eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
133 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
759 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
میلاد دومین‌جانشین رسول‌خدا امام‌ حسن‌ مجتبی علیه‌السلام مبارک باد : بزرگ‌ترین آقایی، بخشيدن پيش از طلب كردن است. 📚بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۱۱۳، ح ۷ .
http://sharieh.com/news/284 تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و 👈 ، جزء ۱۵👇 ا http://j.mp/2bFRQIM و 👈 وترجمۀ جزء ۱۵👇 ا https://b2n.ir/808049 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. در منابع روایی متعددی نقل شده است: در برخی از سال‌هایی که امام حسن عسکری (علیه‌السلام) زندانی بودند، در سامرا خشکسالی و قحطی سختی پیش آمده بود و...، «معتمد» خلیفه وقت فرمان داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند، مردم روزهای پنجشنبه و جمعه و شنبه [[سه روز پی در پی]] برای نماز به مصلی رفتند و دست به دعا برداشتند ولی باران نیامد، روز چهارم [[یکشنبه]] «جاثلیق» (بزرگِ اسقف‌های مسیحی) همراه مسیحیان و راهب‌ها به صحرا رفت و دعا کردند و باران بارید. صبح روز دوشنبه نیز باز هم «جاثلیق» و راهب‌ها به صحرا رفتند و دعا کردند و باران بارید. این موضوع، موجب شگفتی و شک و تردید و زمزمه‌هایی بین مسلمانان شده و دلسوزان امت اسلام را نگران کرد. همان روز موضوع را با خلیفه درمیان گذاشتند و خلیفه، موضوع را با مشاوران درمیان گذاشت و نتیجه مشورت‌ها این شد که از امام حسن عسکری (علیه‌‏السلام) کمک بگیرند. همان لحظه خلیفه فرستاد و آن گرامی را از زندان آوردند. خلیفه به امام عرض کرد: امت جدت را دریاب که ...! امام (علیه‌‏السلام) فرمودند: از جاثلیق بخواه که فردا [[سه شنبه]] به صحرا بروند. خلیفه گفت: به صحرا رفتن چه فایده‌‏ای دارد؟ امام (علیه‌‏السلام) فرمودند: برای آنکه باذن الله شک و شبهه برطرف شود. خلیفه فرمان داد و جاثلیق همراه راهبان روز سه‏شنبه به صحرا رفتند. امام (علیه‌‏السلام) نیز در میان جمعیت عظیمی از مردم به صحرا آمدند. آنگاه مسیحیان و راهبان برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند، آسمان ابری شد و باران آمد. امام (علیه‌‏السلام)، یکی از راهب‌ها را معرفی کردند و فرمودند: غافل‌گیرانه دست او را بگیرند و آنچه در مشت اوست بیرون آورند. وقتی دست آن راهب را باز کردند، در میان انگشتان او استخوان سیاه رنگی از استخوان‏های بدن انسان را دیدند. او را با همان استخوان نزد امام (علیه‌‏السلام) آوردند و حضرت استخوان را گرفتند و در پارچه‌‏ای پیچیدند و فرمودند: بگویید، به طلب باران ادامه بدهند و به راهب مشخص نیز فرمودند: حالا طلب باران کن. بعد از آن هرچه دعا کردند، نه تنها هیچ بارانی نبارید بلکه ابرها کنار رفت و هوا صاف و آفتابی شد و... مردم شگفت زده شدند و... خلیفه از امام(علیه‌‏السلام) پرسید: جریان این استخوان چیست؟ امام (علیه‌‏السلام) فرمودند: این استخوانِ بدن یکی از پیامبران الهی است که از قبر پیامبری برداشته‏اند و استخوان پیامبران اگر زیر آسمان ظاهر شود از آسمان باران می‌‏آید. استخوان را آزمودند و دیدند همانطور است که امام فرموده‌اند [هرگاه استخوان در مقابل آسمان آشکار شد، باران بارید]. 📡ا https://b2n.ir/k86573 از 👇 📚زندگانی امام حسن عسگری، ص۲۳۳ 📚پیشوای یازدهم، ص۲۲ 📚سیری در سیره فردی و اجتماعی امام حسن عسکری علیه السلام از 👇 📚جوهر الکلام،ص۱۵۴ 📚اخبار الدول،ص۱۱۷، 📚احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۶۴ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
http://sharieh.com/news/284 تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و ، جزء شانزدهم ا 👇 ا http://j.mp/2b8SegG و جزء شانزدهم ا 👇 ا https://b2n.ir/d98675 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. فرارسیدن ۲۹ فروردین ماه، و یادمان حماسه سازی و ایمان و دلاوریِ سربازان این آب و خاک خجسته باد. .
