🌻 ثواب بوسیــدن پای مـادر
۱- پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله فرمود:
«کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».
📚 گنجینه جواهر
۲- و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند».
📚 نهج الفصاحة
۳- روزی مردی نزد پیامبر(صل الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام،ایا راه توبه برای من هست؟ فرمود:ایا پدر و مادرت زنده اند؟گفت: تنها پدرم زنده است. فرمود: به پدر خود احترام و نیکی کن؛تا خداوند تو را ببخشد. وقتی که آن مرد رفت،حضرت به اطرافیانش فرمود:«ای کاش مادرش زنده بود».
📚 بحارالانوار، ج ۷۱
۴- پیامبر صلےالله علیه وآله فرمودند:
همانگونه که دعای پیامبران در مورد امت خودشان مستجاب است، دعای پدران نیز در حق فرزندانشان مستجاب است».
📚 نهج الفصاحه
https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
تجربه واقعی اعضا🚫🚫🚫🚫
#عاقبت_دروغگویی😔😔😔
قسمت اول🌺
درست هشت سال پیش بود. شوهرم برای امرار معاش از این شهر به آن شهر میرفت. پسر اولم پنج سالش بود. در نبود سعید(شوهرم) تنهاییام را پر میکرد و سنگ صبورم بود. در آن شرایط که برای تامین هزینههای ضروری زندگی و خورد و خوراک پسرمان هم مانده بودیم من دوباره باردار شدم. شوهرم وقتی موضوع را فهمید لبخندی زد و گفت: «نگران نباش. بیشتر کار میکنم. خدا روزی رسان است.»
اما من نمیتوانستم نگران نباشم. در طول ۹ ماه بارداری همش به آینده نامعلوم فرزندی که در شکم داشتم فکر میکردم. وقتی کمبودها و حسرتهای پسر اولم را میدیدم هزار فکر اشتباه به ذهنم میرسید اما...
زمان زایمانم نزدیک بود اما شوهرم بهخاطر کار به کرمان رفته بود و به ناچار تنها به بیمارستان رفتم.
فرزندم به دنیا آمد؛ پسری تپل و دوست داشتنی که همه کارکنان بخش عاشقش شده بودند.
نمیدانستم در آن شرایط باید خوشحال باشم یا ناراحت... نمیخواستم فرزند دومم را هم با حسرت و آرزوهای دست نیافتنی بزرگ کنم.
در همین فکرها بودم که ناگهان ضجههای زن کنار تختیام مرا به خود آورد. آن زن بچهاش مرده به دنیا آمده بود و پزشکان گفته بودند دیگر هرگز نمیتواند باردار شود.
ظاهرشان نشان میداد دستشان به دهانشان میرسد. نمیدانم چطور شد که آن فکر لعنتی به ذهنم رسید. کاش همسرم آنجا بود و نمیگذاشت آن کار را انجام دهم.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
┏━🌸━━••••••••••━━━━┓
@🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺n
┗━━━━••••••••••━━🎀━┛
قسمت دوم🌺🌺🌺🌺🌺تجربه تلخ دروغگویی
آرام از تخت پایین رفتم و با درد وحشتناکی که داشتم خودم را کنار آن زن رساندم. همه جسارتم را جمع کردم و بچه را به آغوشش سپردم. آن زن شوکه شده بود. گفتم: «میخواهی مادرش باشی؟» او و همراهانش بهت زده نگاهم میکردند و این سوال در ذهنشان بود که مگر میشود مادری بتواند اینقدر راحت از فرزندش بگذرد اما وقتی داستان زندگیام را برایشان گفتم آنها حاضر شدند با پرداخت مبلغی این معامله را انجام دهند. پول را از آنها گرفتم و در حالی که خودم را ملامت میکردم و اشک میریختم به شوهرم زنگ زدم. او که منتظر شنیدن خبر تولد فرزندمان بود وقتی صدایم را شنید ساکت شد. به او گفتم بچه مرده به دنیا آمد. شنیدن صدای گریههای همسرم داشت دیوانهام میکرد اما برای دلداری به او گفتم: «سرنوشت این بچه آخرش هم مرگ بود و ما هم نمیتوانستیم کاری برایش بکنیم.»
