ولے‌بعدازشـــما‌دیگــه هممون‌خانواده شهــیدشدیم! #حاج_قاسم #وعده_صادق @story_chanel

خوشبختی یعنی... #امام_رضا @story_chanel

سپرده ام به نجف،تا علی چه چاره کند.. همون مگه اینکه امیرالمؤمنین کاری کنه‌ی خودمونه #امیرالمؤمنین #یکشنبه_های_علوی @story_chanel

قاف الف سین میم #حاج_قاسم #سوریه #وعده_صادق @story_chanel

برام هیچ حسی شبیه تو نیست... #امام_حسین #کربلا @story_chanel

علی جان من قبل از آنکه زبان باز کنم نام تو را گفتم #امیرالمؤمنین #یکشنبه_های_علوی @story_chanel

گرچه دوریم زِ چشمان تو امّا صنما دائم الفکر به دیدار تو می پردازیم .. #امام_زمان @story_chanel

ما هم میریم یه کسی می‌مونه خداست... #حاج_قاسم #سوریه #وعده_صادق @story_chanel

و ناگهان هوس کردم آن چای نبات حرم را... #امام_رضا @story_chanel

نام والای تورا‌ بر دل خود حک کردم.. #امیرالمؤمنین @story_chanel

خدایا! ببخش گناهانی که فقط تو و من از آن باخبریم #خدا @story_chanel

کرب‌وبلا جای اندوه و رنج است... #امام_حسین #کربلا @story_chanel

بودند به عهد خویش و رفتند رفتند ولی همیشه ماندند... #شهدا @story_chanel

کاش یه تیکه پارچه سبز رو ضریحت‌ بودم:) #امام_حسین #کربلا @story_chanel

صبور باش نتیجه میده❤🌱 #خدا @story_chanel

دربار کسی پنجره فولاد ندارد #امام_رضا @story_chanel

ازفراقت‌چشم‌هایم‌ غرق‌باران‌میشود عاشق‌‌هجران‌کشیده‌ زودگریان‌میشـود!💙🌱 #امام_زمان #سه_شنبه_های_مهدوی @story_chanel

«دیدم همه جا بر درو دیوار حریمت ..» #امام_رضا @story_chanel

غمی‌دارم‌ز‌دلتنگی که‌در‌عالم‌نمی‌گنجد💔(: #حاج_قاسم #سوریه #وعده_صادق @story_chanel

من‌دلم‌برات‌تنگ‌شده‌ابی‌عبدالله..💔 #امام_حسین #کربلا @story_chanel

خدایا شکرت به عدد قطره های باران🙂 #خدا @story_chanel

به‌مادر‌قول‌داد‌که‌برمیگرده؛) #شهدا @story_chanel

انگشت به لب مانده‌ام از قاعده عشق ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم💚 #امام_زمان #سه_شنبه_های_مهدوی @story_chanel

غیر تو یاری ندارم... #امام_رضا #چهارشنبه_های_امام_رضایی @story_chanel

امیدوارم هرجا خسته شدی جای آدما، خدا دستتو بگیره #خدا @story_chanel

#تبادل ممنون از صبوری شما...✨️🌱

~•بـه‌نـامـ‌خالــق‌قـــلمـــــــ•~ ✨افتخار✨ رمانی آمیخته با غرور ، شجاعت و غیرت - [بخشی از رمان] فرهاد منو از ستون باز کرد و کمی اون طرف تر روی زمین نشوند. اما من چشمم به بدن بدون سر مامان و بابا بود. هیچی نمی‌فهمیدم. دیگه برام مهم نبود چه اتفاقی می‌افته. صدای فریاد های داریوش آزارم میداد. نمیخواستم چیزی بشنوم میخواستم بگم داریوش لطفا چیزی نگو ولی صدام درنمی‌اومد. دقیقا عین بابا روی زمین نشستم، چاقویی که روی گلوم کشیده میشد هر لحظه زخم ایجاد شده رو عمیق تر می‌کرد. گلوم می‌سوخت، چشمام سیاهی می‌رفت. اشهدم رو هم میخوندم که صدای تیراندازی اومد. هه همکارای بابا بعد از یک هفته پیدامون کردن! اما دیگه خیلی دیر شده💔 بعداز اون تنها چیزی که فهمیدم برداشته شدن چاقو از زیر گلوم بود. چشمام روی هم رفت و سیاهی مطلق ...🖤 میخوای بدونی چیشد؟ بکوب رو اسم کانال🙃 ____اِفْــتِـخــــــ(◉‿◉)ـــــار______________________ ما هـــمان نسل‌جـــــوانیـمـ که ثابــــــــت کردیــمــ در ره‌‌عشــــ♡ـــق جـوانـمــــردتر از صد مَـردیــــــــ

اگه جذب نجومی میخوای چک کن❤️‍🔥 اد تب لیون هستم، ادتبتون میشم آمارت +۱۰۰ بود پی باش❗️. - iD: @abLion2024 - Gp Rip: https://eitaa.com/joinchat/4080534566C6bb0e5d7ca اگه ریپی بیا اینجا☝️🏻 . - Info: https://eitaa.com/joinchat/540279625Cd9a14a07f6 جذبامو اینجا میتونی ببینی🪴.