eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
25.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
90 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
•🍃•🍃•🍃• دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمیکنم... [ حُسیِن جٰان... ] ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 یابن الحسن! من را با بدی‌هایم بپذیر .. ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
وقتی‌گفتہ: {فَاِنّی‌قَریب🌿"‌} یعنی‌عالم‌وآدم‌هم‌تنهات‌بزارن من‌کنـارتم :) https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part64 بالاخره این راه به پایان رسید و لعیا ناچار همر
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 _بیا بیرون ببینم کی اون مغزتو شست و شو داده این دری وریا چیه میگی... _خودت بهتر از من میدونی... درسته ساده ام ولی اونقدرا هم ابله نیستم که نفهمم اونی که تو گوشیت پرستار سیو کردی هنگامه جونته! الیاس مبهوت به در خیره شد و بعد شروع به ماساژ گردنش کرد باورش نمیشد لعیا فهمیده باشه... درمونده به در تکیه کرد: بخدا اشتباه میکنی لعیا... صدای جیغ بغض آلود لعیا بلند شد: بسه نمیخوام هیچی بشنوم فقط دست از سرم بردار بذار به درد خودم بمیرم _لعیا به خدا اشتباه میکنی بیا بیرون حرف بزنیم عزیزم من برات توضیح میدم آخه بی انصاف امشب مثلا شب اول ازدواجمونه این چه بلاییه داری سر من میاری... لعیا کلافه اشکهاش رو پاک کرد و با همون حال سر تکون داد: برو پیش هنگامه جونت که هم از من خوشگل تره و هم... صدای هق هقش جمله ش رو نیمه تمام گذاشت اما همبن جمله کوتاه الیاس رو جری کرد تا در کسری از ثانیه با همون حال خراب کت و سوییچش رو برداره و از در بیرون بزنه... لعیا صدای قدمهاش رو می شنید اما باورش نمیشد به این زودی ناامید بشه و بره سراغ اون دختر تا جایی که صدای بسته شدن در پیچید و هق هق لعیا بلند شد: نامردِ بی وفا! *** "هنگامه" از شدت کلافگی به ناخن جویدن افتاده بودم نمیفهمیدم چرا با وجودی که به اون دختره شیربرنج همه چیزو گفتم مراسم عروسیشون کماکان درحال برگزاریه... امشب هم شب عروسیشون بود لابد الان دیگه تموم شده نکنه پسره تونسته مخش رو بزنه و قانعش کنه! اگر اینطور باشه که... نگران و مضطرب ماگم رو برداشتم و نسکافه درست کردم اگر همه چیز خراب میشد و ازم شکایت میکردن چی؟ اونوقت اگر پلیس دستگیرم نمیکرد شراره حتما سرمو زیر آب می کرد چون این پیشنهاد من بود اَه... دختره ی شیر برنج کاش میذاشتم سرش رو زیر آب کنن یا از ریخت بندازنش اصلا به من چه ارتباطی داشت که دخالت کردم حالا چی میشه؟ باید به شراره خبر میدارم یا خودم یه کاری می کردم؟! اصلا... همینطور ماگ به دست راه میرفتم و فکر می کردم که صدای قدمهای تندی به پشت در رسید و مت قف شد و قبل از اینکه فرصت کنم فکر و یا حرکتی کنم کلید توی قفل چرخید و در با شدت باز شد... الیاس رو توی چارچوب شناختم شب از نیمه گذشته بود و فقط هالوژنهای کم نور پذیرایی روشن بود ولی زیر همون نور ضعیف هم میزان عصبانیتش کاملا ملموس بود اینبار دیگه واقعا ترسناک شده بود فهم اینکه چه اتفاقی افتاده کار سختی نبود توی دلم باز به اون دختر لعنت فرستادم قرار نبود اسمی از من بیاره... نمیدونستم از اینکه بینشون بهم خورده و الیاس الان اینجاست خوشحال باشم یا از اینکه با این خشم وحشتناک ممکن بود سر از تنم برداره بترسم... فقط ماگ به دست خشکم زده بود اما همین که در رو