eitaa logo
اِتِّفآق؛
101 دنبال‌کننده
156 عکس
98 ویدیو
0 فایل
"بِسمِ رَبِّ الحُسَین" يذيبنى شوقى الیک یا اباعبدالله . . : )) _ جایی برای تخلیه احساسات من . بمونید باهام . کپی؟ با ذکر صلوات میشنوم تون : https://daigo.ir/secret/91789672455
مشاهده در ایتا
دانلود
یه صلوات برا ظهور آقامون بفرستیم؟
. حضرت‌حیدرب‌نام‌فاطمه‌حساس‌بود خلقت‌از‌روز‌ازل‌مدیون‌عطر‌یاس‌بود ای‌که‌بستی‌راه‌را‌در‌کوچه‌هابرفاطمه گردنت‌رامیشکست‌آنجااگرعباس‌بود (:💔! .
تمام شد؛
اِتِّفآق؛
من ک رفتم و خیرشو دیدم . . : )
. "هر کس که حسینی است حقیرش مشمار در رتبه کبیر است صغیرش مشمار عنوان گدائی درش آقائی است آقاست گدای او فقیرش مشمار" .
بسم الله الرحمن الرحیم
در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه". بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
_
. ڪَربَلا رَفتَن خُود را بـِہ رُخ ܩا نَـڪِشـِید ܩا دُرُست اَست نَرَفتیم وَلـے בل בارِیܩ.. .
هر وقت پیش ما به مادرش زنگ می‌زد می‌گفت: سلام مامان جان ... بچه ها مسخره می‌کردند می‌گفتند چقدر بچه ننه‌ای!! این حرف ها مال بچه سوسول ها است نه شما! می‌گفت من کوچیکشم! نوکرشم! احترامش برام واجبه. خادم الشهدا هم که می‌شد، روزی چند بار تلفنی با مادرش حرف می‌زد. همیشه می‌گفت: مامان جون دعا کن ما اینجا موفق باشیم.