امشب شب تبسم و اشک پیمبر است
بیشبهه از هزار شب قدر بهتر است
امشب خدا به وسعت ملک وسیع خویش
با جلوۀ حسینی خود نورگستر است
جان محمّد است در آغوش مرتضی
یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است
امشب وجود، گرم نیاز است با حسین
امشب ز کائنات رسد بانگ یا حسین
امشب خدا ولیمه به خلق جهان دهد
امشب خدا به پیکر توحید جان دهد
امشب خدا گشوده ز رخ پرده بر رسول
روی حسین را به محمّد نشان دهد
تنها به یک ملک ندهد باز بال و پر
امشب حسین بر همه خط امان دهد
«فطرس» به فوج فوج ملک ناز میکند
دور حسینِ فاطمه پرواز میکند
ماه رسول، ماه خدا را نظاره کن
خورشید آسمان هدا را نظاره کن
بر گرد کعبۀ دلِ ختم رسل بگرد
سعی آور و صفای صفا را نظاره کن
بر روی دست فاطمه با صدهزار چشم
رخسار سیدالشهدا را نظاره کن
این نفس مطمئنهء قرآن فاطمه است
ریحانهء رسول خدا، جان فاطمه است
مادر، حسین زاده بر این مادر آفرین
این حیدرِ علی است، بر این حیدر آفرین
این منظر جمال خداوند سرمد است
بر منظرآفرین و بر این منظر آفرین
گوهر بوَد حسین و صدف، قلب فاطمه
بر این صدف سلام و بر این گوهر آفرین
امشب رسول، سورهء والفجر باز خواند
امشب علی به شور حسینی نماز خواند
ملک وجود بسته به یک تار مـوی او
گل کرده بوسههای محمّد به روی او
این است کعبـهای که تمامی کائنات
بگرفتهانــد دست توسـل به سوی او
هرجــا کـه انبیـا بنشیننـد دور هـم
باشد چراغ محفلشان گفتوگوی او
او روح انبیا و روان محمد است
او دست مرتضی و زبان محمد است
خرّم کسی که در دو جهان با حسین زیست
گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست
این است آن امـام شهیـدی که همچنان
بایـد شـب ولادت او هـم بـر او گریست
ایـن کشتـۀ خـداست وگرنــه بــرای او
بعد از چهارده صده این هایوهو ز چیست؟
یک بنده و هـزار خصـال خداییاش
در عین بندگیست جلال خداییاش
خوبــان روزگـار همـه خـاک راه او
آزادگیست عبــد غــلام سیــاه او
فرهنگ ما نتیجـۀ صبـر و مقـاومت
دانشگــه تمــام مــلل قتلگــاه او
تنهاترین امام بزرگی که بود و هست
در عین بیکسـی همـه عالم سپاه او
این است آن حسین که آقای عالم است
آقایـی تمـامی عالـم بــر او کـم است
پوشیده شد به پیکر توحید، جوشنش
قرآن مـاست مصحف صدپارۀ تنش
خواهند دیــد روز قیــامت تمام خلق
ریــزد بــرات عفــو الهــی ز دامنش
از بس از او کرامت و قدر و جلال دید
کفو کریم خوانـد بـه گودال، دشمنش
کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش
با کام تشنه آب خورانـد بـه مرکبش؟
ما بیقـرار او شدهایم ایـن قــرار ماست
هرجا که هست خـاک ره او مزار ماست
تا بر حسین، سینۀ خـود سـرخ کردهایم
فـردا لبـاس سینهزنـی افتخــار ماست
بر سنگ قبـر مـا بنویسید و حک کنید
ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست
روز ازل کـه آب و گل ما سرشته شد
نامش به صدر لوح دل ما نوشته شد....
تو از خدا جلال خدایی گرفتهای
بر عالمی برات رهایی گرفتهای
در بین انبیا و امامان تو از خدا
عنوان سیدالشهدایی گرفتهای
هم خود فدای دوست شدی با هزار زخم
هم روی دست خویش فدایی گرفتهای
ملک وجود گوشۀ صحن و سرای توست
دلهای انبیا حرم باصفای توست
ای بر تن مطهر تو جای نیزهها
آوای دلربای تو در نای نیزهها
غیر از سر مقدس تو در چهل مقام
خورشید را که دیده به بالای نیزهها؟
قرآن بخوان که تا در دروازههای شام
آیند مرد و زن به تماشای نیزهها
از بـس زدنـد بـر تـن پاک تو نیشتر
زخمت ز حلقههای زره گشت بیشتر
ای خون زخمهای تو فرش عبادتت
لطف و کرم، سجیّه و ایثار، عادتت
هر چند چهره در مه شعبان گشودهای
میلاد توست روز بزرگ شهادتت
تا بامداد روز جزا روح انبیا
آیند کربلا پی عرض ارادتت
تنها نه در طریق تو «میثم» حسینی است
عالـم حسینی انـد و خـدا هم حسینی است
گلچین و تلفیق سه شعراستادسازگار
کانال #فدک به روز شد.
مـراســم جـشن میـلاد سـرداران کـربـلاء
هیئت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
بامدح خوانی برادرحمیدرضامظلوم
برادرسیدمحمدرضابنی طباء
شنبه 9 فروردین ماه 99
بــراى دريــافـت صوت و تصاویرايـن مراسـم به کانال فدک مـراجـعه نماييد.
@Fadak_mzk
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است
هر سو نگرم نور خداوند مبین است
دامان زمین سجده گه روح الامین است
در بیت ولایت پسری ماه جبین است
این شمع فروزان حرمخانۀ دین است
این نخل علی دسته گل ام بنین است
در باغ ولا عطر گل یاس مبارک
آمد به جهان حضرت عباس مبارک
امروز بنی هاشمیان را قمر آمد
از بحر خروشان ولایت گهر آمد
گلزار امید علوی را ثمر آمد
یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد
گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد
بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد
لبخند حسن بر گل رخسار حسین است
خیزید که میلاد علمدار حسین است
ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش
ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش
ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش
ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش
ای خضر ببر آب بقا از لب جویش
ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش
او یوسف دو فاطمه و پنج امام است
در بین تمام شهدا ماه تمام است
عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش
عباس که گردیده ملک محو جمالش
هرگز نرسد دست به دامان کمالش
عطر نبوی می دمد از باغ خصالش
بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش
دائم صلوات نبی و احمد و آلش
بنوشته به پیشانیش از روز ولادت
عباس بود عاشق ایثار و شهادت
من روز ازل رشتۀ آمال گسستم
من دل به ولای پسر فاطمه بستم
من عاشق و دل باختۀ عهد الستم
من درهم و دینار عدو را نپرستم
من منتظر تیر بلا بودم و هستم
این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم
من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم
من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم
قنداقه ام از دامن گهواره برآرید
در زیر قدم های امامم بگذارید
شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید
بر دامن گهواره به خونم بنگارید
عباس، حسینی است حقیرش نشمارید
بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید
آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید
از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید
از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد
هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد
جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد
بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد
افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد
یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد
آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه
کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه
گلچینی از مسدّس ترکیب از استادسازگار