آن روز بدون فرزندم به خانه برگشتم اما تا همین امروزکه ۸ سال از آن ماجرا میگذرد چهره معصوم نوزادم جلوی چشمم است. سالها از آن روز گذشت، شوهرم با کار و تلاش توانست یک شغل مناسب پیدا کند و زندگیمان روی روال افتاده بود. اما عذاب وجدان آن تصمیم اشتباه لحظهای رهایم نمیکرد.این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم شوکه شده بودم. او همان زنی بود که پسرم را به او فروخته بودم.آن زن مانند همان روز اول گریه میکرد و با التماس از من کمک میخواست و سراغ شوهرم را میگرفت. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده اما هر چه بود نباید آنها با همسرم روبهرو میشدند.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
┏━🌸━━••••••••••━━━━┓
@🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺n
┗━━━━••••••••••━━🎀━┛
قسمت سوم🌺 تجربه تلخ ترس و دروغگویی😔🌺😔🌺
زن در میان گریههایش گفت: «پسرت سرطان گرفته و پزشکان گفتهاند فقط با پیوند مغز استخوان از پدرش نجات پیدا میکند.» دیگر هیچ کلمهای نمیشنیدم. دنیا دور سرم میچرخید و از بیرحمی روزگار اشک میریختم. در آن لحظه فقط آنها را از خانه بیرون کردم. اما حتی تصورش را هم نمیکردم که بعد از رفتاری که داشتم آنها از آنجا نروند. نزدیک غروب بود که همسرم خشمگین و عصبی وارد خانه شد. آنقدر سرخ شده بود که جرات نمیکردم نگاهش کنم. زن و مرد جوان جلو در منتظر بودند.
آنچه نباید میشد اتفاق افتاده بود. رازی که سالها برای پنهان ماندنش تلاش کرده بودم فاش شد و من حرفی برای گفتن نداشتم. همسرم نمیتوانست این اتفاق را باور کند و مدام میگفت: «حتماً تو به من خیانت کردی وگرنه بچه من پیش این زن و شوهر چه میکند.»
من هر چه سعی میکردم موضوع را توضیح بدهم بدتر میشد. تا اینکه نتیجه آزمایشها این اتهام را از من برداشت. عمل پیوند انجام شد و پسر کوچولویم از مرگ نجات یافت. اما همسرم پس از ترخیص شدن از بیمارستان دیگر با من حرف نزد. او فقط یک بار پسرمان را دیده بود اما برای اینکه آرامشش را به هم نزند، هیچ حرفی به او نزده بود.
روز بعد «سعید» به دادگاه رفت و درخواست طلاق داد. او به قاضی گفت: «من دیگر به این زن اعتماد ندارم. معلوم نیست در این سالها، زمانی که من در شهری دیگر دنبال کار بودم او چه چیزهایی را از من پنهان کرده است.» همسرم حتی بعد از جدایی پسر اولم را هم پیش خودش برد و میگفت: «تو ثابت کردی که نمیتوانی مادر خوبی باشی.»
به خاطر یک تصمیم اشتباه و پیشبینی غلط همه زندگیام را باختم.
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
┏━━━••••••••••━━━━🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
┗━━━━••••••••••━━🎀━┛
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🥀
#خانمها_بدانند
🎗بهتون گفته باشم رفتار شما با همسرتون، کنار مردم شخصیت شمارو میسازه
🎗پس تا میتونید شخصیت خودتونو بالا بگیرید وسعی کنید تو اوج عصبانیتی که هستید پیش مردم خونسرد جلوه کنید
واقعا اگه میبینید اصلا دیگه تحمل ندارید میتونید جمع رو ترک کنید.
