کواکبیان: با این وضعیت اقتصادی خجالت میکشم که بگویم از این دولت حمایت کردم.
پروانه سلحشوری: بخاطر حمایت از روحانی، از روی مردم شرمنده ام و خجالت میکشم
محمدرضا خاتمی: دولت روحانی کارآمد نیست/ اصلاحات نمی خواهد اعتبارش را خرج ناکارآمدیها کند/ روز به روز امید مردم به ما کمتر شده است
#علی_برکت_الله ببین اوضاع چقد پسه که... آخه همین چند وقت پیش که سلبریتیها پشیمان شده بودن همینا گازشون میگرفتن
آش کشکه خالتونه بخوریدش پاتونه نخوردیش هم پاتونه
#تا۱۴۰۰باروحانی #روحانی_تنها_نیست شماها شریک جرمید!
در دوره قبل یه پروفسور حمید مولانا نامی بود که استاد درجه یک ارتباطات و علوم سیاسی و موسس دانشکده ارتباطات دانشگاه امریکن دی سی بود ، احمدی نژاد یه حکم مشاوره(نه اجرایی) براش زده بود(برای سخنرانیها در آمریکا و... مشورت میگرفت)
همین اصلاح طلبان و اعتدالیون سندرقیت دو تاشونو پاره کردن که هرکی تابعیت آمریکا میگیره سوگند میخوره اگه روزی آمریکا با هرکشوری وارد جنگ بشه اسلحه دست بگیره و از آمریکا دفاع کنه
الان اینا در مهمترین نهادهای ایران پستهای اجرایی رو اشغال کرده، اسلحه های نامرئی دست گرفتن و دارن تیشه به ریشه ایران میزنن از حوزه آب تا روابط بین الملل
ولی اصلاح طلبان و اعتدالیون ماله میکشن
◀️ خبرهای سرراهی!!
وقتی برای تهیه مواد غذایی، سراغ جاهای مطمئن می رويد. وقتی جهت خرید کفش و کیف و لباس، به چند جا سر می زنیم، چرا برای «خبرگیری» و «خبریابی»، به فکر مطمئن بودن کانال های خبری نباشیم؟ آیا این حساستر از غذا و لباس نیست! این که با «اندیشه»، «باور» و موضع گیری ما ارتباط پیدا می کند. بلکه بالاتر، شخصیت اجتماعی ما گاهی در گرو اندیشه ها و آگاهی ها و باخبر بودن ماست.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که گاهی حرفی را از کسی بشنوید و بدون تحقیق بیشتر، همان «شنیده» را مبنای فکر و قضاوت قرار دهید، این طرف و آن طرف، نقل کنید و روی آن مانور بدهید، بعدا روشن شود که مسأله از ریشه دروغ و بی اساس بوده است و عامل اصلی پیدایش آن «خبر» جهالت یا غرض بوده است.
در این صورت، افسوس می خورید و ندامت می برید، که چرا زود، داوری کردید، چرا زود، شنیده ها را به دیگران هم گفتید و دروغ بودنش که آشکار شد، هم اعتماد خود را به دیگران از دست دادید، هم دیگران نسبت به شما کم اطمینان شدند و چه لحظه تلخی
البته راه جلوگیری دارد، و آن اینکه، وقتی برخی خبرها، ساخته و پرداخته ی غرض و مرض یا جهل و بی فرهنگی است، باید آغوش ذهنمان را به روی هر خبری باز نکنیم و هر چه را از این و آن شنیدیم، به خانه ذهنمان راه ندهیم. حسابی، کتابی، کنترلی، ارزیابی و محاسبه ای داشته باشیم. نه هر شنیده، گفتنی است، چون شاید عواقب خوبی نداشته باشد، نه هر گفته، شنیدنی است، چون بعضی سخنها مسموم است، و نه هر گفته و شنیده، «باور کردنی» است!
شما فکر میکنید یک «شایعه»، چگونه به دنیا می آید، رشد میکند، بزرگ می شود و به همه جا پایش کشیده می شود؟! اگر بعضی ها از همان اول، به آن روی خوش نشان ندهند، این اندازه جا باز نمیکند. بعضی هم شاید از روی بی توجهی یک شایعه یا دروغ و تهمت را به فکرشان راه می دهند، و بدتر آنکه آن را آراسته و بزک کرده و لباس جذاب پوشانده به تماشای مردم و در معرض دید دیگران می گذارند. بیچاره دیگران هم، بی خبر از همه جا و از انگیزه های پشت پرده، میشوند تماشاچی؟ و تازه، چه ادعاهایی هم دارند و خود را اهل اطلاع می دانند.
در بی اطلاعی شان همین بس که شایعه را به عنوان یک واقعيت براحتی آب خوردن قبول می کنند. آنچه «هست» کجا، و آنجا «جلوه می دهند» کجا! این، اگر نوعی «اسارت فکری» نیست، پس چیست؟ بردگیهای جدید زیر لفافه ای از زَر وَرق رنگارنگ، سخت بر گردنشان افتاده است. باز می پندارند که ز هر بند و کمند آزادند!
وقتی شما حاضر نیستید «بچه های سر راهی» را به فرزندی قبول کنید، وقتی لباسهای مشکوک و بی صاحب و خوراکی های نامطمئن را مصرف نمی کنید، چرا در پذیرش و نقل «خبرهای سرراهی» و گاهی «حرام زاده» این قدر بی پروایی و بی خیالی؟ فکر نمیکنید حامل «ویروس» باشد و شما را آلوده کند؟ مگر نه اینکه اگر «فكر» آلوده شد، «عمل» هم خراب می شود. پس باید به لایروبی کانال های خبری و جرم گیری از ابزار «اطلاع یابی» پرداخت، تا همراه خبر، شایعه هم نفوذ نکند و به جای واقعیت، دروغ به خوردمان ندهند.