. یکی‌از نوادگان امام‌صادق(علیه‌‏السلام) به نام «حسین بن ساکن» که در قم زندگی می‌کرد، مبتلا به شراب خواری شده بود. روزی برای حاجتی نزد «احمد بن اسحاق»، [وکیل موقوفات در شهر قم] رفت، ولی «احمد بن اسحاق» او را راه نداد و «ابن ساکن» خیلی ناراحت شد و با غم و اندوه برگشت. در همان سال «احمد بن اسحاق» به حج رفت و در میان راه به سامرا رسید. به درب منزل امام حسن عسکری (علیه‌السلام) رفت و اجازه خواست تا خدمت امام عسکری (علیه‏السلام) برسد، ولی امام او را نپذیرفتند. «احمد بن اسحاق» پشت درب منزل نشست و بسیار گریه کرد تا امام به او اجازه دادند. خدمت امام (علیه‌السلام) رسید و علت ناراحتی آنحضرت را پرسید، امام (علیه‏السلام) فرمودند: چرا «حسین بن ساکن» را که ذریه رسول‌خدا (صل‌الله‌علیه وآله) است، راه ندادی؟ گفت: به خدا قسم! او را بخاطر گناهش رد کردم حضرت فرمودند: راست می‏گویی، اما اولاً: این راه نهی از منکر نیست. دوماً: شایسته است فرزندان رسول‌خدا (صل الله‌علیه وآله) را احترام نمایی. احمد بن موسی به قم برگشت و مردم به دیدن او آمدند، «حسین بن ساکن» نیز همراه آنان بود. تا چشم «احمد بن اسحاق» به او افتاد، او را در آغوش گرفت و بسیار احترام کرد. حسین از او پرسید: چرا روش تو درباره‏ی من عوض شده است؟ «احمد»، داستان دیدارش با امام عسکری (علیه‏السلام) را برای او تعریف کرد، بعد از این ماجرا «حسین بن ساکن» توبه کرد و از گناه خود دست برداشت. 📡ا https://b2n.ir/j81208 از 👇 📚آیینه کمال،سیری گذرا در سیره امامان معصوم در عراق، ص۲۲۸ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
http://sharieh.com/news/284 تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و ، جزء هفدهم ا 👇 ا http://j.mp/2brHsFz و جزء هفدهم ا 👇 ا https://b2n.ir/t85759 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. از «محمد بن عباس» نقل شده که گفته است: ما چند نفر کنار یکدیگر در مورد مقامات امام حسن عسکری (علیه‌‏السلام) صحبت می‌کردیم، یکی از ناصبی‏ها [کسانی‌که با اهلبیت پیامبر دشمنی می‌کنند] گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: من نوشته‌‏ای را بدون مرکب، برای آن حضرت می‏نویسم، اگر او پاسخ سؤال‌های مرا داد، حقانیت او را می‌پذیرم. او سؤال‌های خود را در نامه‏ای نوشت، ما نیز مسئله‌‏های خود را در نامه‌‏ای نوشتیم و به سوی آن حضرت فرستادیم. امام حسن عسکری (علیه‌‏السلام) پاسخ مسائل همه‌‏ی ما را در جواب نامه‏ دادند و در نامه‌ی مربوط به آن ناصبی، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نیز نوشته بودند. وقتی که آن مرد ناصبی، جواب نامه‏اش را دید، آنقدر حیرت‏زده شد که از هوش رفت. پس از به هوش آمدن، حقانیت امام حسن عسکری (علیه‌‏السلام) را پذیرفت و جزو شیعیان آن حضرت گردید. 📡ا https://b2n.ir/r27803 از 👇 📚عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسگری، ص۵۰۳ از 👇 📚مناقب آل بی طالب. 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
http://sharieh.com/news/284 تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و ، جزء هجدهم ا 👇 ا http://j.mp/2b8SCfc و و ترجمه جزء هجدهم ا 👇 ا https://b2n.ir/y85499 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
. از «محمد بن احمد» نقل شده که گفته است: در سامره جوانی را دیدم که می‏گفت: من از بنی هاشم هستم و... من پدر و چند برادر داشتم. برادر بزرگ‌تر ثروتمند و برادر کوچک‌تر من فقیر بود. روزی برادر کوچک‌تر به خانه‏ برادر بزرگ‌تر رفت و ششصد دینار از مال او را که در کیسه‌ای قرار داشت، دزدید. برادر بزرگ به من گفت: به خدمت حضرت امام حسن عسکری (علیه‏السلام) برو و از حضرت خواهش کن، بلکه با ملایمت و نرمی این مال را از او بگیرد؛ زیرا او دارای کلامی نافذ است و... هنگام سحر که شد، برادر بزرگ‌تر نظرش برگشت و تصمیم گرفت از برادر کوچک‌تر شکایت کند و به من گفت: اول صبح برای شکایت نزد «اشناس ترک» [از سرداران تُرک دوره عباسی] برو و... صبح فردا، قبل از اینکه من نزد «اشناس ترک» بروم، قاصد حضرت امام حسن عسکری (علیه‏السلام) آمد و او را به خدمت حضرت برد. حضرت به او فرمودند: اول شب به ما حاجتی داشتی، وقت سحر پشیمان شدی!! برادرت کیسه‌‏ای که از تو برده بود را برگردانده. برو و از برادرت شکایت نکن و به او مقداری پول عطا کن. اگر تو نمی‌خواهی چیزی به او بدهی او را به اینجا بفرست تا من به او بدهیم. هنگامی که از خدمت آن حضرت مرخص شد، دید «کیسه پیدا شد». 📡ا https://b2n.ir/a02504 از 👇 📚معجزات امام حسن عسگری، ص۹۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
http://sharieh.com/news/284 تلاوت (تندخوانی) ☝️☝️ قرآن کریم و ، جزء نوزدهم ا 👇 ا http://j.mp/2bFSq95 و و ترجمه جزء نوزدهم ا 👇 ا https://b2n.ir/033114 ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 .
خود موحدپنداران، تیغ به‌دست داد و برترین موحد عالَم بعد از رسول‌خدا صل‌الله علیه وآله را در محراب عبادت کرد. 🏴 ایام شهادت مولای اهل تقوا، حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام تسلیت باد .