🎗ولی
هییییچوقت با همسرتون جلوی مردم بحث نکنیییییید🌺🍃🌺🍃🌺🍃
✨﷽✨
🔴قدیمی ها میگفتند:
🔹لباس مرد، تمیز بودن زن را نشان میدهد.
🔹لباس زن، غیرت مرد را نشان می دهد.
🔹لباس دختر، اخلاق مادر را نشان میدهد و لباس پسر، تربیت مادر را نشان میدهد.
✍رحمت خداوند بر پدر و مادرمان که در تربیت ما نقش داشتەاند. آنها خواندن و نوشتن بلد نبودند، اما در دانش گفتار، تسلّط داشتند.
آنها ادب را نمیخواندند، اما ادب را به ما یاد دادند.آنها قوانین طبیعت و علوم زیستی را مطالعه نکردەاند، اما هنر زندگی را به ما آموختند.آنها یک کتاب دربارۀ روابط مطالعه نکردەاند، اما رفتار و احترام را به ما آموختند.
آنها در دین تحصیل نکردند، اما معنای ایمان را به ما آموختند.آنها کتاب برنامەریزی را نخواندەاند، اما دور اندیشی را به ما آموختند.آنها به ما یاد دادند كه به دیگران، چگونه احترام بگذاریم
سایه پدر ومادران درقیدحیات مستدام
و روح پدر ومادران آسمانی شاد
https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
منتظر:
یه سوال:🤔
وقتی که خطبه عقد میخونن😊
چند بار عاقد میخواد از عروس «بله» بگیره،
میگن:عروس رفته گل بچینه🌹
چرا باید از همون آغاز زندگی و پیمان زناشویی دروغ گفته بشه؟😶
حالا هرچند مصلحتی و بر روی رسوم!😒
چرا این دروغ گفتن رو رسم و رسوم کنیم و به نسل های آینده منتقل کنیم؟
عـــ💍ــروس و دومــ👨🏻ـــاد که سر سفره عقد قرآن به دست نشستن📖
تو یکی از مکان هایی که خطبه عقد جاری میشد…
عاقد وقتی که می خواست از عروس «بله» بگیره…
👈گفتن: عروس خانم داره سوره نور میخونه😍
واقعا هم سوره نور رو داشتن عروس و دوماد میخوندن☺️
⚠️ چرا این روش رو الگو و نمونه قرار نمیدیم؟
⚠️ چه مانعی داره که موقع عقد به عروس خانم و آقا دوماد بگن قرآن بخونن که اگه عاقد خواست «بله» بگیره
بگن عروس خانم مشغول خواندن قرآن هست؟😉
❤️ زمانی که خدا باهاش صحبت میکنه و بهش سفارش میکنه.
سوره کوثر = سوره حضرت زهرا(س)
سوره یاسین = قلب قرآن
آیة الکرسی = سید آیات قرآن
سوره الرحمن = عروس قرآن
یا بگن عروس داره برای سلامتی امام زمان(عج) صلوات میفرسته📿
تا همه صلوات بفرستند و فضامتبرک بشه به نام خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص)😌
اونایی که موافق هستن این پیام به بستگان و دوستانشون پیشنهاد بدن😊
تا عادتهای بی فایده به عادتهای بافایده و قرانی عوض بشه.😉💪
https://eitaa.com/ezdavajvakhanavada
#خانمها_بدانند
♨️اون چیزی که بسیار جالبه اینه که با وجود اینکه مردها به ظاهر خیلی اهمیت میدن
♨️اما یه زن شاداب و پرانرژی با ظاهر معمولی رو به زنی با ظاهر بسیار آراسته اما با روحیه معمولی ترجیح میدن
♨️پس بیشتر سعی کنین جذابیت رفتاری(با محبت و مهربان باشید) داشته باشید🌺🌺🌺🌺🌺
─═इई🍃❤️ ⃟ 🍃ईइ═─
┏━🌸━━••••••••••━━━━┓
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
┗━━━━••••••••••━━🎀━┛