eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
133 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
763 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۱۰۲سورۀهود 🌷وَ كَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ 🌷ترجمه 👇 و این چنین است مؤاخذه (و مجازاتِ) پروردگارت، زمانى كه شهرها و آبادى‌هاى ستمگر را (با قهر خود) مى‌گیرد. همانا مؤاخذه‌ى او (سخت) دردناك وشدید است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d24414 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ببینید ☝️☝️ لذت ببرید و حاجتمندان را از دعای خیر فراموش نکنید .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۹۴ از کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: جناب مولوی «محمد اسحاق» داستان چهارم را به شرح زیر نقل کردند: مادرم به تلاوت قرآن مجید علاقه زیادی داشت و غالباً در شبانه روز هفت جزء تلاوت می‌نمود وشب‌های ماه رمضان را نمی‌خوابید و مشغول تلاوت قرآن و دعا و نماز بود. شبی در شمعدان به مقدار یک بند انگشت شمع باقیمانده بود و ما می‌توانستیم در خارج از منزل شمع تهیه کنیم، لکن چون از طرف حکومت قدغن شده بود که کسی نباید از خانه‌اش خارج شود و اگر کسی را در کوچه و بازار می‌دیدند او را به زندان می‌بردند و جریمه می‌کردند، مادرم به روشنائی همان مقدار از شمع مشغول تلاوت قرآن مجید شد. مولوی «محمد اسحاق» گفت: به خدا سوگند! که تا آخر شب که مادرم قرآن و دعا می‌خواند شمع تمام نشد و از نمازش که فارغ شد مشغول سحری خوردن شدیم باز تمام نشد، همینکه صدای اذان صبح بلند گردید، شمع رو به خاموشی رفت و تمام شد و خلاصه یک بند انگشت شمع به مقدار نه ساعت برای ما به برکت مادرم روشنایی داد. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروز وفردا=۱۰۳سورۀهود 🌷إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ 🌷ترجمه 👇 البتّه در این (داستان هلاک بدکاران گذشته) نشانه (و عبرتى) است براى كسى كه از عذاب آخرت بترسد. همان روزى كه مردم را در آن گرد مى‌آورند و آن روزى كه (همه آن را) مشاهده مى‌كنند و براى همه نمایان و مشهود است (همه آن را مشاهده مي‏‌كنند). ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/u14976 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
بر جهان علامه امینی رحمةالله‌علیه با جستجو در محدثین، مفسرین و مورخین ، ۱۱۰ نفر از اصحاب‌پيامبراعظم صل‌الله‌علیه‌وآله و ۸۴ نفر از تابعين را یافته است كه ماجرای غدیر و حديث {[(«هرکه من‌مولای‌او هستم، علی مولای‌اوست»)]} را از پیامبر اکرم صل‌الله‌علیه‌وآله رويات كرده‌اند و نام مشخصات راویان را در کتاب گرانسنگ «» گردآوری نموده و از این طریق ☝️☝️هم خلافت بلافصل امام علی (علیه‌السلام) و هم ولايت الهیِ ائمه معصومين علیهم‌السلام را اثبات‌کرده. 📡 متن عربی کتاب الغدیر ا lib.eshia.ir/15083 📡 ترجمه فارسی کتاب الغدیر ا https://b2n.ir/z01309 و👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 با گذشت حدود۸۰سال‌از تألیف «الغدیر»، نه تنها ، بر آن ننوشته است، بلکه به‌کرات مورد تمجید و تحسین دانشمندان مذاهب قرار گرفته 📡 دیدگاه‌ها را ببینید 👇👇 ا https://b2n.ir/x62043 ا https://b2n.ir/s40847 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 .
