eitaa logo
『•فداییان حسین‌ع•』
922 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
17 فایل
.﷽. |ࢪفیق‌اینجا‌جمع‌شدیم‌اوضاع‌خراب‌ فضای‌مجازی روتغییربِدیم-! • |ڪپی‌همه‌جوره‌حلالت:) هدف‌ماچیز‌دیگریست... • #نشر_مطالب_صدقه_جاریه♥️🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
💕🍃امام رضا علیـہ‌السلام : هرڪس نمی‌تواند ڪفاره‌ے گناهش را بپردازد، بر محمد و آل محمد بسیار فرستد زیرا صلوات گناهانش را ڪاملا از بین می‌برد. 📗عیون اخبارالرضا ج۱ ص۲۹۴
12.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا ایرااااانه اینجا آخونداااا نمیزاااااارن⁉️🥲 … 😅😂
یه بزرگی میگفت : انسان هرچه عمیق تر ، آرام تر و متواضع تر . .
﷽   ✨ ... هَر وَقت بَعد از اون گُناه...! خُدا انقدر زِنده نِگَهِت داشت ڪه وضو بِگیرے وایستی جلوشو نَماز بِخونی... یَعنی پَذیرفتَتِت خُــــدا از تـــو نا اُمید نیست... 🌱
‌˼ بِـسْمِ رَبِّ الحُسِینْ ˹ ...♥️'!
هر کس برای دیده نشدن کار کند خدا برای دیده شدنش کار می کند.
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به باوری که در اعماق چشم اوست‌قسم هنوز رفتن او را نمیکنم باور💔 عمو قاسم بچه ها:))
‏داعش زن و‌بچه هایی رو که اسیر کرده بود از هم جدا کرد و‌ چند روز به اونها گرسنگی داد تا اینکه یه روز براشون چلو گوشت آوردن زنهای گرسنه بشدت مشغول خوردن‌ شدن وقتی سیر شدن نسبت به فرزندانشون ابراز دلتنگی میکنن، داعشی‌ها میگن گوشتی که خوردید فرزندانتون بودن ... حاج قاسم با اینها می‌جنگید! @ir_mohebin
『•فداییان حسین‌ع•』
سرکلاس‌استادازدانشجویان‌پرسید: این‌روزهاشهدای‌زیادی‌روپیدامیکنن‌و میارن‌ایران... به‌نظرنتون‌کارخوبیه؟ کیاموافقن؟ ۱نفر کیامخالف؟ همه‌به‌جز۱نفر دانشجویان‌مخالف‌بودن بعضی‌ها‌میگفتن:کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی‌هامیگفتن:ولمون‌نمیکنن ...گیر دادن‌به‌چهارتااستخوووون... ملت‌دیوونن** بعضی‌هامیگفتن:آدم‌یاد‌بدبختیاش‌میفته تااینکه‌استاددرس‌روشروع‌کردولی خبری‌ازبرگه‌های‌امتحان‌جلسه‌ی‌قبل‌نبود... همه‌ی‌سراغ‌برگه‌هارومی‌گرفتند. ولی‌استادجواب‌نمیداد... یکی‌ازدانشجویان‌باعصبانیت‌گفت: استادبرگه‌هامون‌رو‌چیکارکردی شما‌مسئول‌برگه‌های‌مابودی استادروی‌تخته‌ی‌کلاس‌نوشت:من مسئول‌برگه‌های‌شما‌هستم... استادگفت:من‌برگه‌هاتون‌روگم‌کردم‌و نمیدونم‌کجاگذاشتم؟ همه‌ی‌دانشجویان‌شاکی‌شدن. استادگفت:چرابرگه‌هاتون‌رو‌میخواین؟ گفتند:چون‌واسشون‌زحمت کشیدیم،درس‌خوندیم،هزینه‌دادیم، زمان‌صرف‌کردیم... هرچی‌که‌دانشجویان‌میگفتنداستادروی تخته‌مینوشت... استادگفت:برگه‌های‌شماروتوی‌کلاس بغلی‌گم‌کردم‌هرکی‌میتونه‌بره‌پیداشون‌کنه یکی‌ازدانشجویان‌رفت‌وبعدازچند‌دقیقه‌با برگه‌ها‌برگشت ... استادبرگه‌هاروگرفت‌وتیکه‌تیکه‌کرد. صدای‌دانشجویان‌بلندشد. استادگفت:الان‌دیگه‌برگه‌هاتون‌رو نمیخواین!چون‌تیکه‌تیکه‌شدن! دانشجویان‌گفتن:استادبرگه‌هارو میچسبونیم. برگه‌هاروبه‌دانشجویان‌داد‌وگفت:شمااز یک‌برگه‌کاغذنتونستیدبگذریدوچقدر تلاش‌کردیدتاپیداشون‌کردید،پس‌چطور توقع‌داریدمادری‌که‌بچه‌اش‌رو‌با‌دستای خودش‌بزرگ‌کرد‌وفرستادجنگ؛الان منتظره‌همین‌چهارتااستخونش‌نباشه؟ بچه‌اش‌رومیخواد،حتی‌اگه‌خاکستر شده‌باشه. چند‌دقیقه‌همه‌جا‌سکوت‌حاکم‌شد! وهمه‌ازحرفی‌که‌زده‌بودن‌پشیمون‌شدن!! تنهاکسی‌که‌موافق‌بـود . . فرزند‌شھیدی‌بودڪه‌سالھامنتظربابـاش‌بودシ💔!