eitaa logo
خانواده و مهارتهای زندگی
190 دنبال‌کننده
447 عکس
382 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*سلام لطفا اگه وقت دارید سه چهار دقیقه وقت بگذارید و این متن رو کامل بخونید* هر وقت بابام می‌دید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، می‌گفت چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔 آب چکه می‌کرد، می‌گفت: اسراف حرامه!😔 اتاقم که بهم ریخته بود می‌گفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄 حتی درزمان بیماریش نیز تذکر می‌داد مدام حرفهای تکراری وعذاب‌آور،😤 تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون می‌بایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم. با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک می‌کنم.😅 صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم‌ پول‌ داد و با لبخند گفت: فرزندم!😍 ۱-مُرَتب و منظم باش؛ ۲-همیشه خیرخواه دیگران‌ باش ۳-مثبت اندیش باش؛ ۴-خودت رو باور داشته باش؛ تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم می‌کنه!😔 با سرعت به شرکت رویایی‌ام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود! به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله.. اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که می‌گفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد می‌شدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌ پله‌ها را بالا می‌رفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ‌ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه می‌شد، لذا اونا رو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربی‌شون تعریف می‌کردن! عجیب بود؛ هر کسی که می‌رفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه می‌امد بیرون! با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمراً!! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺 *اون‌روز حرفای بابام بهم انرژی می‌داد* توی این فکرا بودم که اسم‌مو صدا زدن. وارد اتاق مصاحبه‌ شدم، دیدم۳نفر نشستن و به من نگاه می‌کنند😳 یکی‌شون گفت: کِی می‌خواهی کارتو شروع کنی؟ لحظه‌ای فکر کردم، داره مسخره‌م می‌کنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده‌ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!! باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟! گفت: چون با پرسش که نمی‌شه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی.. در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و.. هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری.. عزیزانم! در ماوراء نصایح و توبیخهای‌ مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید... اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند: می‌گن قدیما حیاطها درب نداشت اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود... می‌دونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟ چرا اينقدر شاد بودن؟ چرا اينقدر احساس تنهايی نمی‌كردند؟ چرا زندگی‌ها بركت داشت؟ چرا عمرشون طولانی بود؟... چون تو کتاب‌ها دنبال ثواب نمی‌گشتند که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل‌کردن بودند. فقط یک کلام می‌گفتند: خدایا به داده‌هایت شکر. نمی‌گفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره می‌گفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره موقعی که غذا می‌پختند، نمی‌گفتند بدیم ‌به همسایه ثواب داره، می‌گفتند بو بلند شده، همسایه میلش می‌کشه ببریم اونا هم بخورن. موقعی که یکی مریض می‌شد نمی‌گفتن این دعا رو بخونی خوب می‌شی، می‌رفتن خونه طرف ظرفاشو می‌شستن جارو می‌زدن، غذاشو می‌پختن که بچه‌هایش‌غصه نخورن اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود. به بچه عیدی می‌دادند، می‌گفتن دلشون شاد می‌شه به همسایه می‌رسیدن می‌گفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره... خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب‌ها دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح‌کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم‌ 💝 نه فقط با خواندن دعا... مهربان باشیم محبت کنیم بی‌منت...