. 💐 عید غدیر مبارک‌باد 💐 سوره مبارکه معارج، با اشاره به داستان زیر آغاز شده و می‌فرماید: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾ لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾ ترجمه: تقاضاکننده‌ای، تقاضای عذابی نمود که واقع شد. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند. پس از آنکه در روز غدیر خم، رسول‌خدا صلوات الله علیه وآله، به امر خدا، امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام را به خلافت منصوب نمود و درباره او فرمود: هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست. و... این خبر در شهرها منتشر شد. و برای برخی از افراد قابل قبول نبود. روزی شخصی به نام «مالک بن حارث فهری» نزد پیامبر (صل‌الله علیه وآله) آمد و گفت: تو به ما دستور دادی به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی، شهادت دهیم، ما هم شهادت دادیم. سپس به نماز و زکات و روزه و حج و جهاد دستور دادی، ما نیز پذیرفتیم. اما به این‌ها راضی نشدی تا اینکه که این جوان [حضرت علی (علیه‌السلام)] را به جانشینی خود منصوب کردی و گفتی: «هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس افزود: آیا نصب علی (علیه‌السلام) به جانشینی خودت به دستور خداست یا از سوی خودت؟! پیامبر اکرم (صل‌الله علیه وآله) در جواب فرمود: قسم به خدائی که جز او معبودی نیست، این دستور خداست. حارث بن نعمان خشمگین شد و در حالی‌که از رسول خدا دور می‌شد، می‌گفت: خداوندا! اگر این سخن محمد (صل‌الله علیه وآله) حقیقت است، سنگی از آسمان بر ما ببار تا ذلتی برای اول ما باشد و عبرتی برای آیندگان ما و اگر گفته محمد (صل‌الله علیه وآله) دروغ است!! عذابی بر او نازل کن.  ناگهان سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت و این آیات نازل گشت و دلیل برخورد سنگ و کشتن او را بیان فرمود: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾ لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾ 💗الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت علی‌بن ابی طالب علیه‌السلام💗 📡ا https://b2n.ir/w01964 از 👇👇 📚 «تأویل‌ الآیات‌ الظاهرة» تألیف سید شرف‌الدین؛ ص۶۹۷ 📚 «إقبال ‌الأعمال»، تألیف ابن طاوس، ص۴۵۸ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز بر آزادگان‌جهان‌مبارک‌💐 سهم‌‌دیروزوامروز=۱۰۳سورۀهود 🌷وَ كَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ 🌷ترجمه 👇 و این چنین است مؤاخذه (و مجازاتِ) پروردگارت، زمانى كه شهرها و آبادى‌هاى ستمگر را (با قهر خود) مى‌گیرد. همانا مؤاخذه‌ى او (سخت) دردناك وشدید است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d24414 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 🤲پروردگارا🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 آیت الله شهید دستغیب در داستان ۹۸ از کتاب «داستان‌های شگفت» با نقل داستان دیگری از جناب مولوی «محمد اسحاق» نوشته است: جناب مولوی «محمد اسحاق» نقل کردند از آقا «سید رضا موسوی قندهاری» که سیدی فاضل و متقی بود که فرموده است: «سلطان محمد»، دائی [سید رضا موسوی قندهاری] شغلش خیاطی و فقیر و پریشان حال بود. روزی دیدم او بشاش و خندان است، پرسیدم چه شده که امروز شما را شاد می‌بینم؟ فرمود: آرام باش که می‌خواهم از شادی بمیرم. «سلطان محمد» ادامه داد: دیشب بخاطر برهنگی بچه‌هایم و نزدیکی ایام عید و پریشانی و فلاکت خودم به مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام متوسل شدم و زیاد گریه کردم و خطاب آقا گفتم: تو شاه مردانی و سخاوتمند روزگاری، گرفتاری‌های مرا می‌بینی؟ و با گریه خوابم برد، در خواب دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم، باغی بزرگ دیدم که دیوار قلعه‌اش از طلا و نقره بود، دری داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند، نزدیک آن‌ها رفتم و پرسیدم این باغ مال کیست؟ گفتند: از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم. گفتند: فعلاً رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) تشریف دارند، بعد از ساعتی اجازه دادند. به خودم گفتم: اول خدمت رسول خدا می‌رسم و از ایشان سفارشی می‌گیرم. چون به خدمتش رسیدم از پریشانی خود شکایت کردم. فرمود: پیش آقای خود اباالحسن علی (علیه‌السّلام) برو. عرض کردم حواله‌ای مرحمت فرمایید. حضرت، نوشته‌ای به من دادند و دو نفر را هم همراهم فرستادند، وقتی خدمت حضرت اباالحسن، امام علی علیه‌السّلام رسیدم، فرمود: سلطان محمد کجا بودی؟ گفتم: از فشار روزگار به شما پناه آورده‌ام و از رسول خدا حواله دارم. آن حضرت حواله را گرفتند و خواندند و نظر تندی به من کردند و بازویم را به فشار گرفتند و نزد دیوار باغ بردند. اشاره فرمودند، دیوار شکافته شد، دالانی تاریک و طولانی نمایان شد و مرا همراه بردند و من به‌شدت ترسیده بودم. اشاره دیگری کردند، روشنایی ظاهر شد، پس دری نمایان شد و بوی گندی به مشامم رسید با تندی به من فرمودند: داخل شو و هر چه می‌خواهی بردار، داخل شدم دیدم خرابه‌ای‌ست پر از لاشه‌های بد بو و متعفن مردار. حضرت با تندی فرمودند: زود بردار لاش‌خورهای زیادی آنجا بود و من از ترس مولا، دست دراز کردم و پای قورباغه مرده‌ای به دستم آمد، برداشتم. فرمودند: برداشتی؟ عرض کردم: بلی. فرمودند: بیا بیرون. موقع برگشتن، دالان روشن بود در وسط دالان دو دیگ پر آب روی اجاق خاموش مانده بود، فرمودند: سلطان محمد! چیزی که به دست داری در آبِ دیگ بزن و بیرون آور، چون آن را در آب زدم، دیدم طلا شده است. حضرت به من نگاه کردند ولی خشم‌شان کم‌تر بود، فرمودند: سلطان محمد! برای تو صلاح نیست. محبت مرا می‌خواهی یا این طلا را؟ عرض کردم: محبت شما را، فرمودند: پس آن را بیانداز داخل خرابه تا آن طلا را انداختم از خواب بیدار شدم و بوی بسیار خوشی به مشامم رسید و آنقدر خوشحال شدم که تا صبح از خوشحالی گریه می‌کردم و خدای را شکر کردم که محبت آقا را پذیرفتم. [سید رضا موسوی قندهاری] فرمود: پس از این واقعه، اضطرار دنیوی سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید. 📡ا https://b2n.ir/j10202 از 👇 📚داستان‌های شگفت 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۱۰۳سورۀهود 🌷إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ 🌷ترجمه 👇 البتّه در این (داستان هلاک بدکاران گذشته) نشانه (و عبرتى) است براى كسى كه از عذاب آخرت بترسد. همان روزى كه مردم را در آن گرد مى‌آورند و آن روزى كه (همه آن را) مشاهده مى‌كنند و براى همه نمایان و مشهود است (همه آن را مشاهده مي‏‌كنند). ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/u14976 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. خاطرۀ یک‌ جانباز از روز ۲۱تیر۱۴۰۱ در حرم‌‌امام خمینی با اصرار دو نفر از نوه‌هایم [که دو دختر نوجوان هستند] شب ۲۱تیر، با اتوبوس به‌طرف تهران حرکت کردیم تا دخترها، روز ۲۱ تیر، به‌اجتماع برسند و... وقتی اتوبوس از قم رد شد، دیدم حدود ساعت ۸صبح می‌رسیم به حرم امام خمینی رحمةالله‌علیه و چون اعلان شده بود، تجمع «دختران‌انقلاب» ۵بعد از ظهر است به‌دخترها گفتم: اول‌برویم حرم‌امام، زیارت و استراحت بکنیم و بعد از ظهر برویم به محل اجتماع «دختران انقلاب» و... بچه‌ها قبول کردند و از راننده خواهش کردم ما را روبروی حرم امام خمینی رحمةالله‌علیه پیاده کند. از اتوبوس پیاده شدیم، به عصا تکیه دادم و مثل همیشه چفیه‌ام را [که نشانه همبستگی با جبهه مقاومت است] روی گردنم صاف کردم و دخترها هم چفیه آورده بودند و آن‌ها هم چفیه‌های‌شان را انداختند روی چادرها و من عصازنان و دخترها به دنبال من، راه افتادیم و... هنوز وارد توقفگاه‌غربی حرم امام نشده بودیم که دیدم دو خانم‌جوان [کمی هم شُل‌حجاب] دوربین به‌دست، با شتاب به طرف ما می‌‌آیند وقتی به ما رسیدند، چنان با هیجان سلام و احوال‌پرسی و خوش‌آمد گویی کردند که هم من، هم نوه‌هایم خیلی تعجب کرده بودیم. یکی‌از آن‌ها از نوه من پرسید که «من جانباز هستم؟» وقتی مطمئن‌شدند جانباز دفاع‌مقدس هستم، احترام و ابراز ارادت و... بیشتر شد و... از اینکه اینطور با احترام با جانباز رفتار می‌کردند، خیلی خوشحال شدم و... آن دو خانم [که یکی‌شان درحال فیلم گرفتن بود] چند قدمی با ما همراهی کردند و یکی از آن‌ها پرسید: 🔹برای «غرامت» آمده‌اید؟!