eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
134 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
757 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: مرحوم «عباسعلی» مشهور به «حاج مؤمن» علیه‌الرحمه، گفت: مرحوم عالم کامل جناب حاج «سید هاشم امام جماعت مسجد سردزک»، روزی پس از نماز جماعت منبر رفت و در مسئله لزوم حضور قلب در نماز و اهمیت آن، مطالبی فرمود. ضمن آن فرمود: روزی در این مسجد پدرم «مرحوم آقای حاج سید علی اکبر یزدی (اعلی اللّه مقامه) می‌خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم، ناگاه مردی در هیئت اهل دهات وارد شد و از صفوف جماعت عبور کرد تا صف اول پشت سر پدرم قرار گرفت. بعضی از مؤمنین از اینکه یک نفر دهاتی در محلی که باید جای اهل فضل باشد آمده، ناراحت شدند. او اعتنایی نکرد و به نماز ایستاد ولی در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فرادا نمود و نمازش را تمام کرد و همانجا نشست و سفره‌ای که همراه داشت باز نمود و شروع به خوردن نان کرد. وقتی نماز تمام شد، برخی از نمازگزاران به او اعتراض کردند ولی او هیچ نمی‌گفت! پدرم متوجه مردم شد و گفت: چه خبر است؟ گفتند: این مرد دهاتی جاهل به احکام نماز آمده صف اول، پشت سر شما اقتدا کرده و وسط نماز قصد فرادا کرده و بعد نشسته غذا می‌خورد. پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟ گفت: سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم؟ پدرم گفت: در حضور همه بگو. گفت: من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت بهره‌ای ببرم، وقتی اقتدا کردم دیدم شما وسط سوره حمد، از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده‌ام و از آمدن به مسجد عاجزم، الاغی لازم دارم که برای رفت و آمد به مسجد بر آن سوار شوم، بعد به میدان الاغ فروش‌ها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تعیین جای الاغ و تهیه خوراک بودید و... من دیدم بیش از این سزاوار نیست به امامت شما نماز بخوانم و نماز خودم را به فردا تمام کردم. این را گفت و سفره را پیچید و حرکت کرد. پدرم بر سر خود زد و با آه و ناله گفت: این مرد بزرگی است او را بیاورید که مرا به او حاجتی است. مردم رفتند که او را برگردانند ولی دیگر هیچ‌کس او را ندید و تا این ساعت دیگر دیده نشد. ✍ شهید دستغیب افزوده: پس باید متوجه بود که هیچوقت نباید به نظر حقارت به مؤمنی نگریست زیرا ممکن است دوست خدا عمل صحیحی بجا آورد و دیگری، به واسطه حمل به صحت نکردن، به او اعتراض کند و دلش را بشکند. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان سی و ششم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌ امروز و فردا ۸۲و۸۳سورۀهود 🌷 فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ ﴿۸۲﴾ 🌷ترجمه 👇 پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگ‏پاره‌هايى از [نوع] سنگ گِل‌هاى لايه لايه بر آن فرو ريختيم (۸۲) 🌷مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ مَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ﴿۸۳﴾ 🌷ترجمه 👇 [سنگ‌هايى] كه نزد پروردگارت نشان‏ زده بود و [خرابه‌هاى] آن از ستمگران چندان دور نيست (۸۳) ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/h14640 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ✅ حکایت آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: عالم متقی جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام – رحمة اللّه علیه – فرمود من عادت داشتم همیشه پس از فراغت از نماز جماعت با کسی که طرف راست و چپ من بود، مصافحه می‌کردم، وقتی در نماز جماعت مرحوم میرزای شیرازی – اعلی اللّه مقامه – در سامرا پس از نماز، با طرف راست خود که یک نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه کردم [دست دادم] و در طرف چپ، یک نفر دهاتی بود که به نظرم کوچک آمد و با او مصافحه نکردم، بلافاصله از خیال فاسد خود پشیمان شده و به خودم گفتم شاید همین شخصی که به نظر تو مقام و موقعیتی ندارد، نزد خدا محترم و عزیز باشد، فوراً با کمال ادب با او مصافحه کردم. ناگهان بوی مُشک [نوعی عطر] که مانند مُشک‌های دنیوی نبود به مشامم رسید و سخت لذت بردم و خوشوقت و دلشاد شدم و احتیاطاً از او پرسیدم با شما مشک است؟ فرمود: نه من هیچوقت مشک نداشتم. یقین کردم که از بوهای روحانی و معنوی است و نیز یقین کردم که شخصی است جلیل القدر و روحانی. از آن روز متعهد شدم که هیچوقت به هیچ مؤمنی به حقارت ننگرم. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان سی و هفتم ✅ حکایت : آیت شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (دندانساز) عجایبی از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل می‌کرد، از آن جمله می‌گفت: عده‌ای از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهداء معتقد و علاقه‌مند هستند و برای برکت مال‌شان با آن حضرت شرکت می‌کنند. یعنی در سال مقداری از سود خود را در راه آن حضرت صرف می‌کنند و بعضی از آن‌ها روز عاشورا به وسیله شیعیان، شربت و پالوده و بستنی درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران می‌دهند و بعضی آن مبلغی که راجع به آن حضرت است به شیعیان می‌دهند تا در مراکز عزاداری صرف نمایند. یکی از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زن‌ها حرکت می‌کرد و با آن‌ها سینه می‌زد وقتی مُرد، بنا به رسوم مذهبی خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعه‌ای از سینه‌اش که آتش، آن دو عضو را نسوزانده بود. بستگانش آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: این دو عضو راجع به حسین شماست. ... اَللّهُمَ‏ ارْزُقْنى‏ شَفاعَةَ الْحُسَينِ يوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى‏ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَک‏ مَعَ ‏الْحُسَينِ وَ اَصْحابِ الْحُسَينِ، الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَينِ عَلَيهِ السَّلامُ. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان چهل و پنجم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۸۲و۸۳سورۀهود 🌷 فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ ﴿۸۲﴾ 🌷ترجمه 👇 پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگ‏پاره‌هايى از [نوع] سنگ گِل‌هاى لايه لايه بر آن فرو ريختيم (۸۲) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ مَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ﴿۸۳﴾ 🌷ترجمه 👇 [سنگ‌هايى] كه نزد پروردگارت نشان‏ زده بود و [خرابه‌هاى] آن از ستمگران چندان دور نيست (۸۳) ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/h14640 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۸۲و۸۳سورۀهود 🌷 فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ ﴿۸۲﴾ 🌷ترجمه 👇 پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگ‏پاره‌هايى از [نوع] سنگ گِل‌هاى لايه لايه بر آن فرو ريختيم (۸۲) مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ مَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ﴿۸۳﴾ 🌷ترجمه 👇 [سنگ‌هايى] كه نزد پروردگارت نشان‏ زده بود و [خرابه‌هاى] آن از ستمگران چندان دور نيست (۸۳) ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/h14640 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: جناب حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام – رحمة اللّه علیه – فرمود: شنیدم از عالم بزرگوار وسید عالیمقدار امام جمعه بهبهانی (اسم شریفش را نیز نقل فرمود ولی بنده [شهید دستغیب] فراموش کرده‌ام) که در اوقات تشرف به مکه معظمه، روزی به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مکان مقدس از خانه خارج شدم، در بین راه، خطری پیش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد و با کمال سلامتی از آن خطر رو به مسجد آمدم، نزدیک در مسجد، خربزه زیادی روی زمین ریخته بود و صاحبش مشغول فروش آن‌ها بود، قیمت آن را پرسیدم گفت آن قسمت، فلان قیمت و قسمت دیگر ارزان‌تر و فلان قیمت است، گفتم پس از مراجعت از مسجد می‌خرم و به منزل می‌برم. به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم، در حال نماز در این خیال شدم که از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قسمت ارزان‌ترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در این خیال بودم و چون از نماز فارغ شدم و خواستم از مسجد بیرون بروم، شخصی از در مسجد وارد شد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت: خدایی که امروز تو را از خطر مرگ، نجات بخشید آیا سزاوار است که در خانه او نماز خربزه ای بخوانی؟ فوراً به فکر فرو رفتم و متوجه عیب خود شدم و به خود لرزیدم، خواستم دامنش را بگیرم ولی او را نیافتم. در ادامه داستان بالا، آیت الله شهید دستغیب افزوده است: در کتاب قصص العلمای مرحوم تنکابنی، صفحه ۳۱۱ می‌گوید: از جمله کرامت سید رضی [مؤلف نهج‌البلاغه] (علیه الرحمه) آن است که در وقتی از اوقات سید رضی نماز خود را به برادرش سیدمرتضی علم الهدی (علیه الرحمه) اقتدا کرد چون به رکوع رفتند سید رضی نمازش را نیت فرادا کرد و ادامه نماز را با جماعت نخواند. سبب فراد کردن نماز را از وی سؤ ال کردند، در جواب فرمود: چون به رکوع رفتم دیدم که امام جماعت که برادرم سید مرتضی باشد به مسئله‌ای شرعی فکر می‌نماید و خاطرش بدان متوجه است و دیدم که در دریای خون غوطه‌ور است، من هم نماز خود را فرادا کردم. آری: اگر چه حضور قلب در نماز از شرایط صحت نماز نیست ولی نماز بی حضور قلب موجب قرب به خدا نخواهد شد. اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُبِکَ مِنْ صَلوةٍ لا تُرْفَعُ خدایا از نمازی که بالا نرود به تو پناه می‌برم 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان سی و هشتم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا👈 ۸۴سورۀهود 🌷 وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَ لَاتَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ 🌷ترجمه 👇 و به سوى [مردم] مدین، برادرشان شعیب [را فرستادیم، او] گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنید [كه] جز او خداى دیگرى براى شما نیست و پیمانه و ترازو را [در هنگام خرید و فروش] كم نگذارید، همانا [در این صورت] من شما را به خیر [و صلاح] مى‌بینم و براستى كه من از عذاب روز فراگیر [قیامت] بر شما مى‌ترسم. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/e26624 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت‌الله شهید دستغیب در بخشی از «داستان ۴۱» کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: شیخ مفید (علیه الرحمه) از صفحه ۱۴۰ کتاب «مدینة المعاجز»، نقل نموده که فرموده است: نزد جعفر دقاق رفتم و چهار کتاب در علم تعبیر از او خریدم، هنگامی که خواستم بلند شوم و از نزد او بروم،، گفت: بنشین تا قضیه‌ای که برای من و یکی از دوستانم اتفاق افتاده را برایت تعریف کنم که برای یاری مذهبت نافع است. جعفر دقاق ادامه داد: من و دوستم مدتی در محله ((باب البصره)) به کلاس درس مردی به نام «ابوعبداللّه محدث» می‌رفتیم و احادیثی از او می‌نوشتیم و هرگاه حدیثی در فضائل اهل بیت (علیهم‌السلام) املا می‌کرد در آن طعن می‌زد تا روزی مطالبی در مورد فضائل حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) برای ما گفت سپس گفت: این‌ها به ما سودی نمی‌بخشد؛ زیرا علی (علیه السلام) مسلمین را کشت و نسبت به حضرت زهرا هم جسارت‌هایی کرد جعفر داقاق ادامه داد: سپس به رفیقم گفتم سزاوار نیست که از این مرد چیزی یاد بگیریم چون دین ندارد و همیشه به علی و زهرا (علیهماالسلام) جسارت می‌کند و هیچ‌یک از مذاهب مسلمانات چنین چیزی را جایز نمی‌داند. رفیقم سخنانم را تصدیق کرد و گفت: سزاوار است به سوی دیگری رویم و به او باز نگردیم. جعفر داقاق افزود: شب در خواب دیدم مثل اینکه به مسجد جامع می‌روم و دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام بر استری بدون زین سوار است و به مسجد جامع می‌رود و «ابوعبداللّه محدث» را دیدم که در راه بود. با خود گفتم وای اگر گردنش را به شمشیرش بزند!! پس وقتی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به او نزدیک شد با چوبش به چشم راست او زد و فرمود: ای ملعون! چرا من و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را دشنام می‌دهی؟ محدث دستش را روی چشم راستش نهاد و گفت: آخ کورم کردی! جعفر ادامه داد: بیدار شدم و خواستم به سوی رفیقم بروم و خوابم را به او بگویم. ناگاه دیدم او به سوی من می‌آید در حالی که رنگش دگرگون شده گفت: آیا می‌دانی چه شده؟ گفتم: چه شده؟! گفت: خوابی درباره محدث دیدم و خوابش [که بدون کم و کاست با خواب من یکی بود] را تعریف کرد. گفتم: من هم همین خواب را دیدم، الآن می‌خواستم بیایم به تو بگویم. دوستم گفت: بیا تا با قرآن نزد محدث برویم و برایش سوگند بخوریم که چنین خوابی دیده‌ایم و با هم توطئه نکرده‌ایم و او را نصیحت کنیم تا از این اعتقاد برگردد. بلند شدیم و به در خانه‌اش رفتیم، در بسته بود، کنیزی آمد و گفت حالا نمی‌شود او را دید. اصرار مردیم، باز همان جواب را داد، سپس گفت: شیخ دستش را روی چشمش گذاشته و از نیمه شب فریاد می‌زند و می‌گوید علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) مرا کور کرد و از درد چشم فریاد می‌زند. به او گفتیم: ما برای همین به اینجا آمدیم. پس در را باز کرد و داخل شدیم، او را دیدیم به زشت‌ترین صورت‌ها فریاد می‌زند و می‌گوید مرا با علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) چکار که دیشب چشم مرا با چوبش زد و کورم کرد. جعفر دقاق افزود: آنچه ما در خواب دیدیم او برایمان گفت، به او گفتیم از اعتقادت برگرد و دیگر به ساحت مقدس‌شان جسارت نکن. گفت: خدا پاداش خیر به شما ندهد، حتی اگر علی (علیه‌السلام) چشم دیگرم را کور کند او را بر ابوبکر و عمر مقدم نخواهم داشت، از نزدش برخاستیم، سه روز دیگر به دیدنش رفتیم دیدیم چشم دیگرش نیز کور شده و باز از اعتقادش برنگشت، پس از یک هفته سراغش را گرفتیم گفتند به خاکش سپرده‌اند و پسرش از خشم علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) مرتد شده و به روم رفته. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۸۴سورۀهود 🌷 وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَ لَاتَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ 🌷ترجمه 👇 و به سوى [مردم] مدین، برادرشان شعیب [را فرستادیم، او] گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنید [كه] جز او خداى دیگرى براى شما نیست و پیمانه و ترازو را [در هنگام خرید و فروش] كم نگذارید، همانا [در این صورت] من شما را به خیر [و صلاح] مى‌بینم و براستى كه من از عذاب روز فراگیر [قیامت] بر شما مى‌ترسم. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/e26624 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: فاضل محقق جناب آقای «میزرا محمود مجتهد شیرازی»، نزیل [ساکن] سامره (رحمة اللّه علیه) فرمود: مرحوم شیخ «محمد حسین جهرمی» که از فضلای نجف اشرف و از شاگردان مرحوم آقا «سید مرتضی کشمیری» (اعلی اللّه مقامه) بود مشکل مالی داشت و معمولاً از شخص عطاری در نجف قرض الحسنه می‌گرفت و هرگاه پولی به او می‌رسید، قرض‌اش پرداخت می‌کرد. مدتی طولانی پولی به او نرسید که به عطار بدهد، روزی نزد عطار آمد و مقداری قرض خواست، عطار گفت: آقای شیخ! قرض شما زیاد است و من بیش از این نمی‌توانم به شما قرض دهم. شیخ «محمد حسین جهرمی» ناراحت شده به حرم مطهر می‌رود و به حضرت امیرالمؤ منین (علیه‌السلام) شکایت می‌کند و می‌گوید: یا مولای! من در جوار شما و پناهنده به شما هستم، قرض مرا ادا کنید. بعد از چند روز، یک نفر از جهر می‌آید و کیسه‌ی پولی به شیخ می‌دهد و می‌گوید: این پول مال شماست، به من داده‌اند که به شما بدهم. شیخ کیسه را گرفت و فوراً به قصد پرداخت تمام بدهی‌اش، نزد عطار رفت تا قرض خود را بدهد و بقیه‌ی را به مصرف فلان و فلان برساند. به عطار گفت: چقدر از من طلب داری؟ عطار گفت: زیاد است، شیخ گفت هرچه باشد می‌خواهم بپردازم. عطار دفتر حساب را آورد و جمع کرد و گفت: فلان مقدار (مرحوم میرزا مبلغ را ذکر نمود و بنده فراموش کرده‌ام). شیخ، کیسه پول را به عطار داد و گفت: طلبت را بردار و بقیه را بده. عطار در حضور شیخ، پول‌ها را شمرد و دید مطابق است با آنچه طلب داشته، بدون یک فلس کم یا زیاد. شیخ با کمال ناراحتی و با دست خالی به حرم مطهر رفت و عرض کرد: یا مولای! اینکه عرض کردم قرض مرا ادا کنید، منظورم این نبود که چیز دیگر نمی‌خواهم. یا مولای من! برای فلان و فلان هم نیاز دارم و... تا از حرم مطهر خارج می‌شود، شخصی مبلغی به او می‌دهد که به اندازه آنچه می‌خواسته بوده و رفع احتیاجش می‌شود. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان ۴۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