💗 *پیشنهاد میکنم این متن تاثیر گذار رو برای دوستان ، عزیزان ویا بچه هاتون بفرستید.* نیکوکاری همیشه پول دادن نیست. همین هم میتونه نیکوکاری باشه. شاد باشید. https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
🚫 *کودکانی با نطفه ی حرام* 😔😔😔😔😔 کودکانی با پایه ی حرام حتی شاید دیر یا زود عضو خانواده ی ما هم بشن از والدینی که خودشون حلال زاده بودن⁉️ جریان زنان زیبای نقاشی شده کف کوچه خیابان چیست؟ اگر یک بچه بدون غسل حیض یا غسل استحاضه یاغسل جنابت یا نفاس یا هر غسل واجب دیگر نطفه اش بسته بشه چه حکمی دارد؟ با دقت بخونید و پیگیر بشید ممکنه یکی از این بچه ها در آینده ی نزدیک عروس یا داماد شما بشن❌ اگر به فعالیت های جدید آرایشگاههای زنونه دقت کنید محیطی ناجور و اسفناک که این محیط ها رو نمیتونید تحمل کنید! کاشتن ناخن های بلند و لاکی بدون لاک کاشت مُژه های مصنوعی و اضافه در بین مژه ها کرم پودرهای دائمی و کشیدن پوست برای بازشدن چروکها که تمام این خدمات آرایشگاهی با چسب انجام میشود چه لیزر چه مومک کردن پییر سینگ ها(پی اِر) یا همان حلقه و نگین که با چسب روی پوست چسبونده میشه و این چسب و خود پی اِر سینگ مانع رسیدن آب بهنگام غسل به پوست میشود مگر اینکه آب غسل به پوست برسه این خدمات که بیشتر برای فخرفروشی و چشم هم چشمی ونا آگاهانه به سرعت نور در حال افزایشه مدیرسابق یکی از شبکه هایی که ماموریتش مستقیماً از بین بردن و حذف کردن زن نجیب و پایبند ایرانی از خانواده و کشاندن زن و دختر به خیابان و طلاق آنهاست میگه: برای نابودی خانواده ایرانی باید اول مادر خانواده رو به لجن کشید آرایشگاههای ما الان دارن بین زن و غسلهای واجب او مانع درست میکنند از عواقب گناه❗ و حرام مکرر عصاب خوردیها و جر بحث خرجهای کمرشکن و خیانت هست⁉️ بعضی آرایشگرها آگاهانه و بعضی نا آگاهانه فاصله میندازن گور خودشون تنگ میکنند بدون نظارت یک مسئول که اونارو بیدار کنه! بعضیاشون عمدی دارن تو زمین دشمن بازی میکنن و البته بخاطر کاسبی خوبی که دارن اما خطر اینجاست‼️ چی به سر ِ غسل های واجب همسران و مادران ناخن کاشته ی مامیاد مثل حیض جنابت استحاضه و نفاس اگر نطفه ای در حالتی که غسل واجب گردنشون هست بسته بشه چی به سرِ اون بشر میاد خودتون برید راجع به انسانهای تبهکار و ناخلف تحقیق کنید اکثراً حروم لقمه بودن وراجع به گناهانی که سر سری گرفته میشن باعث نابودی عصاب و بی بهره گی از زحمتتاتون میشه تکلیف نمازهای قضا شده چی میشه؟ این واقعا برای پدر مادر اون نسل خطرناکه❌ اینکه آرایشگاها تند تند با پکیج های تبلیغاتی آف خورده خودشون و تخفیفات روز بروز بیشتر و زنان را نقاشی میکنند و این خدمات رو بیشتر میکنند بدتر اینجاست بعضی از خانمهای متشرع گول فتوا های ساختگی رو میخورن کتابچه های در آرایشگاه ها هست که دیدم که نظر همه مراجع درباره کاشت ناخن را بلامانع زده بود❌❌ هیچ اسمی از گردآورنده فتوا و حتی اسم و آدرس چاپخونه روش نیست اون کتاب رو به ناخن کارمیدن تا اگر احیاناً مشتری های ناآگاه و نابلد راجع به مسائل دینی سوال کرد نشونش میدن و‌ مشتری رو براحتی فریب میدن عاجزانه تمنا داریم توی هر گروه یا کانال آرایشگاهی یا جمعهای زیاد یاهرنمونه دیگر عضو هستید این خطر نابودی و ناپاکی نسل رو تذکر بدین⛔♨️ بعضی جاها با این سوال که آیا این خدمات نماز دارد یا نماز ندارد؟ بعضی از خانمها ازهمون فتوای ساختگی استفاده کردن و میگن مراجع گفتن به صورت جِبیره وضو بگیرید و اما فتوای درست همون مرجع که راجع به جبیره گفته چجوریه؟؟ ❗بنا براحتیاط واجب هر طور شده باید مانعی که روی مو روی پوست و روی مژه ها هست کامل برداشته شود و اگر اصلا امکان نداشته باشد باید تا وقتی که برداشتن مانع ممکن میشود وضو جبیره انجام شود ولی بعد از برداشتن مانع از سطح پوست و مو تمامی نمازهای این مدت قضا بجا آورده شود‼️ دوستان عزیز فرزندان ایران زمین بعضی از حرکتهای دائمی زیبایی حرامه حرام❌❌ وعوارض خطرناکی داره مصداق آیه: تعاونوا علی الإثم و العدوان هست و پولی که باعث بشه کار حرومی و البته زیبا شکل بگیره به گفته ی مراجع حرامه❌ از آرایشگاهها غافل نشیم تا میشه اطرافیان و بانوان رو آگاه کنیم فتوای درست مراجع رو تو گروهها پخش کنید و سکوت نکنید درباره نطفه ی حرام🚫 که اون دنیا در برابر خدا مسئول نباشیم امر به معروف باید همه جا باشه ... ☘️ *زندگی سالم در سیره اهلبیت علیهم السلام*☘️ خواهشا نشر حداکثری در همه ی گروه هایی که عضو هستید 🙏💐 https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
💠 مشکل از کجا آب میخوره❓🤔 ❇️گاهی اوقات فکر میکنید همسرتون خیلی بهتون ایراد میگیره و دائم غُر میزنه. براتون یه مثال می زنم که بهتر متوجه بشید.👇🏻 🎯فرض کنید همسرتون از پیاز های سرخ کرده درشت داخل غذا بدش میاد، و این مورد را سالهای قبل و در دوران نامزدی به شما گفته، حالا بازم تو غذای شما این مورد پیدا میشه و شروع به غرغر کردن میکنه،که این چه غذای که تو درست کردی.😁 ⬅️شما پیش خودتون فکر میکنید که همسرتون غرغرو و قدرنشناسه.😔 ☝️🏻اما این طور نیست باید موضوع از زاویه دیگه دیده بشه، 🍃درسته که شما ساعتها زحمت کشیدید و برای خودتون و شوهرتون غذا درست کردید اما این پایان ماجرا نیست. 📢غُر زدن همسرتون به خاطر طعم غذا نیست،بلکه به خاطر شنیده نشدن حرفشه.💔 ✅همسرتون از شما انتظار داره که با یه بار گفتن حرفش شنیده بشه، اهمیت داده بشه و به صورت کلی مشکلات حل بشه، اما این که موضوعی که اونو آزار میده بارها و بارها گفته بشه و آب از آب تکون نخوره، برای اون گرون تموم میشه و واقعا قابل بخشش نیست.؟؟😍❤️ ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═🎀━┛
ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد، در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد. ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت، هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد. بیش از ده جفت کفش، دور و برِ مُلّا چیده شده بود و فرشنده با صبر و حوصله ی هر چه تمام به کار خود ادامه می داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد. آنها را پوشید. دید کفش ها درست اندازه ی پایش هستند، چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد.! بالاخره تصمیم خود را گرفت، می دانست که باید این کفشها را بخرد، از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟ فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند.! ملاگفت: چه طور چنین چیزی ممکن است. مرا مسخره می کنی؟ فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند، چون کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی...!! این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست. همیشه نگاهمان به دنیای بیرون است. ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست وجو می کنیم. خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم، فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است. خودکم بینی و اغلب خودنابینی باعث می شود که انسان خویشتن را به حساب نیاورد و هیچ شأنی برای خودش قائل نباشد. https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
