینکه فوت کنه دوباره یه دعوای اساسی کرد. اینکه چرا طبقه ی دوم رو به جمال داده که فقط یه بچه دارن و به بقیه که بیشتر بچه دارن طبقات بالا رو داده. زهره گفت آقا جون خودش به زری کوچیکه گفت شما بارتون سبک تره طبقه ی پنجم رو بهشون داد اونوقت به جمال طبقه ی دوم رو دادن که اونم یه بچه داره. توی همین گیرودار جلال مریضی سختی گرفت. زهره باید خودش خونه زندگی رو می چرخوند و خرج بچه ها رو در می آورد. واحدشون رو اجاره داد رفت پیش مامانش با اون زندگی کنه. جمال با همسایه جدیده به مشکل خوردن. بچه شون بچه ی جمال رو کتک می زد. جمال هم همین یه بچه رو داشت و خیلی واسش می ترسید. از خانوم بزرگ رخصت گرفتن و از اونجا رفتن. (این هایی که گفتم از فضا نساختم. توش غرقم. تازه خیلی لطیف بیان شده و ابعاد سیاسی مذهبیِ ماجرا فیلتر شده) خلاصه آقای آقاجون! اون روز که چشمات برق زد از این که یه راه حل پیدا کردی هم بچه هات مستقل باشن هم دور هم جمع باشن کاش می دونستی به این چیزها نیست بزرگ من، عزیز من. کاش می دونستی یه بمب هسته ای افتاده بود توی زمان که دیر یا زود ترکش هاش خونه زندگی همه رو بی صداتر از قبل از هم می پاشونْد. راهش پناه گرفتن و عقب انداختن نبود.‌ راهش شاید رفتن دنبال یه زمان دیگه بود. آره بزرگ من آره پدر من آره عزیز من @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس شورای تجاری و اقتصادی ایران و روسیه: من مطمئن هستم که تا پنج سال آینده دنیا به طور کامل تغییر میکنه و یه واحد پول بین الملل جدید بوجود میاد @Esrar3