eitaa logo
اصرار
452 دنبال‌کننده
883 عکس
988 ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگِ خبر است و آمریکا، همانی‌ که می‌خواهد نشان بدهد از همه چیز مطلع است همچنان پاسخی داده نشده و این در حالیست که آمریکا بارها با ظاهرسازی پیچ و خم‌دارِ مطلعِ همه‌چیزدان اعلام کرده بود از موعد نهایی حمله‌ی ایران با خبر است. سید حسن نصرالله در اینباره گفته بود: آمریکا تماس های بسیار زیادی گرفته است و اعلام کرده که صبح دوشنبه پاسخ داده خواهد شد. ولی دیدید که هیچ اتفاقی نیفتاد. آمریکایی‌ها می خواهند بگویند که از همه چیز اطلاع دارند ولی این طور نیست. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
🔹🔸موسی دنبالِ خبر و فرعون؛ مطلع آیه های ۲۹ و ۳۸ سوره ی قصص، توی این دوتا آیه هم موسی و هم فرعون می گن لعلّی... لعلّ به جهت معنایی یه شباهت هایی به کلمه ی عسی داره اونطور که میگن. هر دو معنی شاید می ده اما لعلّ امید داره. امید به اینکه یه اتفاق مسرت بخش بیفته. توی هر دوی این آیه ها هم موسی این رو می گه و هم فرعون. هر دو در امید بودن. اما موسی وقتی لعلّ رو می گه به دنبال یه خبری می ره. می ره که یه خبری بیاره. فرعون لعلّ رو با اطلّع می گه، با مطلع شدن (لعلّی اطّلع...). امیدِ فرعون با مطلع شدن هست و امید موسی با خبر. جناب موسی که دنبال خبری رفتن توی چه شرایطی رفتن؟ شرایطی که پیامبر نبوده هنوز. زن باردارش باهاش بوده. شب بوده. بیابون بوده. آسمونی که تاریک بوده. علاوه بر این ها گله ای که موسی کلی واسش زحمت کشیده بوده توی تاریکیِ زمین و آسمون گم شده. آدمی که شبونه وسط بیابون گم بشه هر قدمی که برمی داره حس می کنه گم‌تر میشه. ده قدم عقب بره گم می‌شه. جلو بره گم می‌شه. تکون بخوره گم میشه. تکون نخوره گم شده. نفس بکشه گم میشه. کلا هر عملش در راستای گم شدنه. کم کم حس می کنه زنده بودنش هم داره گمش می کنه. می‌خواد همه جا باشه و هرجا میره که پیدا بشه، گم‌تر میشه. اونوقت این آدم همه‌ی این گام های گم‌تر شدن رو می‌ره که با یه خبر برگرده. می ره که دست خبرش رو بگیره و بیاره (آتیکم منها...). خلاصه چون موسایی دنبال خبر می ره و چون فرعونی مطلع میشه. چون موسایی محتاجه که دنبال خبر می ره و چون فرعونی بی نیازِ مطلعه. 🧷آیه ۲۹ فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُون آیه ۳۸ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَىٰ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِين @Esrar3
اصرار