💝ازدواج حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: "كسى كه بى‏زنى را زن دهد از كسانى است كه خداوند در روز قيامت به او نگاه (رحمت) مى‏كند". حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: "چهار نفرند كه خداوند در روز قيامت به آنان نگاه رحمت‏آميز مى‏كند: كسى كه از مُجرِم پشيمان شده گذشت كند يا به فرياد گرفتارى برسد و يا انسانى را آزاد كند و يا بی زنى را زن دهد". حضرت امام موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمودند: "سه نفرند كه در روزى كه سايه‏اى نيست جز سايه عرش خدا در سايه عرش الهى قرار دارند: مردى كه برادر مسلمانش را زن دهد يا به او خدمت كند و يا راز او را كتمان كند". 💝 (منابع فقه شيعه، ج‏25، ص: 97) https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
"سـر سنگیـن بـاش ، ولـی قهـر نکـن" 👈 وقتی ناراحت میشین یکم باشین، کمتر بخندین ولی قهر و لجبازی نکنین. 👈 اینجوری اولاً راه آشتی و نازکشی رو برای شوهرتون باز میذارین و دوماً مشکل سریعتر حل میشه. 👈 البته به شرطی که برای سر سنگینی و اخم‌تون ارزش قائل باشن و این سر سنگینی تو چهره‌تون مشخص بشه. 👈 معمولا خانم‌هایی که همیشه شاد هستن این سرسنگینی زودتر تو چهره‌شون مشخص می‌شه. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌻‍ ثواب بوسیــدن پای مـادر ۱- پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله فرمود: «کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است». 📚‍ گنجینه جواهر ۲- و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند». 📚‍ نهج الفصاحة ۳- روزی مردی نزد پیامبر(صل الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام،ایا راه توبه برای من هست؟ فرمود:ایا پدر و مادرت زنده اند؟گفت: تنها پدرم زنده است. فرمود: به پدر خود احترام و نیکی کن؛تا خداوند تو را ببخشد. وقتی که آن مرد رفت،حضرت به اطرافیانش فرمود:«ای کاش مادرش زنده بود». 📚‍ بحارالانوار، ج ۷۱ ۴- پیامبر صلےالله علیه وآله فرمودند: همانگونه که دعای پیامبران در مورد امت خودشان مستجاب است، دعای پدران نیز در حق فرزندانشان مستجاب است». 📚‍ نهج الفصاحه https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
تجربه واقعی اعضا🚫🚫🚫🚫 😔😔😔 قسمت اول🌺 درست هشت سال پیش بود. شوهرم برای امرار معاش از این شهر به آن شهر می‌رفت. پسر اولم پنج سالش بود. در نبود سعید(شوهرم) تنهایی‌ام را پر می‌کرد و سنگ صبورم بود. در آن شرایط که برای تامین هزینه‌های ضروری زندگی و خورد و خوراک پسرمان هم مانده بودیم من دوباره باردار شدم. شوهرم وقتی موضوع را فهمید لبخندی زد و گفت: «نگران نباش. بیشتر کار می‌کنم. خدا روزی رسان است.» اما من نمی‌توانستم نگران نباشم. در طول ۹ ماه بارداری همش به آینده نامعلوم فرزندی که در شکم داشتم فکر می‌کردم. وقتی کمبودها و حسرت‌های پسر اولم را می‌دیدم هزار فکر اشتباه به ذهنم می‌رسید اما... زمان زایمانم نزدیک بود اما شوهرم به‌خاطر کار به کرمان رفته بود و به ناچار تنها به بیمارستان رفتم. فرزندم به دنیا آمد؛ پسری تپل و دوست داشتنی که همه کارکنان بخش عاشقش شده بودند. نمی‌دانستم در آن شرایط باید خوشحال باشم یا ناراحت... نمی‌خواستم فرزند دومم را هم با حسرت و آرزوهای دست نیافتنی بزرگ کنم. در همین فکرها بودم که ناگهان ضجه‌های زن کنار تختی‌ام مرا به خود آورد. آن زن بچه‌اش مرده به دنیا آمده بود و پزشکان گفته بودند دیگر هرگز نمی‌تواند باردار شود. ظاهرشان نشان می‌داد دست‌شان به دهانشان می‌رسد. نمی‌دانم چطور شد که آن فکر لعنتی به ذهنم رسید. کاش همسرم آنجا بود و نمی‌گذاشت آن کار را انجام دهم. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ ┏━🌸━━••••••••••━━━━┓ @🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺n ┗━━━━••••••••••━━🎀━┛
