#قسمت_چهارم
#سالهای_نوجوانی
ساعت چهار بعد ظهر بود کم کم آفتاب چهره ی خودش را از زمین پنهان می کرد من
درسهای مدرسه ام را نوشته بودم و قرار بود که به مادرم در کارهای خانه کمک کنم
فصل پائیز باران های شدیدی می بارد و توده ی هوای بارانی غلبه ی زیادی بر روستا دارد همین آب و هوا باعث می شود در فصل پائیز شب های بارانی زیادی داشته باشیم
خب این طبیعی است که کاهگل خانه ها خراب شود و محبور باشیم دوباره آن ها را
ترمیم می کنیم
من و مادرم برای این که بتوانیم خاک جمع آوری کنیم با آن کاهگل درست کنیم
داخل کوچه رفتیم با جاروی چوبی و خاک انداز آهنی خاک های کف کوچه را جمع کردیم
آن را داخل تشت بزرگی ریختیم
کپی حرام 🦋
نویسنده تمنا🌺
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
_
چشامو تو غم تو به دست گریه دادم..
الا یا اهل عالم من گداے جوادم !
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
_
خاکی شده تمام عبایت بلند شو..
هر طور هست روی دو پایت بلند شو،
در آسمان چشم یتیمان قمر بمان-'
ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان!
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
به لطف خدای جواد الائمه
گدایم،گدای جواد الائمه
#شهادت_امام_جواد