لطفاً این موضوع مشترک از دو خبرگزاری اروپایی و عربی را با هم ببینید. در مورد ایمان خلیف بوکسور الجزایری‌ست که می‌گفتند آقایی ست که در بوکس زنان فعالیتش را ادامه داده و مدال طلا گرفته. یورو نیوز سخنان ترامپ را منعکس کرد که در نقد این موج ترنس گرایی ها به ایمان هم اشاره کرده. از آن طرف رسانه‌های عربی صحبت‌های ایمان را منعکس کردند که در پاسخ گفته: «من زنانه به دنیا آمدم، زنانه زندگی کردم، زنانه درس خواندم و زنانه ورزش کردم». چیزی که توجهم را جلب کرد گزارش‌های کاملا متفاوت میان رسانه‌های عربی با رسانه‌های اروپایی و ... بود و البته غالب بودن گزارش‌های غیر عربی. پیگیرتر شدم و فهمیدم او واقعا زن است و پدرش عکس‌های کودکی او را منتشر کرده. ضمن اینکه در زبان عربی ایمان اسم دختر است و این اسم از کودکی او همین بوده. ظاهرا ادبیات انتقادی رسانه‌ها می‌تواند ابزار همدلانه‌‌تری برای فشار نامحسوس باشد. در واقع انتقاد ابزار همدلانه‌تری برای شروع به رسمیت بخشیدن است، با این پس زمینه که مسأله بسیار رایج‌تر از آنست که شما حتی فکرش را کنید. @Esrar3
20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لیلی عاج کارگردان فیلم «سرهنگ ثریا» در کربلا : آقا جان برای مردم غزه کاری کن که حداقل منِ کمترین دلم هر روز برای مردم غزه نلرزد. نمی‌دانم چه چیز صلاح این قوم است ولی لطفاً برایشان کاری کن. مجری: اینکه برای دیگری خواستید آن هم خیر، حتما این خیر به زندگی خودتان برمی گردد. 🧷به غزه می‌گویید دیگری؟ دعا بر غزه، دعای بر خویشتن است. غزه سفیر حاجت است و سقایی‌ که رفته پیغام عطش را به حضرت آب برساند. می‌شود سقا را دیگری نامید؟ حاجت‌تان چیست؟ بگویید که بگویم‌تان غزه آب نطلبیده‌ایست که بهر مراد ما آمده. چطور نگرییم بر آنان که بهر مراد دل ما آمدند؟ حالا دیگر نمی‌دانم کامروایی‌ام آب بوده یا سقا؟ نمی دانم بگویم برگرد و بمان یا برو، محضر آب که همه محضر اوییم. آتش بس بشود، من دوباره گم می شوم، تنهاتر از تنها، در وهم جهانی امن که خاطرها مغروق خویش کند و فراموش شود غزه برای بُرد ما آمده بود و ما همگی بی سقا و دست، جماعتی بازنده. من پای این نردبامی ایستاده‌ام که غزه دستش به آن سیب سرخ نزدیک‌تر است. یک چشمم به ساعت است و یک چشمم به سیب و یک دستم به نردبام. غزه اگر برود، آتش بس که شود، جواب چشم هایم را چه بدهم؟ بگویم نزدیک بود ...؟ نگویید دیگری، او سقای دل من است و آن سیب به دست او نزدیک تر... اوی دیگری، سقاست و غزه نام دارد. و اگر خدا را به غزه سوگند می دهند از دستی ست که حاجتی ناکام به آن چشم دوخته. من نمی دانم بگویم برگرد یا برو؟ و در این برزخ چه گویم جز آنچه تو مرا آموختی؟ حسبنا الله و نعم الوکیل @Esrar3
اصرار
این قرارِ سحر شنبه است مسجد تابعین اختتامیه‌ی مسابقه‌ی تلاوت قرآن در خبرها گفتند قتل عام نمازگزارا
می‌خواید بدونید چرا غزه؟ دورتون مسجدی می‌شناسید که بیشتر از صد نمازگزار برای نماز صبح داشته باشه؟ @Esrar3