بهم کوبید و به سمتم اومد به خودم اومدم برخلاف همیشه هیچ واکنشی به پوشش و لباسم نداشت و حتی نگاه هم نمیگرفت ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حلول ماه شعبان ماه طلیعہ دار تجلي نور اولیاء الهے مبارک🌸🍃❤️ 🦋در این ماه مبارک توصیہ اکید داریم حتما مناجات شعبانیہ رو مطالعہ بفرمایید کہ بہ غایت زیباست و اثرات فوق‌العاده‌ای داره، 🔅امام خمینے(ره) فرمودند من هر چہ دارم از مناجات شعبانیہ است پس بہ نوعے رمز سعادتہ این خلوت اجباری رو غنیمت بشمرید روزی یک بار بخونیدش 🖋 ❅ঊঈ✿💌✿ঈঊ❅ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part65 _بیا بیرون ببینم کی اون مغزتو شست و شو داده ای
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 به حدی عصبی بود که با چشمهای خونیش داشت هضمم میکرد با وحشت یک قدم عقب رفتم اما قبل از اینکه فرصت کنم حرفی بزنم بهم حمله کرد و محکم به دیوار کوبیده شدم در کمال تعجب انگشتهاش رو روی گلوم قفل کرد و فشار داد اونقدر که نفس کم آوردم باورم نمیشد حاضر شده بهم دست بزنه انگار اینبار جدی جدی قصد جونمو کرده بود به سختی تقلا میکردم تا دستهاش رو از گلوم جدا کنم ولی زودم نمیرسید به خر خر افتاده بودم و جلوی چشمم سیاه شده بود به سختی صدای فریادش رو میشنیدم که با حرص از لای دندونای کلید شده ش بیرون میزد: بهت گفتم با زندگی من کاری نداشته باش با زن من کاری نداشته باش گفتم یا نگفتم عوضی... بالاخره گلومو رها کرد و من حریص و عمیق نفس کشیدم و بعد از شدت سرفه روی زانو خم شدم چطور ممکن بود این اون الیاس باشه کمی ازم فاصله گرفت صداش رو میشنیدم که آروم ذکر استغفار میگفت نفهمیدم بابت تا لب مرگ بردن من بوده یا اینکه مجبور شده بهم دست بزنه! با اینکه محرم بودیم ولی به نظرم دومی رو گناه بزرگتری میدونست!! بهترین واکنش اظهار بی خبری بود با اشک و بغض نالیدم: خدا لعنتت کنه خدا ازت نگذره چرا دست از سرم برنمیداری نمیذاری زندگیمو بکنم با خشم به طرفم برگشت و بالا سرم ایستاد از نگاهش آتیش میریخت طوری که حرف توی دهنم ماسید و لال شدم با حرص فریاد کشید: من نمیذارم تو زندگیتو بکنی یا تو عین بختک افتادی رو زندگی من لعنتی... ترسیده گفتم: تو رو خدا یواشتر آبرومو نبر من جای دیگه ندارم که برم با عجله بازومو گرفت و از رو زمین بلندم کرد از آشپزخونه خارجم کرد و کشون کشون تا اتاق خواب برد گیج شده بودم برخلاف حدسم کنار میز توالت رهام کرد و داد کشید: وسایلتو جمع کن گورتو از اینجا گم کن دیگه اینجا رم نداری باید من بعد زیر پل بخوابی جات همونجاست نامرد خونه خراب کن دیگه باج به شغال نمیدم... اشکم یک لحظه قطع نمیشد: آخه چرا داری منو بیرون میکنی نامرد مگه چکار کردم؟ طوری داد زد و خیز برداشت که به کشو های میز چسبیدم: چکار کردی؟ از من میپرسی یعنی خودت نمیدونی چه غلطی کردی؟ _ا..از کجا بدونم؟ چه خبر شده اصلا امشب چته افتادی به جون من؟ دنبال بهونه ای که این خونه رو پس بگیری؟ من هنوزم میتونم آبروتو ببرما آقای زرنگ _دیگه نه... دیگه بردی! لعیا همه چیزو فهمیده دیگه میخوام عالم و آدم بفهمن هیچ مهم نیست زندگیمو به گند کشیدی فتنه... ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
یہ بندھ خدایۍمیگفت: امام‌حسیـن،خودش‌"خاصه"! اما‌عشقش‌"عـامه"...!!! :) ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
📱 ❤️ توصیه‌های برای روزهای پایانی ماه‌شعبان ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7