eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
429 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
709 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی انجمن مهدیه(عج): صبح های جمعه - دعای پرفیض ندبه ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sarbk8413 @mhbk13788 پایگاه اطلاع رسانی فدک را در اینستاگرام و ایتا دنبال کنید ...
مشاهده در ایتا
دانلود
عید مبعث ۹۹-حاج علی یاریان۱.mp3
9.4M
جشن بعثت پیامبراکرم صل الله علیه و آله هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها مدح - حاج علیرضا یاریان پنجشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۹ @fadak_mzk
عید مبعث ۹۹-حاج رضامظلوم۲.mp3
7.8M
جشن بعثت پیامبراکرم صل الله علیه و آله هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها مدح - حاج محمدرضا مظلوم یزدی پنجشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۹ @fadak_mzk
عید مبعث ۹۹-سیدشبیربنی طباء۳.mp3
6.14M
جشن بعثت پیامبراکرم صل الله علیه و آله هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها مدح - کربلایی سید شبیر بنی طباء پنجشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۹ @fadak_mzk
عید مبعث ۹۹-حاج علی یاریان۴.mp3
1.9M
جشن بعثت پیامبراکرم صل الله علیه و آله هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها روضه - حاج علیرضا یاریان پنجشنبه ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۹ @fadak_mzk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5850604012524537597.mp3
13.56M
🔉 حَبِيبِي يَاحُسَيْنُ كَأنِّي أرَاكَ عَنْ قَرِيبٍ مُرَمَّلاً بِدِمَائِك ◾️ ایام حرکت کاروان سیدالشهدا علیه السلام از مدینه به کربلا و روضه حضرت اباعبدالله علیه السلام 🎤حجت الاسلام
✨﷽✨ ✍می‌گویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافله‌ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر می‌رفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار می‌دهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب می‌تواند کرد بی آنکه بریزد. چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر می‌رسد و امانتی را می‌دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان می‌کند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار می‌دهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد. چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی‌بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی می‌رود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان می‌کند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین می‌ریزد. چون زرگر این را می‌بیند می‌گوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد می‌باشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!» ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ @fadak_mzk