خبرنگارهای غزه سهمی از این «تکیه‌گاهی» دارند که سر گذاشتنِ مردم غزه بر ستون های مسجد تابعین را هم می‌بینند. آن‌ها همزمان با ثبت چنین تصاویری در فاجعه‌ی قتل عام نمازگزاران مدرسه و مسجد تابعین نوشتند: «ستون‌های مسجد با ما مهربان‌تر از این امت بودند» و یا دیگری که نوشته بود: «ستون‌های مساجد شاهدان این قتل عام های وحشتناکند». 🧷باید حداقل یک وعده جان کنده باشی تا بدانی گاهی همین در و دیوار اشرف ِ مخلوقاتند می شود به آنها تکیه داد همین که کمک کرد کمی نفس‌های غریبان بالا بیاید کافی نیست؟! @Esrar3
«بهشون گفتم پسرم ۶ ساله‌ست. بهم یه کیسه ۱۸ کیلویی دادن و گفتن بگیر برو خاکش کن. نمی‌دونم اصلا اینا تیکه تیکه های پسرمه یا نه» دوستی از غزه داستان مرگ پسرش علی را می‌گوید. + قتل عام نمازگزاران تابعین 🧷ما عدد نیستیم و اسم داریم را یادتان هست؟ شروع پیکاری‌ست برای اسم. جنگ تن هم در راه است. «ما وزن نیستیم و تن داریم» جنگی برای تن. @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرنگار غزه نوشت: ما با مقاومت هستیم امروز و فردا و تا ابد و آنکه نمی‌پسندد سر به دیوار کوبد @Esrar3
اصرار
«غزه کربلای امام حسین است. ما کربلای جدید هستیم. کربلا دوباره برگشته». این‌ها سخنان یکی از اهالی غز
محمد صمصامی یکی از اعضای اسکرین شات نوشت: خبرنگار فلسطینی میگه من نمی‌دونم چجوری دنیا بعد از دیدن این تصاویر به زندگی عادیش ادامه میده... برادر فلسطینی ما رو ببین دقیقا در همین وضعیت هستیم. 🧷به این اصطلاح «زندگی عادی» نگاه کنید. مگر زندگی عادی و غیرعادی دارد؟ منظور از زندگی عادی می‌تواند همین زندگی روزمره باشد که اتفاقا آن را سرریز از کار فرهنگی و هنری و روایت برای فلسطین کنیم. اما خبرنگاری پرسیده بعد از دیدنِ ما در این مصیبت شما چطور از زندگی‌ عادی‌تان نیفتادید؟ بیایید قصه را کمی نزدیک‌تر از فرهنگ و روایت‌ و هنر و قدرت ببینیم. به همین سادگی، در زندگی، چطور توانستیم؟ راستش حالا مسأله همین «توانستن» است. اینکه چه شد توانستیم؟ @Esrar3
اصرار
محمد صمصامی یکی از اعضای اسکرین شات نوشت: خبرنگار فلسطینی میگه من نمی‌دونم چجوری دنیا بعد از دیدن ای
° چند صباح دیگر که بگذرد، به ما می‌گویند: «یا کنارم باش یا مرا بکُش. خوش منظر نیست کسی از مرگ کام بگیرد و شما لنگ روی لنگ زندگی، چنگ زدن‌مان را به تماشا بنشینید». تیغ طوفان الاقصی تندتر شده است. از ما سراغ هنر‌ و روایت‌ و کار فرهنگی_نظامی یا فکری_فلسفی‌مان را نمی‌گیرند. از ما «زندگی»مان را می‌پرسند. توان‌مان را برای ادامه‌ی همین به اصطلاح «زندگی عادی»... خورد و خوراک‌مان را، خندیدن و گریستن و رفتن و آمدن و نفس کشیدن‌مان را... اصلا کار به روایت و مجاهدت و فکر و فرهنگ و هنر و حکومت هم نمی‌رسد. زندگی‌مان ما را می‌پرسند، همین زندگی عادی روزمره که چوب حقیر خواندنش همیشه بر سر بوده و می‌خواستند مشحون از معنایش کنند. باخت شاخ و دم ندارد. وقتی او را را تکه تکه می‌کنند و من نفسم نمی‌گیرد و برایش در فرهنگ و هنر و روایت نقشه می‌کشم یعنی باختم. در همین زندگی عادی‌ام باختم. در همین خانه و در ابتدای تمام داستان‌ها. در شروع یکی بود و یکی نبودن‌ها. @Esrar3