= آیا می‌دانستید 🔻ا🔻 از ابتدای امکان مراجعه به آراءعمومی تا همین امروز 👈 جز در جمهوری‌اسلامی‌ایران 👉 در مقطعی از تاریخ + در جای دنیا + در کشوری + به ملتی ⏪⏪ انجام [[[برای تعیین نوع حکومت]]] ؟! ✅اگر کسی ☝️☝️ادعا کرد از او بخواهید این نیز☝️☝️ یکی از دلائل خشم از انقلاب‌اسلامی است .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا=۶_۸۵سورۀهود 🌷 وَ يَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لَاتَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لَاتَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴿۸۵﴾ 🌷 بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴿۸۶﴾ 🌷ترجمه 👇 [حضرت شعیب باز هم تأكید كرد] و اى قوم من! پیمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر كنید و اشیا [و اجناس و حقوقِ] مردم را نكاهید و با فساد، در زمین تباهى نكنید.﴿۸۵﴾ اگر مؤمن باشيد باقيمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نيستم(۸۶) ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/b57422 ا https://b2n.ir/h90425 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ابوجعفر محمدبن علی‌بن‌بابْوِیه(ره) نزدیک به‌عصرمعصومین علیهم‌السلام می‌زیسته و به سبب شدت صداقت و امانتداریش در نقل احادیث اهل‌بیت (ع) به «» (بسیار راستگو) معروف شده. او با جمع‌آوری روایات صحیح اهل بیت (ع) و تألیف بیش از سیصد اثر ارزشمند، خدمات بی‌نظیری را به اسلام و مکتب اهل‌بیت (ع) ارائه نموده است؛ که یکی از آثارش کتاب ارزشمند «مَن لایَحْضُرُهُ الفَقیه» است که یکی از کتب اربعه شیعه می‌باشد و مشتمل بر شش هزار حدیث گرانقدر است. این عالم نامدار شیعی، پس از عمری تلاش خستگی‌ناپذیر در راه حفظ و تبیین معارف اسلام ناب محمدی، در سال ٣٨١ قمری در ٧۵ سالگی درگذشت و در شهر ری در نزدیکی مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ره) به خاک سپرده شد. علامه خوانساری (ره) در کتاب ارزشمند «روضات الجنات» آورده است: در سال ١۲٨١ قمری، در زمان حکومت قاجاریه، بعد از گذشت حدود ٩٠٠ سال از رحلت این عالم ربانی، قبر شریف شیخ صدوق (ره) به دلیل بارندگی‌های زیاد نشست کرده بود و خاک قبر فرو ریخته بود، وقتی برای بازسازی قبر اقدام شد و برای تعمیر قبر به آنجا رفتند و خاک‌های قبر را برداشتند و... ناگهان با بدن شریف ایشان که کاملاً سالم سالم بود و گویا تازه از حمام آمده بود، روبرو شدند! این ماجرا را #٢٠نفر_از_علما و بزرگان آن دوران از جمله «حاج سید محمود مرعشی»، پدر حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، . همچنین مورخین آورده‌اند که وقتی این خبر به قصر شاه قاجار رسید، فتحعلی شاه شخصاً با جمعی از وزرا و معتمدین به محل مقبره شیخ مراجعه و پس از مشاهدۀ پیکر سالم شیخ صدوق، دستور داد گنبد و بارگاهی در شأن آن بزرگوار در آن مکان بنا شود که امروزه این مقبره نورانی‌، زیارتگاه دوست‌داران آل رسول (ص) و محل استجابت دعای مؤمنان است. ا https://hawzahnews.com/xbJbn 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۶_۸۵سورۀهود 🌷 وَ يَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لَاتَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لَاتَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴿۸۵﴾ 🌷 بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴿۸۶﴾ 🌷ترجمه 👇 [حضرت شعیب باز هم تأكید كرد] و اى قوم من! پیمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر كنید و اشیا [و اجناس و حقوقِ] مردم را نكاهید و با فساد، در زمین تباهى نكنید.﴿۸۵﴾ اگر مؤمن باشيد باقيمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نيستم(۸۶) ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/b57422 ا https://b2n.ir/h90425 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. روایت «محمدبن مهزیار» از شدت‌ علاقه امام زمان سلام‌الله‌علیه و عجل‌الله‌فرجه‌الشریف به شیعیان . .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا👈۸۷سورۀهود 🌷 قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ 🌷ترجمه 👇 [مردم مَدین در پاسخ توصیه‌ شعیب به رعایت حقوق دیگران] گفتند: اى شعيب آيا نماز تو به تو دستور مى‏‌دهد كه آنچه را پدران ما مى‌پرستيده‏‌اند رها كنيم يا در اموال خود به ميل خود تصرف نكنيم؟! تو که به راستى بردبار فرزانه‏‌اى [(چرا از ما چنین توقّعى دارى؟!] ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/j02837 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. برخی‌از جُرم‌های 👈 از سال ۱۲۶۹ تا امروز 👉 🔻ا🔻 🔷 ۱_ «میرزا محمد حسن شیرازی» (رحمةالله‌علیه) سال۱۲۶۹ ✊با و حمایت‌ ✊ در اقتصاد ایران را از چنگال انگلیس‌خبیث بیرون‌کشید ا https://b2n.ir/d64141 🔷۲_ سیدمحمدطباطبایی و  سیدعبدالله‌بهبهانی رَحِمَهُما 👇سال ۱۲۸۸👇 ✊با و حمایت‌ ✊ در حق‌رأی برای‌مردم ایران قانون‌اساسی برای‌ایران نظام در ایران مجلس‌شورا در ایران ا https://psri.ir/?id=9e96g8gd 🔷۳_ میرزا محمدتقی‌ شیرازی [میرزای دوم] رحمه‌الله‌ 👇سال ۱۲۹۸👇 ✊با و حمایت‌ ✊ در اشغال‌گران‌انگلیسی‌را با خفّت از عراق بیرون‌ریخت و را آزاد کرد ا https://b2n.ir/n39428 🔷۴_ خمینی رحمه‌الله ✊با و ایثار ایران در ازحکومت‌های 🔻درنتیجه🔻 از ننگ ازذلّت از از سلطۀشوم 🔻و🔻 👈 وتنها 👏 برای تعیین 🔷 ۵_ سیستانی حفظه‌الله ✊با و حمایت‌ ✊ در را با ایجاد بسیج‌عمومی، سرکوب و از عراق بیرون ریخت 🔷 ۶_ سیدحسن نصرالله ✊با و حمایت‌ از اشغال صهیونیست‌های بدذاتِ خون‌خوار و برای تجاوز به سایر کشورها 🔷 ۷_ زکزاکی حفظه‌الله ✊با و حمایت‌ ✊ برای باتحمّل شکنجه‌های‌وحشیانه و ۳فرزندش، خار چشم مثلث‌شوم «غربی، عبری، وهابی» شده و عرصه شرارت را در برای آنان تنگ کرده است 🔹۸_ خامنه‌ای‌‌ حفظه‌الله ✊با وحمایت ✊ در آمریکا را خلافت‌داعش‌ کرد و برنامه‌ریزی‌های چندین سالۀآمریکا و صرف‌هزاران میلیارد دلار پول‌شان [برای کردن منطقه]نابودشد 🔹۹👈 ازهمۀاین‌ها☝️☝️ 🔻ا🔻 آیت‌الله‌العظمیٰ‌امام‌خامنه‌ای‌ ✊با و مقاومت ✊ 🔻ا🔻 عزت‌بخشِ [در علومِ‌ مختلف در عرصه‌های و انواع ] 🔻با🔻 مهار فشارهای ناجوانمردانه غربی‌ها 🔷 ۱۰_ 👈 و بالاخره 👇👇👇 که #۱۰۰هزارنفر هستند ا https://b2n.ir/y12693 با #۴هزارشهید برای [#۴درصد جمعیت‌شان] برای رضای خدا، ا https://b2n.ir/j62522 🔻هشدار🔻 این‌ها☝️☝️و [[که‌نتیجۀ مردم است]] چنان آتشی به جان انداخته که‌ با ، ، و... تلاش می‌کنند👇 🙈 مردم را فریب بدهند 🙈 و باجداکردن از هم از ، هم از 🔻اما🔻 بحول الله و قوته 💪با و ملت تا پایان‌دنیا ناکام می‌مانند .
. ماجرای دیگری از شیخ «محمد حسین قمشه‌ای» آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: جناب مرحوم «میرزای محمود مجتهد شیرازی» نقل فرمود از جناب شیخ «محمد حسین قمشه‌ای» که ایشان به قصد تشرف به مشهد حضرت رضا (علیه‌السلام) از عراق مسافرت می‌کند و پس از ورود به مشهد مقدس، دانه‌ای عفونی در انگشت دستش آشکار می‌شود و سخت او را ناراحت می‌کند و چند نفر از دوستانش او را به بیمارستان می‌برند، پزشک مسیحی او را معاینه می‌کند و می‌گوید: باید شورای پزشکی برای درمان این انگشت تشکیل شود. بعد از چند ساعت معطلی، او را به شورای پزشکی می‌برند و چند پزشک دیگر او را معاینه می‌کنند و نتیجه نظر پزشکان این می‌شود که با توجه به شدت درد بیمار و سرعت گسترش عفونت، باید فوراً انگشتش بریده شود وگرنه به بالا سرایت می‌کند. جناب شیخ قبول نمی‌کند که انگشتش را ببرند. طبیب می‌گوید: [چون سرعت گسترش این عفونت زیاد است] اگر الآن قطع انگشت انجام نشود و به فردا بیفتد، باید از مچ دست بریده شود. شیخ برمی‌گردد و درد شدت می‌گیرد و شب تا صبح ناله می‌کند، فردا [درحالی‌که آثار عفونت در پشت و کف دست معلوم شده بود] به بریدن انگشت راضی می‌شود. او را به بیمارستان می‌برند، جراح دست را می‌بیند و می‌گوید: باید از مچ دست بریده شود. شیخ قبول نمی‌کند و... جراح می‌گوید: اگر الان از مچ دست بریده نشود به بالاتر سرایت می‌کند و ممکن است فردا مجبور شویم کتف را ببریم. شیخ برمی‌گردد و درد آنقدر زیاد می‌شود که صبح [درحالی‌که آثار عفونت در ساعد تا آرنج دست معلوم شده بود] به بریدن دست راضی می‌شود. او را نزد جراح می‌آورند و دستش را می‌بیند می‌گوید به بالا سرایت کرده و باید از کتف بریده شود و اگر امروز از کتف بریده نشود فردا به سایر اعضا سرایت می‌کند و بالاخره به قلب می‌رسد و بیمار را می‌کُشد. شیخ به بریدن دست از کتف راضی نمی‌شود و برمی‌گردد اما درد شدیدتر شده تا صبح ناله می‌کند و حاضر می‌شود که دستش از کتف بریده شود. رفقایش او را برای بیمارستان حرکت می‌دهند تا دستش را از کتف ببرند. در بین راه، شیخ به دوستانش می‌گوید: ممکن است در بیمارستان بمیرم، اول مرا به حرم مطهر ببرید. ایشان را به حرم بردند و در گوشه‌ای از حرم جای دادند. شیخ گریه و زاری زیادی کرده و به حضرت عرض می‌کند: آیا سزاوار است درحالی‌که شما امام رئوف هستید، زائر شما به چنین بلایی مبتلا شود و شما به فریادش نرسید؟ از گریه و زاری و التماس، بی‌هوش می‌شود و در آن حال حضرت امام رضا (علیه‌السلام) را ملاقات می‌کند، آن حضرت دست مبارک بر کتف او تا انگشتانش کشیده و می‌فرماید شفا یافتی. شیخ به هوش می‌آید و می‌بیند دستش هیچ دردی ندارد. دوستانش که می‌بینند بیدار شده، او را به بیمارستان می‌برند، وقتی او را نزد جراح نصرانی می‌برند، جراح دستش را نگاه می‌کند اثری از آن دانه نمی‌بیند به احتمال آنکه شاید دست دیگرش باشد آن دست را هم نظر می‌کند می‌بیند سالم است، هر دو دست شیخ را فشار می‌دهد، ولی هیچ درد نکرد و... می‌گوید: شیخ، آیا مسیح (علیه‌السلام) را ملاقات کردی؟! شیخ فرمود: کسی را که از مسیح (علیه‌السلام) بالاتر است دیدم و مرا شفا داد. و جریان شفای خودش به شفاعت امام (علیه‌السلام) را نقل می‌کند. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب، داستان نهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۸۷سورۀهود 🌷 قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ 🌷ترجمه 👇 [مردم مَدین در پاسخ توصیه‌ شعیب به رعایت حقوق دیگران] گفتند: اى شعيب آيا نماز تو به تو دستور مى‏‌دهد كه آنچه را پدران ما مى‌پرستيده‏‌اند رها كنيم يا در اموال خود به ميل خود تصرف نكنيم؟! تو که به راستى بردبار فرزانه‏‌اى [(چرا از ما چنین توقّعى دارى؟!] ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/j02837 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: شنیدم از زاهد عابد و واعظ متعظ مرحوم حاج شیخ «غلامرضای طبسی» که تقریباً در ۳۵ سال قبل [از زمان تألیف کتاب] به شیراز تشریف آورده و چند ماهی در مدرسه آقا باباخان توقف داشتند و بنده هم به فیض ملاقات‌شان رسیدم، فرمود: با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عالیات مشرف شدیم هنگام مراجعت برای ایران، شبِ آخر که در سحر آن باید حرکت کنیم، یادم آمد که در این سفر مشاهد مشرفه و مواضع متبرکه را زیارت کردم جز «مسجد براثا» و حیف است از درک فیض آن مکان مقدس محروم باشیم، به رفقا گفتم بیایید به مسجد براثا برویم. گفتند: مجال [فرصت] نیست و خلاصه نیامدند. خودم تنها از کاظمین بیرون آمدم تا به مسجد رسیدم، دیدم در مسجد بسته است و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته‌اند و کسی هم نیست. حیران شدم که چکنم؟! این همه راه به امیدی آمدم، به دیوار مسجد نگریستم دیدم می‌توانم از دیوار بالا بروم، بالاخره هر طوری بود از دیوار بالا رفته و داخل مسجد شدم و داخل مسجد هم کسی نبود، با فراغت مشغول نماز و دعا شدم. به خیال اینکه در مسجد را از داخل بسته‌اند و باز کردنش آسان است، پس از فراغت آمدم در را باز کنم، دیدم قفل محکمی بر در زده‌اند و به وسیله نردبان یا چیز دیگر رفته‌اند. حیران شدم که چه کنم! دیوار داخل مسجد براثار هم طوری بود که نمی‌شد از آن بالا رفت. با خود گفتم: عمری است دَم از امام حسین علیه‌السلام می‌زنم و امیدوارم که به برکت آن حضرت درِ بهشت به رویم باز شود. درب بهشت یقیناً مهم‌تر است و باز شدن این در هم به برکت حضرت ابی‌عبداللّه علیه‌السلام آسان است. با یقین تمام دست به قفل گذاشتم و گفتم: «یا حسین علیه‌السلام» و آن را کشیدم، فوراً باز شد و از مسجد بیرون آمدم و شکر خدا را بجا آوردم و به قافله هم رسیدم. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان یازدهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا👈۸۸سورۀهود 🌷 قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ 🌷ترجمه 👇 شعیب [در پاسخ قومش] گفت: ای قوم، نظر شما چیست؟ آیا اگر مرا از جانب پروردگارم حجت روشن و دلیل قاطع باشد و از خود بر من رزق نیکو [مثل نبوت] رسانده باشد (باز اطاعت او نکنم)؟ و (بدانید که) منظور من در آنچه شما را نهی می‌کنم ضدّیت و مخالفت با شما نیست. بلکه مقصودم من جز اصلاح امر شما در حد توان خودم، چیز دیگری نیست و موفقیت من جز با [لطف] خدا نیست و بر او توکل کرده و به درگاه او انابه و بازگشت دارم. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/j02837 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: بزرگی از اهل علم نقل فرمود: وقتی یکی از تجّار محترم اصفهان که با مرحوم «حاجی محمد جواد بیدآبادی» روابط بسیار دوستانه‌ای داشت، سخت مریض شد و مرحوم بیدآبادی به همراه شخص دیگری که از دوستان خودش و شخص بیمار بود، به عیادت او رفت. وقتی رسیدند که بیمار بیهوش بود و... مرحوم بیدآبادی مریض را در خطر مرگ مشاهده فرمود و چون دارائی تاجر بیمار زیاد بود، به فرزندان او فرمود: چهارده هزار تومان بعنوان صدقه و بین فقرا تقسیم نمایید تا من شفایش را با شفاعت حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه) از خدا بخواهم. فرزندان مریض نپذیرفتند!!! مرحوم بیدآبادی با ناراحتی از خانه آن‌ها بیرون آمد و به آن دوست که همراش بود، فرمود: این‌ها بخل کردند و صدقه ندادند ولی چون این شخص رفیق ماست و بر ما حقی دارد، بیا تا با هم برایش دعا کنیم تا خداوند او را شفا بدهد. بعد به اتفاق آن دوست به منزل رفتند و بعد از نماز مغرب، مرحوم بیدآبادی دست‌ها را به دعا بلند کرد و... ولی بجای اینکه شفای بیمار را از خدا بخواهد، عرض می‌کند خدایا! او را بیامرز. رفیق آن مرحوم می‌پرسد: چه شد که شفایش را نخواستید؟ فرمود: چون خواستم دعا کنم صدای «استغفراللّه» شنیدم و فهمیدم که بیمار مرحوم شده. بعداً معلوم شد که مرد تاجر در همان ساعت مرحوم شده بود. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان چهل و چهارم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۸۸سورۀهود 🌷 قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ 🌷ترجمه 👇 شعیب [در پاسخ قومش] گفت: ای قوم، نظر شما چیست؟ آیا اگر مرا از جانب پروردگارم حجت روشن و دلیل قاطع باشد و از خود بر من رزق نیکو [مثل نبوت] رسانده باشد (باز اطاعت او نکنم)؟ و (بدانید که) منظور من در آنچه شما را نهی می‌کنم ضدّیت و مخالفت با شما نیست. بلکه مقصودم من جز اصلاح امر شما در حد توان خودم، چیز دیگری نیست و موفقیت من جز با [لطف] خدا نیست و بر او توکل کرده و به درگاه او انابه و بازگشت دارم. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/j02837 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: زمانی که من در نجف اشرف ساکن بودم در ماه محرم، سال ۱۳۵۸ قمری از طرف حکومت عراق اکیداً بیرون آمدن دستجات منع شده بود، شب عاشورا برای اینکه در حرم مطهر و صحن شریف سینه زنی نشود از طرف حکومت، اولِ شب درهای حرم و رواق‌ها را قفل کردند و همچنین درهای صحن را و هنگامی که مشغول بستن در قبله که آخرین در بود شدند و یک لنگه آن را بسته بودند که ناگاه جمعیت دسته سینه زن هجوم آورده وارد صحن شده و رو به حرم مطهر آوردند و چون درها را بسته دیدند در همان ایوان مشغول عزاداری و سنیه زنی شدند ناگاه رئیس شرطه [پلیس] با عده‌ای شرطه آمده و آن رئیس‌شان با چکمه‌ای که بپا داشت به ایوان آمده و بعضی را می‌زد و امر کرد آن‌ها را بگیرند، سینه زن‌ها بر او هجوم آوردند و او را بلند کرده و به صحن انداختند و سخت او را مجروح و ناتوان کردند و... چون دیدند ممکن است قوای دولتی بیایند و تلافی کنند و بالاخره مزاحم‌شان شوند، با کمال التجا و شکستگی خاطر، همه متوجه در بسته حرم شده و به سینه می‌زدند و می‌گفتند: ((یا عَلی فُکّ‌الْبابَ = ای علی در را باز کن)) ما عزادار فرزندت هستیم. ناگهان در یک لحظه، تمام درهای حرم و رواق و صحن باز شد. بعضی موثقین که باز شدن درها را مشاهده کرده بودند برای حقیر نقل کردند که میل‌های آهنی که بین درها و دیوار بود وسط آن‌ها بریده شده بود. و سینه زن‌ها وارد حرم مطهر می‌شوند، سایر نجفی‌ها که با خبر می‌شوند همه در صحن و حرم جمع می‌شوند و شرطه‌ها پنهان می‌گردند. موضوع را به بغداد گزارش می‌دهند دستور داده می‌شود که مزاحم آن‌ها نشوید. در آن سال در نجف و کربلا بیش از سال‌های گذشته اقامه عزا شد و این معجزه آشکار را شعرا در اشعار خود نقل نموده و منتشر ساختند. از آن جمله یکی از فضلای عرب اشعار یکی از ایشان را بر لوحی نوشته و به دیوار حرم مطهر چسبانده بود و بنده هم چند شعر آن را همانوقت یادداشت کردم که بیت آخر اشاره شده: راستی اگر این عنایت از طرف آن حضرت نشده بود، فتنه عظیمی برپا می‌شد و خون‌ها ریخته می‌شد، صَلَواتُ اللَّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان چهل ششم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا👈۸۹سورۀهود 🌷وَ يَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ 🌷ترجمه 👇 و(شعیب ادامه داد:) اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، شما را به كارى وادار نسازد كه (عذابى) مثل آنچه به قوم نوح، یا قوم هود (و) یا قوم صالح رسید به شما هم برسد و (مى‌دانید كه ماجراى) قوم لوط (چندان) از شما دور نیست. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/j02837 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .