eitaa logo
شیخ محمد ایزدی
1.8هزار دنبال‌کننده
659 عکس
275 ویدیو
8 فایل
مدرس حوزه و دانشگاه🗣 محقق و مولف🖋 کارشناس مذهبی رسانه🎙️ و با افتخار نوکری اهل بیت علیهم السلام آیدی برای سوالات آقایان @MOHAMMMAAAD110 آیدی برای سوالات بانوان @m_ghafary
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی عمرت به دنیا باشه😳 ✍توی روایات هست طرف میگه شانسم گرفت نزدیک بود بمیرم ولی اتفاقی فلان کارو کردم بعد فرشته ها میگن لاکردار ما جونتو نجات دادیم آخه شانس چیه😩 و جالبه که این فرشته ها زیر مجموعه حضرت عزرائیل هستن و موظفند ما رو به اجل معین(مثلا ۷۰سالگی) برسونن 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
🔺کلیپی در فضای مجازی دست به دست میشه که از حجم ورود افغانی ها به ایران از طریق مرز احساس نگرانی و ترس می‌کنه و برخی اعضا توضیح خواستن... ✍مقدمتا میگم که افغانی ها هم در جنگ ایران و عراق و هم در سوریه کنار ایران جنگیدند و من خودمم دوستان خوب افغانی دارم که بسیار آدمهای خوب و نازنینی هستن و اینم میدونیم که در نگاه دین مرز بندی یعنی اسلام و کفر، و نژاد پرستی در دین ما مطروده ولی با همه این اوصاف میگم که این کلیپ بسیار قدیمیه و الان چندین ساله که حساسیت بیشتری پیرامون این موضوع هست و اخیرا هم تصمیمات خوبی برای بازگشت اتباع غیر مجاز به کشورشون در نظر گرفته شده که رسانه ای شد و حقا هم اتباع غیر مجاز باید اخراج بشن که مشکلات متعددی ایجاد میکنن و خلاصه این حجم ورود اگر واقعی باشه مال این سالها نیست 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
درسته که توی روایات به ما گفتن که نگید ماه صفر نحسه ولی دیگه خدایی ،برخی اینا رو از کجا در میارن😩 جواب خاصی ندارم باید به این افراد بگیم اصل اینه که تمام حرفا خالی بندیه مگر اینکه خلافش ثابت بشه(استناد به قرآن یا حدیث بشه) و این حرفها نه سند قرآنی داره و نه روایی❌ 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
واقعا در کربلا کسی عطش داشت؟! اگه آره این سند رو کجای دلمون بذاریم 🤷‍♂ ✍در اسناد تاریخی نمیشه با یک سند چیزی رو اثبات یا رد کرد مگر اینکه تاییدیه دیگه هم داشته باشیم اما شوربختانه خود طبری در جلد۴ ص۳۱۳ میگه: بعث عمر بن سعد عمرو بن الحجاج علی خمس مائة فارس فنزلوا علی الشریعه و حالوا بینه و بین الماء ثلاثة ایام الی ان قتل از طرف عمر سعد افرادی مامور بودن که نذارن کسی آب بخوره تا زمانی که امام به شهادت رسید... جدای از این سند که با سند ادعایی مخالفه بسیاری از تاریخ نگاران به شهادت حضرت ابالفضل و یا تشنگی شهدا اشاره کردن مثلا 👈بلاذری در انساب الاشراف ج۳ص۱۷۶ 👈ابن اعثم، ابومحمد احمد، الفتوح، ج۵، ص۹۱. 👈ابن اثیر، ابو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۶۳. 👈ابو الفرج الاصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ص۷۸. 👈مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۸۹ 👈موسوی مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرم، ج۱، ص۲۰۳. و ده ها سند دیگه داریم که این موضوع رو از مسلمات تاریخی کرده که نمیخوام طولانی بشه و ناگفته نمونه اینطوری نبود که از اول کسی به آب دسترسی نداشته باشه بلکه طبق برخی اسناد از جمله همین طبری چندین مرتبه طی ۱۰ روز اصحاب و دیگران آب خوردند اما چند روز آخر خصوصا روز عاشورا از آب خبری نبود و سند ادعایی اشاره به همون دفعات اول داره که چون جنگی شروع نشده بود دستی قطع نشد😭 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️مادره زنگ میزنه به دوست‌پسر دخترش میگه بعد از ۲ سال رابطه و آشنایی،حالا وقتش رسیده که بیاین خواستگاری رسمی! پسره: من قصدم تفریح بود😵‍💫 ✍ به مادری که اینقدر درک نداره بچشو در مورد این دوستی ها آگاه کنه چی باید گفت؟!🤷‍♂ پشت کردن به دستورات الهی تو دنیا و آخرت خاری میاره والسلام 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
🔹آیت الله جوادی آملی: نگوئید جا مانده‌ایم کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست جا مانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت اربعین به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست خیری بوده و ثواب نیت را برده‌اید شاکر باشید و نگوئید جا مانده‌ایم✅ ✍️دعاگوی اعضای محترم کانال در کربلا هستم🙏 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
«رسول کربلا» |کاری از گروه فرهنگی هنری کشتی نجات| جهت رزرو و اطلاعات بیشتر: https://survey.porsline.ir/s/hy4mC9kI
شیخ محمد ایزدی
«رسول کربلا» |کاری از گروه فرهنگی هنری کشتی نجات| جهت رزرو و اطلاعات بیشتر: https://survey.porsline.
این تئاتر رایگان و ارزشی رو مشهدی ها از دست ندن باید از کار خوب حمایت کرد
✍پسرا اینطوری نیستن رابطه ای که خدا گفته نداشته باشید اینطوریه :( و لا متخذی اخدان دوست پنهانی(جنس مخالف )نداشته باشید سوره مبارکه مائده/۵ 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
سلام و ارادت به سه نکته توجه کنین🌷 اول اینکه: طبق نقل مشهور حضرت به فقرا نان و خرما می دادن و نه شیر و اگر هم بگیم شیر ،بازم مشکلی پیش نمی اومده چون ظرف یکبار مصرف نبوده ولی اون فقرا که ظرف توی خونه شون داشتن و اونا میومدن و از مشک امیرالمومنین شیر می‌گرفتند دوم اینکه: حضرت ناشناس و غریبه بودن ولی فرار که نمی‌کردن یعنی فقرا میدونستن که یه آقایی بهشون طعام میده ،فقط نمی‌دونستن که اون آقا کی هست و سوم اینکه: نمازهای مستحبی رو میشه در حال راه رفتن و رکوع و سجود رو با اشاره چشم و ابرو خوند و چه بسا حضرت اینطوری نماز می خوندن و الله اعلم 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
​آرایشگر و امام رضا علیه السلام بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم هنگامیکه امام رضا علیه السلام به سمت مرو میآمدند بعد از نیشابور کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد. بر اساس دستور مأمون، ماموران اجازه ارتباط گیری مردم با امام را نمی‌دادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا ـ علیه‌السلام ـ شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا ـ علیه‌السلام ـ خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد هنگام آرایش موهای امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت میکرد که یک لحظه فکر کرد:< ای کاش از امام تقاضای اجرت کند‌‌‌>تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا ـ علیه‌السلام ـ با اشاره به سنگی که به‌وسیله آن قیچی خود را تیز میکرد آن را تبدیل به طلا کردند. این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من اجرت دنیوی نمی‌خواهم من صباحی بیش زنده نیستم؛ چرا که عمر خود را گذرانده‌ام ؛ من پیراهنی از شما میخواهم که با آن نماز خوانده‌اید و عبادت خدا را کرده‌اید تا کفنم باشد و خداوند به‌واسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد. امام رضا ـ علیهالسالم ـ دستور دادند که یکی از لباس‌هایشان را به پیرمرد بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولی! من از سکرات موت می‌ترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند. پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم پس نمیگیریم. (این خاندان، خاندان کرم هستند تا کسی را راضی نکنند دست از بخشش و کرم برنمیدارند مخصوصاً که لقب رضا ـ علیه‌السلام ـ را خداوند متعال به ایشان عنایت فرموده است.) روزی اطرافیان امام دیدند حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: »لبیک لبیک لبیک« و بعد از آن هرچه به دنبال آن حضرت گشتند ایشان را نیافتند تا اینکه آن حضرت آمد و ماجرای این پیرمرد سلمانی را تعریف کردند و فرمودند اکنون لحظه جان دادن او بود. من هم بر بالینش حاضر شدم تا به آسانی جان داد. ✍حالا بد نیست بدونیم حضرت فرمود هرکس به دیدن من (مشهد) بیاد بعد از مرگ تنهاش نمی‌ذارم 😢 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
⚜ 🍃🌸🍃⚜ 🔘 داستان کوتاه "کرامت امام رضا در حق دزد" تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام. رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار. "ابراهیم جیب بر کی بود؟!" از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد! حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!" رئیس کاروان با خودش گفت: خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال! اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم." رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده. بالاخره پیداش کرد! گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟ (ولی جریان خوابو بهش نگفت) ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن بلند کردم😜 رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم." فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!" ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم. کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن! اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد! رئیس گفت: "ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!" ابراهیم خندید و گفت: وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد!😄 همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت: "ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟" چون "حضرت به من فرمودن،" حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟ ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت: یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟😭 از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید." و در آخر هم در حرم (ظاهرا صحن آزادی) به رحمت خدا رفت... 🍃🌹🍃 @ezadi110 ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