لحظاتی سخت و طاقت فرسا را پشت سر می گذاشت.
نمی دانست یک نارضایتی مادر می تواند اینقدر جان کندن را برایش سخت می کند.
به یاد جسارتها و درشتی😤 💪 های زمان نوجوانی 🙅♀️ و جوانی اش افتاده بود که چگونه بارها و بارها دل مادرش را شکسته💔 و لرزانده بود.
اما حالا ....
در بستر🛌 مرگ افتاده بود و ....دستش از همه جا کوتاه ....
می خواست شهادتین را به زبان جاری کند ، اما هر بار شبح 👹 سیاهی نمایان می شد و به او اجازه نمی داد لب از لب خود باز کند !
در این میان مادر مهربان ، نگران و مضطرب او را نگاه می کرد ، پس برای راحتی او کسی را به دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد.
پیامبر مهربانی ها به سرعت خود را به بالین جوان رساندند .
پس جویای احوال او شده و متوجه شدند لحظات مرگ اوست، تلقین را به او یاد دادند .
اما باز هم جوان 😥 نتوانست کمترین سخنی بگوید.
پس محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم روی خود را به جانب مادر او کردند و فرمودند :
آیا از او رضایت نداری ؟
مادر سر به زیر انداخت و در حالی که هاله ای از اشک در چشمانش جمع شده بود 😢، گفت : نه ، ندارم.💔
👆👆👆
❤️پیامبر رحمه للعالمین فرمودند :
بخاطر من از او بگذر ، تا به تواند به راحتی جان دهد.
جوان هرگز گمان نمی کرد ، بی احترامی و بی ادبی او چنین تاوان سختی داشته باشد .
پس ملتمسانه به مادر👩 خود نگاه 👀 می کرد.
با زبان بی زبانی می خواست که مادرش او را ببخشد ، تا بلکه بتواند از آن هیولای سیاه نجات پیدا کند.
💛بار دیگر پیامبر با لطف و رأفت فراوان مادر را مورد خطاب خود قرار دادند که بخاطر دخترم او را ببخش !
اما مادر همچنان سکوت کرده بود.
💚بار دیگر پیامبر صلوات الله علیه فرمودند :
بخاطر دو نور چشم من ، میوه های دلم ، دو گوشواره عرش الهی ، حسنین علیهم السلام او را ببخش!
مادر لحظاتی چند این پا و آن پا کرد ، و سرانجام دلش نرم شد و طاقت از کف داد و گفت :
🔆او را بخشیدم.💞
به یک باره گویا 🔒 قفلی سنگین از زبان او برداشته شود ، توانست شهادتین را به زبان جاری کند ، و بجای آن شبح سیاه ، شخصی سپید رو را ببیند و با راحتی جان به جان آفرین تسلیم کند.
#میخوام_مثل_بهترین_پیامبر_خدا_باشم
#مسابقه
👆👆👆
دوست خوبم سلام
داستان بالا را بخوان و پاسخ سوالات زیر را برام ارسال کن .
🔹چرا جوان هنگام جان دادن لحظات سخت و طاقت فرسایی داشت؟
🔹شهادتین چیست ؟
🔹مادر جوان به خاطر کدامیک از امامان از فرزندش را بخشید ؟
💠برنامه بهشت اجابت؛ شبکه تلویزیونی اصفهان در سحرگاه بیست و هفتم ماه مبارک رمضان (بامداد پنجشنبه) ساعت 3:15
میزبان حجت الاسلام صغیرا با موضوع خاطره گویی از رشادت های جستجو گر نور #سردار_شهید_حاج_محمود_توکلی می باشد.
🔹سرهنگ پاسدار، محمود توکلی جانشین قرارگاه تفحص شهدا در کردستان عراق، در جریان عملیات کاوش پیکرهای مطهر شهدای دوران دفاع مقدس در منطقه عملیاتی پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل گردید.🌷
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد.
در مسیر حرکت،
اتوبوس به یک تونل نزدیک شد
که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشد:
«حداکثر ارتفاع، سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود
ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود
با کمال اطمینان وارد تونل شد
اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده شد
و پس از برخاستنن صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف کرد.
پس از بررسی اوضاع،
مشخص شد که
یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند
که باعث این اتفاق شده
و همه به فکر چاره افتادند؛
یکی به کندن آسفالت فکر کرد
و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین و ...
اما هیچ کدام چارهساز نبود
تا اینکه پسربچهای از اتوبوس، پیاده شد و گفت:
«راه حل این مشکل را من میدانم!»
مدیر اردو با تعجب
راه حل را از او خواست و
پسربچه گفت:
«باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار
اتوبوس از تونل عبور کرد.
گاهی زندگی ما مثل همین اتوبوس است
و دنیا مثل آن تونل.
اگر می خواهیم از آن عبور کنیم
خالی کردن درون مان از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت
تنها راه حل است.
نه زمین را بکنید
و نه آسمان را بالا ببرید ...
فقط
خودتان را پایین بیاورید