🔹 خواستم بگویم: «کدام غرامت؟» که یادم آمد👇👇👇 است [از فروردین۴۰۱]، افراد ناشناسی بصورت خیلی‌گسترده و جنجالی تا [۹صبح ۲۱تیر۴۰۱] بعنوان درخواست غرامت‌جنگی، . تا این فکر☝️☝️به ذهنم آمد، ایستادم و به نوه‌هایم گفتم: 🔹برگردید، نمی‌رویم حرم!!🔹 تا برگشتیم، یکی از آن خانم‌ها آمد جلو من و گفت: مگر برای «تجمعِ‌غرامت» نیامده‌اید؟! گفتم: خانم!! من و امثال من، چهل سال قبل، فقط بخاطر در دفاع از کشورمان شرکت کردیم و نه حالا، نه هیچ‌وقت [بدون اذن ولی‌امر، هیچ‌کاری نمی‌کنیم]. با حیرت نگاه می‌کردند که ادامه دادم: فکر کرده‌اید به‌راهی می‌رویم که ممکن است برای‌مان چاه کنده باشند؟! گفت: کدام چاه؟!!!! چه‌اشکالی دارد حمایت کنید؟ گفتم: به حمایت نمی‌کنم: ۱_ طراحان فراخوان را نمی‌شناسم ۲_ غرامت، مسئله ملی‌ست نه صنفی ۳_ این فراخوان، رسانه‌های ضدانقلاب را ذوق‌زده کرده. ۴_ یکی‌از برنامه‌های آمریکا ایجاد نفرت بین ملت‌هاست و ممکن است این هم یکی از آن برنامه‌ها باشد. ۵_ بدون اذن ولی‌فقیه در این نوع کارها دخالت نمی‌کنم. بعد به نوه‌هایم گفتم: عجله‌کنید تا زودتر از محدوده حرم‌امام خارج شویم تا از حضور ما در اینجا سوءاستفاده نشود. ناگهان دیدم آن خانم‌ها که تا چند لحظه‌قبل ! و ! می‌نمودند، با تندی و و ، رفتند. صدای‌شان زدم و گفتم: می‌دانم که اجازه ندارید آنچه را دیدید و ضبط کردید، منتشر کنید، ولی می‌توانید از آنچه دیدید، . نفَسم گرفته بود، همانجا کمی نشستم و... بلند شدم و به نوه‌ها گفتم: شتاب‌کنید تا از حرم دور شویم. هنوز از توقفگاه‌حرم خارج نشده بودیم که دیدم یکی‌از همان دو خانم از داخل که‌از توقفگاه خارج می‌شد از پشت فرمان سرش را بیرون کرد و فریاد زد: شکم‌تان سیراست، به‌فکر «» نیستید 😳😂😳😂ا😳😂😂 و گاز داد و رفتند [احتمالاً به‌صحن‌های‌دیگر می‌رفتند تا برای کس دیگری دام پهن کنند] از کنار بزرگراه به‌طرف قم راه افتادیم و چند دقیقه‌ای رفتیم که شنیدم، کسی از پشت سر، من را صدا می‌زد، برگشتم، دیدم از هم‌محلی‌هاست که او هم با سواری پراید، با دخترهایش برای اجتماع دختران‌انقلاب آمده‌بود و چون ما را پیاده دیده بود، ایستاده بود ببیند چه شده. و... ماجرای دختران دوربین به‌دست را برایش گفتم و کمی کنار بزرگراه نشستیم، ساعت از ۸ و نیم گذشته بود، به هم‌محلی گفتم: می‌روی ببینی داخل حرم چه خبر است؟ دخترانش را گذاشت پیش ما و با پراید رفت و حدود ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه برگشت و گفت: هیچ خبری نیست هم داخل حرم رفتم، هم همه صحنه‌ها را گشتم، حتی👇 ✊یک‌جانباز در حرم ندیدم✊ سر به‌سجده گذاشتم و گفتم 💗خدایا به‌پاس این‌هشیاری💗 💗به عدد ذرات هستی💗 💗تو را شکر گذاریم💗 .
. ۱۳۱۴مین سال میلاد حضرت 💗امام موسی کاظم💗 علیه‌السلام مبارک باد با از همه شما و تقاضای شفاعت حضرت برای رفع و رفع و و از همه جهان و همۀانسان‌ها و رفع و شفای و رهایی از درگاه خداوند برای خودمان و حق‌داران‌مان 💗 آمرزش 💗 آرامش 💗 آبرومندی 💗 عاقبت‌بخیری 💗 آگاهی 💗 آزدگی 🔻🔻🔻🔻همراه با 🔻🔻🔻🔻 💗 سلامتی 💗 سرافرازی 💗 صداقت 💗 صبوری 💗 سخاوت و 💗 ثروت بسیار مسئلت نمایم .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروز وفردا ۱۰۴و۱۰۵سورۀهود 🌷وَ مَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ 🌷ترجمه 👇 و ما، آن (روز) را مگر براى مدّت معدودى به تأخیر نمى اندازیم. 🌷يَوْمَ يَأْتِ لَاتَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِىٌّ وَ سَعِيدٌ 🌷ترجمه 👇 روزى كه (چون) بیاید، هیچ كس جز با اذن او حرفى نمى زند، پس (گروهى) از آنها بدبخت و سیه روز و (عدّه اى دیگر) خوشبخت و سعادتمندند. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/r75265 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .