eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
444 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
681 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی انجمن مهدیه(عج): صبح های جمعه - دعای پرفیض ندبه ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sarbk8413 @mhbk13788 پایگاه اطلاع رسانی فدک را در اینستاگرام و ایتا دنبال کنید ...
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅روایتی تکان دهنده و زیبا 🔴شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Fadak_mzk
✨﷽✨ ✍شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ!ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Fadak_mzk
چهاردهم خرداد ماه سالروز رحلت جانگداز رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه و قیام خونین پانزده خرداد بر همه مسلمانان جهان تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم. @Fadak_mzk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـراســم عـزاداری شـهادت امــام صـــادق علیه السلام هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها ↶【به ما بپیوندید 】↷ @fadak_mzk
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
مـراســم عـزاداری شـهادت امــام صـــادق علیه السلام هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها ↶【به ما ب
بِسْمِ الله الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم مـراســم عـزاداری شـهادت امــام صـــادق علیه السلام بارعایت قوانین و پروتکل های بهداشتی سخنران: حجه الاسلام شیخ مهدی ملاخلیلی مداح: کـربــلایی سـیدشبـیربنی طبــاء و دیگــر ذاکـریـن اهـل بـیـت علیهم الســلام زمان: یکشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۰ / ساعت ۱۱ الی ۱۳ - ساعت ۲۱ الی ۲۲ مکان: کوهپایه/خیابان آیت الله قهپایه ای/مسجــدالـزهــــرا سلام الله علیها هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها ↶【به ما بپیوندید 】↷ @fadak_mzk
بیست و پنجم شوال المکرم سالروز شهادت رئیس مذهب تشیع ، امام جعفربن محمدالصادق علیه السلام را به محضر امام زمان(عج) و تمامی شیعیان جهان تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم. @Fadak_mzk
در حقیقت نگری آینه ای صادق بود آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است عشق در دایره ی چشم سبو می گردد علم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد بال و پر می زد و در اشک شناور می شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بردند شعله بر جان زده و با دل خونش بردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه ی خود آسوده جگری سوخت ز انگوز به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد 🔸شاعر:
کانال به روز شد. مراسم عزاداری شهادت امام صادق علیه السلام هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها پیش منبر: برادرمحمدحسین بنده خدایی باسخنرانی حجه الاسلام شیخ مهدی ملاخلیلی بامداحی حاج محمدرضا مظلوم یزدی کربلایی سیدشبیربنی طباء برادرسیدمحمدرضابنی طباء یکشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۰ @Fadak_mzk
4_5902398298752289229.mp3
8.31M
عزاداری شهادت امام صادق علیه السلام هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها روضه - کربلایی سید شبیر بنی طباء یکشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۰ @Fadak_mzk
4_5902398298752289230.mp3
4.28M
عزاداری شهادت امام صادق علیه السلام هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها زمینه - کربلایی سید شبیر بنی طباء یکشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۰ @Fadak_mzk
4_5902398298752289231.mp3
3.74M
عزاداری شهادت امام صادق علیه السلام هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها زمینه - کربلایی سید شبیر بنی طباء یکشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۰ @Fadak_mzk