قسمت دوم🌺🌺🌺🌺🌺تجربه تلخ دروغگویی آرام از تخت پایین رفتم و با درد وحشتناکی که داشتم خودم را کنار آن زن رساندم. همه جسارتم را جمع کردم و بچه را به آغوشش سپردم. آن زن شوکه شده بود. گفتم: «می‌خواهی مادرش باشی؟» او و همراهانش بهت زده نگاهم می‌کردند و این سوال در ذهنشان بود که مگر می‌شود مادری بتواند اینقدر راحت از فرزندش بگذرد اما وقتی داستان زندگی‌ام را برایشان گفتم آنها حاضر شدند با پرداخت مبلغی این معامله را انجام دهند. پول را از آنها گرفتم و در حالی که خودم را ملامت می‌کردم و اشک می‌ریختم به شوهرم زنگ زدم. او که منتظر شنیدن خبر تولد فرزندمان بود وقتی صدایم را شنید ساکت شد. به او گفتم بچه مرده به دنیا آمد. شنیدن صدای گریه‌های همسرم داشت دیوانه‌ام می‌کرد اما برای دلداری به او گفتم: «سرنوشت این بچه آخرش هم مرگ بود و ما هم نمی‌توانستیم کاری برایش بکنیم.» آن روز بدون فرزندم به خانه برگشتم اما تا همین امروزکه ۸ سال از آن ماجرا می‌گذرد چهره معصوم نوزادم جلوی چشمم است. سال‌ها از آن روز گذشت، شوهرم با کار و تلاش توانست یک شغل مناسب پیدا کند و زندگی‌مان روی روال افتاده بود. اما عذاب وجدان آن تصمیم اشتباه لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد.این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم شوکه شده بودم. او همان زنی بود که پسرم را به او فروخته بودم.آن زن مانند همان روز اول گریه می‌کرد و با التماس از من کمک می‌خواست و سراغ شوهرم را می‌گرفت. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده اما هر چه بود نباید آنها با همسرم روبه‌رو می‌شدند. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ ┏━🌸━━••••••••••━━━━┓ @🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺n ┗━━━━••••••••••━━🎀━┛
قسمت سوم🌺 تجربه تلخ ترس و دروغگویی😔🌺😔🌺 زن در میان گریه‌هایش گفت: «پسرت سرطان گرفته و پزشکان گفته‌اند فقط با پیوند مغز استخوان از پدرش نجات پیدا می‌کند.» دیگر هیچ کلمه‌ای نمی‌شنیدم. دنیا دور سرم می‌چرخید و از بیرحمی روزگار اشک می‌ریختم. در آن لحظه فقط آنها را از خانه بیرون کردم. اما حتی تصورش را هم نمی‌کردم که بعد از رفتاری که داشتم آنها از آنجا نروند. نزدیک غروب بود که همسرم خشمگین و عصبی وارد خانه شد. آنقدر سرخ شده بود که جرات نمی‌کردم نگاهش کنم. زن و مرد جوان جلو در منتظر بودند. آنچه نباید می‌شد اتفاق افتاده بود. رازی که سال‌ها برای پنهان ماندنش تلاش کرده بودم فاش شد و من حرفی برای گفتن نداشتم. همسرم نمی‌توانست این اتفاق را باور کند و مدام می‌گفت: «حتماً تو به من خیانت کردی وگرنه بچه من پیش این زن و شوهر چه می‌کند.» من هر چه سعی می‌کردم موضوع را توضیح بدهم بدتر می‌شد. تا اینکه نتیجه آزمایش‌ها این اتهام را از من برداشت. عمل پیوند انجام شد و پسر کوچولویم از مرگ نجات یافت. اما همسرم پس از ترخیص شدن از بیمارستان دیگر با من حرف نزد. او فقط یک بار پسرمان را دیده بود اما برای اینکه آرامشش را به هم نزند، هیچ حرفی به او نزده بود. روز بعد «سعید» به دادگاه رفت و درخواست طلاق داد. او به قاضی گفت: «من دیگر به این زن اعتماد ندارم. معلوم نیست در این سال‌ها، زمانی که من در شهری دیگر دنبال کار بودم او چه چیزهایی را از من پنهان کرده است.» همسرم حتی بعد از جدایی پسر اولم را هم پیش خودش برد و می‌گفت: «تو ثابت کردی که نمی‌توانی مادر خوبی باشی.» به خاطر یک تصمیم اشتباه و پیش‌بینی غلط همه زندگی‌ام را باختم. ─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─ ┏━━━••••••••••━━━━🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ┗━━━━••••••••••━━🎀━┛
‍ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🥀 🎗بهتون گفته باشم رفتار شما با همسرتون، کنار مردم شخصیت شمارو میسازه 🎗پس تا میتونید شخصیت خودتونو بالا بگیرید وسعی کنید تو اوج عصبانیتی که هستید پیش مردم خونسرد جلوه کنید واقعا اگه میبینید اصلا دیگه تحمل ندارید میتونید جمع رو ترک کنید. 🎗ولی هییییچوقت با همسرتون جلوی مردم بحث نکنیییییید🌺🍃🌺🍃🌺🍃